نویسنده : عصام تلیمه، پژوهشگر و نویسنده مصری
برگردان : حسیب الله ولی زاده
منبع : سایت شبکه تلوزیونی العربی ۲۱
آیه های منسوخ التلاوت در علم قرآن شناسی( علوم القرآن) به آیه های گفته می شود که در برهه ای از زمان نازل شده است و در قرآن کریم وجود داشته و سپس تلاوت این آیه ها منسوخ گردیده و حکم شان باقی است. به عنوان نمونه، گویا در قرآن کریم آیه ای بنام آیه سنگسار که دربرگیرنده حکم سنگسار بوده وجود داشته است، پسانتر ها که واقعا زمان دقیق آن مشخص نیست و علما در این مورد دیدگاه های متفاوتی دارند، تلاوت و خواندن این آیه منسوخ شده و از قرآن حذف گردیده و اما حکم آن( مجازات سنگسار) باقی است. در این مطلب نویسنده می کوشد تا به این پرسش پاسخ بدهد: آیا آیه های منسوخ التلاوت وجود دارد و یا خیر؟ (مترجم)
طرفداران سنگسار همچون حد استدلال می کنند که، اگر چه حکم سنگسار در قرآن کریم صراحتا بیان نگردیده است، اما در آیه موسوم به «آیه سنگسار» این حکم ذکر شده است. ما در مطالب گذشته این استدلال را بررسی نمودیم و هم چنان صحت ثبوت این آیه که گفته می شود در قرآن وجود داشته و سپس تلاوت آن منسوخ گردیده و حکم آن باقیست را مورد بحث و بررسی کردیم. این همه، ما را وادار می کند، تا این مطلب اساسی را بیان نماییم: آیا آیه های وجود داشته است که خوانده می شده و سپس تلاوت آن – قطع نظر از حکم آن – منسوخ گردیده است؟
متاسفانه آنگونه که سزاوار است، این موضوع در «تراث اسلامی» چه در گذشته و چه اکنون به گونه اساسی و جدی مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است؛ گرچند برخی از علما به این موضوع پرداخته اند. با وصفی که این موضوع حایز اهمیت می باشد؛ چون در فقه به موضوعاتی همچون مجازات زنا و موجودیت آیه های که در قرآن وجود ندارد ارتباط دارد، شاید به خاطری که این موضوع مانند موضوعات دیگربا قضایای فقهی و فکری ضروری تماس نداشته است،علمای گذشته و معاصر سرسری از آن گذشته اند.
در میان علما دو تن از علمای معاصر به گونه مفصل و با رویکرد انتقادی، اسناد و متون این روایات را بررسی نموده اند؛ اولی شیخ عبدالله غماری در رساله کوتاه و مفید زیر عنوان: «ذوق الحلاوة بامنتاع نسخ التلاوة »می باشد و دومی : علامه محمدالصادق عرجون در جلد چهارم کتاب « محمد رسول الله» از ص . ۶۵ تا ص . ۱۳۲ . است. عرجون در این مورد بسیار نوشته است. در همین اواخر عنوان کتاب: « نسخ التلاوة بين النفي والإثبات» از دکتر احمد نوفل را خواندم، اما خود کتاب را به گونه مکمل مطالعه نکرده ام.
علمای معتقد به موجودیت آیه های منسوخ التلاوت
در قدم نخست، آیه هایی را که گفته می شود در قرآن وجود داشته و سپس منسوخ گردیده است را ذکر می کنم و سپس با نگاه انتقادی اسناد و متون آن را بررسی می نمایم.
