ظاهراَ یکی دو روز قبل، احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی، در جلسهای اشتراک کرده که از سوی انجمن خبرنگاران خارجی مقیم پاریس برگزار شده بوده است.
در این جلسه نزدیک به ۱۵ خبرنگار خارجی حضور داشته و هر کدام سوالهایی از احمدمسعود پرسیدهاند. در میان این خبرنگاران، یک خبرنگارِ اسراییلی نیز حضور داشته است.
احمدمسعود در این جلسه، ، بدون اشاره به کشور خاصی، به تقلید از قهرمان ملی کشور شهید احمدشاه مسعود، همان سخن معروف او را نقل میکند که که گفته بود هر کشوری از مقاومت حمایت کند، میپذیریم(شهید احمدشاه مسعود میگفت که دریافت کمک از خارجیها عیب نیست، برنامهگرفتن از خارجیها عیب است. به همین دلیل، هر کشور خارجی که ما را حمایت کند، میپذیریم).
به دنبال این جلسه، جرروزالم پست با تحریفِ سخنان احمد مسعود تیتر زد که رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان در گفتگوی اختصاصی با نشریهی معاریو خواهان کُمک از اسراییل شده است. افغانستان انترنشنال نیز به نقل از این رسانه، ادعای دروغین مصاحبه اختصاصی و طلب کُمک از اسراییل را منعکس کرد.
خبری را که نشریههای اسراییلی منتشر کردند و افغانستان انترنشنال بازتابش داد، هم توسط سخنگویان جبهه مقاومت تکذیب شد و هم از سوی شاهدان عینی حاضر در جلسه. سخنگویان جبهه مقاومت گفتند که احمدمسعود، مصاحبهی اختصاصی با نشریه اسراییلی نداشته است و رضادقتی، عکاس فرانسوی ایرانیتبار، نیز توضیح داد که در آن جلسه حضور داشته و چنین سخنی را نشنیده است.
به هر صورت، آنچه از واکنش سخنگویان جبهه مقاومت و گواهی شاهدان عینی حاضر در جلسه دانسته میشود این است که احمدمسعود نه گفتگوی اختصاصی با نشریه اسراییلی داشته است و نه هم خواهان کُمک اسراییل به مقاومت شده است.
از همان نخست هم قابل باور نبود که احمدمسعود نزاکتهای جهان اسلام را نداند و خواهان کمک از اسراییل شود.
با این همه اما آنچه را من میخواهم بگویم این است که یکی از مهمترین ضعفهای احمدمسعود تقلیدش از رفتار، حرکات، طرز صحبت و سخنان قهرمانِ ملی کشور شهید احمدشاه مسعود است. درست است که شهید احمدشاه مسعود استراتژیست نظامی، نابغه جنگهای چریکی و قهرمانِ ملی کشور بود و هنوز با گذشت چند دهه از شهادتش، محبوبیتِ زیادی در افغانستان دارد. اما او مانند هر کس دیگر فردیتِ خود را داشت. فردیتی که قابل تقلید نیست.
علیالوردی، جامعهشناس عراقی، کتابی نوشته است زیر عنوان «پدیدههای ناخودآگاه». این جامعهشناس عراقی در این کتاب نشان میدهد که چگونه کشاکش میان خودآگاه و ناخودآگاه باعث ناکامی میگردد. یکی از جلوههای این کشاکش را میتوان در «تقلید موفقیت» دید.
یکی از نمونههای «تقلید موفقیت» این است که کسی تلاش کند شبیه پدرِ خود باشد. مثلا آدمی، پدرِ خیلی موفق دارد. قوم و خویش و بستگانش همیشه او را با پدرش مقایسه میکنند و از او میخواهند که شبیه پدر خود باشد. این آدم نیز تحت تاثیر این القائات، به تقلید از حرکات و سکنات پدر روی میآورد.
تقلید از پدر باعث میشود که او به فردیت و استعدادهای ذاتی خود توجه نکند. بدین طریق، کشاکشی میان خودآگاه و ناخودآگاه او به وجود میآید و تلاشش نتیجهی معکوس میدهد. یعنی به جای اینکه شبیه پدر شود، نه مانند پدر میشود و نه هم فرصت تبارز را برای ناخودآگاه و استعداد ذاتی خود میدهد. هم از رفتار کبک میماند و هم از رفتار زاغ.
یکی از کلانترین ضعفهای احمدمسعود نیز همین تقلید او از طرز رفتار و گفتار پدر است. همین سخنی او که جنجالبرانگیز شده نیز نقل قولی از پدر است. اما سخن را نمیشود تقلید کرد. گذشتگان ما میگفتند که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی را دارد.» وقتی احمدشاه مسعود سخنی را میگفت، مطابق شرایط زمانی و مکانی همان روزگار میگفت. از آن روزگار تا حال دنیا و شرایط زمانی و مکانی تغییر کرده است. اگر آن سخنان را ما طوطیوار تقلید کنیم و به زبان بیاوریم، نه تنها کدام سودی ندارد، بلکه برای مخاطب مضحک معلوم خواهد شد.
در دوران طلبگی، انجمنی داشتیم. در این انجمن طلبگی، هر هفته تعدادی از طلبهها به نوبت سخنرانی میکردند تا فن سخنوری خود را تقویت کنند. یکی از طلبهها با قواره حق به جانب پشت تریبون قرار گرفت و در جریان سخنرانی خود میگفت که در مجمع عمومی سازمان چنین گفتم و در کنفرانس سازمان همکاریهای اسلامی چنان گفتم. همه داشتند میخندیدند. آنچه باعث شده بود تا مردم به او بخندند، تکرار طوطیوار سخنان یکی از وزرای خارجه افغانستان بود. متن سخنرانی او را در کتابی پیدا کرده و حفظ کرده بود، و در انجمن همان متن طوطیوار برای حاضرین تکرار میکرد.
تقلید مضحک، یعنی این.