۱- از انس بن مالک روایت است که : «رعل»، «ذکوان»، «عصیه» و «بنی سلیم »[ نام قبایل است] از پیامبر صلی الله علیه و سلم برای رویایی با دشمن کمک خواستند، پیامبر ۷۰ تن را که قراء می نامیدیم به مدد آنها فرستاد. آنها روزها هیزم جمع می کردند و شب ها، شب زنده داری می نمودند. این ها تا جایی بنام « بئر معونة» رسیدند، آنها خیانت نموده و این ها را به قتل رسانیدند. خبر این واقعه به پیامبر صلی الله علیه و سلم رسید و آنحضرت یک ماه در نماز صبح قنوت می خواند و «رعل» و «ذکوان» و «عصیه» و «بنی لحیان» را دعا می کرد. انس می گوید: در این مورد قرآنی[ آیه ای از قرآن] خواندیم که سپس برداشته شد[منسوخ شد]:« از جانب ما به بسته گان ما بگویید که ما با پروردگار خود ملاقات کردیم و او از ما خشنود شد و ما را راضی کرد.» (۱)
۲ – از ابن عباس روایت است که : شخصی نزد عمر آمد و از او صدقه می خواست، عمر یکبار به سر و بار دیگر به پای های وی نگاه می کرد، تا مگر نشانه های فقر را در وجود او ببیند. سپس عمر به وی گفت: چقدر مال دارید؟ او در پاسخ گفت: چهل رأس شتر . ابن عباس می گوید: گفتم خدا و پیامبر راست فرموده است: «اگر بنی آدم دو کوه از طلا داشته باشد، کوه سومی را نیز می خواهد. شکم بنی آدم را جز خاک چیز دیگری پر نمی کند و خداوند توبه کسی را که توبه کند، می پذیرد». عمر گفت: این حرف چیست؟ گفتم : پدرم، این گونه آن را برایم خوانده است. عمر گفت : نزد وی می رویم. ابن عباس گفت : نزد پدرم آمد و گفت: این چی می گوید؟ پدرم گفت : همین گونه پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را برایم خوانده است. عمر گفت : آیا آن را ثبت کنم؟ عباس گفت : بلی ثبت کن. (۲)
۳- از کثیر بن الصلت روایت است که گفت : نزد مروان[مروان بن الحکم پادشاه اموی] بودیم و با ما زید بن ثابت نیز بود. زید گفت : ما این آیت را تلاوت می نمودیم :« الشیخ و الشیخة إذا زنیا فأرجموهما البتة »« زمانی که مرد متأهل و زن متأهل مرتکب زنا شدند، حتما آنها را سنگسار کنید». مروان گفت : این آیت را در قرآن کریم درج نکنیم؟ زید گفت : نه، نمی بینید جوانان متأهل سنگسار می گردند؟
[یعنی نه تنها مردان و زنان کهن سال زمانی که مرتکب زنا می گردند، سنگسار می شوند، بلکه جوانان زناکار در صورتی که متأهل باشند نیز سنگسار می گردند].
[روای] می گوید: [زید] گفت : برخی ها این موضوع را در حالی که عمر بن الخطاب رضی الله عنه همراه ما بود، مطرح نمودند. [عمر] گفت : من این درد را دوا می کنم. [زید] می گوید : گفتیم، چگونه؟ [عمر] گفت : نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم آمدم و چنین و چنان گفتم. زمانی که موضوع آیت رجم مطرح شد، گفتم : ای پیامبر خدا، آیت الرجم را برایم بنویسید[ اجازه بدهید آیت الرجم را بنویسیم] . [پیامبر] فرمود: توانایی این کار را ندارم. (۳)
این سه نمونه از آیه های بود که گفته می شود در قرآن وجود داشته و سپس تلاوت آن منسوخ گردیده و حکم آن باقی است. هر کدام این روایت ها داری متن های متفاوتی اند که نقل تمام این روایات از حوصله این جا بیرون است.
بررسی سند این روایات با رویکرد انتقادی
روایاتی را که نقل کردیم و گفته می شود، این ها آیه های از قرآن بوده و سپس تلاوت آن نسخ گردیده و در قرآن نوشته نیست، تمام این روایات را برخی ها از لحاظ سند صحیح می دانند و شماری از این روایات در بخاری نیز روایت شده است.
اما علمای که این روایت را نقد و بررسی نموده و رد کرده اند، آنها این قاعده مهم را ذکر نموده اند: صحت سند یک روایت به معنای صحت متن آن نیست. گاهی سند یک روایت صحیح می باشد، اما این به معنای صحت متن آن نیست؛ زیرا علما برای صحت حدیث پنج شرط گذاشته اند؛ سه شرط آن به سند ارتباط دارد و دو شرط آن به متن تعلق می گیرد. این جا، جای شرح مفصل این شروط نیست.
هم چنان قرآن کریم با تواتر ثابت می گردد و اما تواتر در صحت حدیث نبوی شرط نیست. برعکس حدیث نبوی، قرآن با تواتر ثابت می شود و آیتی در قرآن گذاشته نمی شود مگر این که متواتر باشد. این شرط در آیه های منسوخ التلاوت وجود ندارد؛ چه تمام این روایات خبر واحد اند.
هم چنان حدیث با معنا روایت می شود، اما این روایت قرآن به معنا جواز ندارد. از همین رو، یک حدیث به شکل ها و الفاظ مختلف روایت شده است. همین امر نشان می دهد که الفاظ آیه های منسوخ التلاوت منسوب به قرآن متفاوت است. گاهی اوقات الفاظ این روایات با یک دیگر تفاوت دارد. در قرآن کریم قرائت های مختلف وجود دارد، اما این قرائت ها، واژه ها را تغییر نمی دهند، بلکه نقطه ها و شکل را تغییر می دهد. به عنوان نمونه : «فتبینوا» در قرائتی «فتثبتوا» خوانده شده است. یا این تغییر فقط در شکل می باشد. مانند: «مالک یوم الدین» به قرائت «حفص» و «ملک یوم الدین» به قرائت «ورش ». از جمله شروطی که علمای قرائت برای صحت قرائت گذاشته اند این است که قرائت مطابق «رسم عثمانی» باشد.
نگاه انتقادی به متون این روایات
از مهم ترین نقدهای که به وسیله آن، علامه شیخ محمد صادق عرجون این روایات را نقد نموده است این است که وی میان ساختار این آیه ها و آیه های که در قرآن همین اکنون وجود دارد، از لحاظ نظم، واژه ها و … مقایسه نموده است. این ویژه گی ها در آیاتی که ادعا می شود، منسوخ التلاوت اند، وجود ندارد.
به عنوان نمونه: زمانی که این متن را « بَلِّغُوا عَنَّا قَوْمَنَا، بأنَّا قدْ لَقِيَنَا رَبَّنَا، فَرَضِيَ عَنَّا وأَرْضَانَا » با آیات ذیل مقایسه نماییم، می بینیم از لحاظ لغوی و فصاحت تفاوت زیادی میان این ها وجود دارد:
۱ – « إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ قَالَ ٱللَّهُ هَٰذَا يَوۡمُ يَنفَعُ ٱلصَّـٰدِقِينَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّـٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ »« اگر آنها را عذاب کنى، پس مسلماً آنها بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشى، بیگمان، تو خود آن پیروزمند حکیمی. خدا گوید: این روزى است که راست گویىِ راست گویان به آنها سود مىبخشد، [و] براى آنها باغهایى است که از زیر [درختان] آنها جویبارها روان است در حالى که براى همیشه در آنجا ماندگارند [و] خدا از آنها خشنود است و آنان [نیز] از او خشنودند [و] این همان کامیابى بزرگ است.» [سوره مائده، آیات ۱۱۸ و ۱۱۹]
۲ – « إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ أُوْلَـٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ جَزَآؤُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّـٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَشِيَ رَبَّهُۥ » « بی گمان، کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردند، آنان همان بهترین آفریدگانند. پاداش آنان نزد پروردگارشان، بهشتهاى جاویدي است که از زیرِ درختان آنها جویبارها روان است؛ در حالی که براى همیشه در آن ماندگارند [و] خدا از آنان خشنود و آنان نیز از خدا خشنودند، چنین پاداشى مخصوص آن کسى است که از پروردگارِ خود ترسیده است.» [ سوره بینه، آیات ۷ و ۸ ]
هم چنان وی این متن را« لو أن لابن آدم واديان » با این آیه ها مقایسه نموده است:
۱ – « فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَكۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَكۡرَمَنِ وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَيۡهِ رِزۡقَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَهَٰنَنِ كَلَّاۖ بَل لَّا تُكۡرِمُونَ ٱلۡيَتِيمَ وَلَا تَحَـٰٓضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ وَتَأۡكُلُونَ ٱلتُّرَاثَ أَكۡلٗا لَّمّٗا وَتُحِبُّونَ ٱلۡمَالَ حُبّٗا جَمّٗا » « و امّا انسان، هنگامى که پروردگارش او را بیازماید و او را گرامى بدارد و او را نعمت بخشد در این صورت مىگوید: پروردگارم مرا گرامى داشته است. و امّا هنگامى که او را بیازماید و روزى اش را بر او محدود کند، در آن صورت گوید: پروردگارم مرا خوار ساخته است. در واقع] چنین نیست [که مىپندارید]، بلکه شما یتیم را گرامى نمىدارید. و بر غذا دادنِ بینوایان یکدیگر را [تشویق و] ترغیب نمیکنید. و میراث [یتیمان] را یک جا میخورید. و مال [دنیا] را با کمال دوست داشتن، دوست مىدارید.» [ سوره الفجر، آیات ۱۵ – ۲۰]
هم چنان وی، این متن را « الشيخ والشيخة إذا زنيا » با این آیه مقایسه کرده است:
« ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ » « [حکم] زنِ زناکار و مرد زناکار به هر کدام از آن دو، صد تازیانه بزنید و [اى حاکمان] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید در [اجراى احکام] دین خدا، نسبت به آن دو دلسوزى شما را فرا نگیرد و هنگام کیفرِ آنان باید گروهى از مؤمنان حاضر باشند.» [ سوره نور، آیه ۲»
بدون شک، تمام این مقایسه ها نشان می دهد که آیاتی که ادعا می شود، در قرآن وجود داشته و سپس تلاوت آن نسخ گردیده است، به هیچ وجه در فصاحت به مرتبه قرآن کریم نمی رسد، بلکه میان آنها تفاوت بسیاری وجود دارد که هر گونه صحت نسبت آن را به کلام خدا نفی می نماید. اما از لحاظ ثبوت این روایات وحی به اعتبار این که سنت نبوی اند – نه از لحاظ این که قرآن کریم باشند- می باشند.
داستان یک خاورشناس با سیدقطب
شهید سیدقطب زمانی که به امریکا سفر داشت و در کشتی با شماری از مسلمانان بود، از وی درخواست کردند، تا خطبه جمعه را بخواند و در کشتی نماز بخوانند. او این کار را انجام داد. در میان کسانی که در کشتی حضور داشتند، خانم غربی ای نامسلمان وجود داشت. او اکثر خطبه سیدقطب را شنیده بود. پس از پایان خطبه از سید پرسید: استاد در سخن شما چیز شگفت آوری را ملاحظه نمودم. سید گفت: چی ملاحظه نمودید؟ خانم گفت : ملاحظه کردم که سخنان شما از لحاظ فصاحت به سه سطح تقسیم می گردد. سطح بلندی که هنگامی که آن را شنیدم، احساس نمودم که روح و عقل را مخاطب قرار می دهد و الفاظ قوی است احساسات شنونده را برمی انگیزد. سطح دیگری هم چنان وجود داشت که تا مرتبه نزدیک به سطح اول می رسید، اما مانند آن نبود، بلکه در سطح پایان تر از آن قرار داشت، اما عین همان سطح اول بود. بعدا سطح سوم را مشاهده نمودم. این سطح مانند سطح اول و دوم نبود، بلکه خوب و قوی بود. آیا می توانید این سطوح سه گانه موجود در سخنان تان را برایم توضیح دهید؟
سیدقطب گفت : سطح اولی را که به آن اشاره نمودید، آیاتی از قرآن بود که به آن استدلال نمودم و همانگونه است که شما توصیف کردید. سطح دوم: احادیث پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم است و از حیث اسلوب در مرتبه پایان تر از مرتبه قرآن قرار دارد، و از همان چلچراغ و یا نزدیک به آن سرچشمه می گیرد. سطح سوم: سخنان خودم است. من ادیب عرب هستم و زبان عربی را با رعایت ادبیات عرب حرف می زنم.
این خانم غربی نامسلمان و غیر عرب، از طریق ذوق و حس توانست میان اسلوب قرآن و اسلوب حدیث نبوی شریف تفاوت قایل شود.
خطر این موضوع نسبت به قرآن
اگر بدون بحث و بررسی، باب این موضوع گشوده شود و به گونه غیر علمی مورد تایید قرار گیرد، باب خطرناکی برای شک و تردید در صحت قرآن گشوده می شود و ما را با خطر بزرگی روبرو می کند. اگر ما گمان برخی از شیعه ها مبنی بر موجودیت مصحف فاطمه را رد می کنیم، پس چگونه ما سنی ها با باور به موجودیت آیه منسوخ التلاوت، موجودیت مصحف عمر و یا مصحف عایشه را تایید می نماییم.؟
این امر باب شک و تردید در قرآن و ثبوت آن را باز می کند. خداوند در مورد حفاظت قرآن از هر نوع تحریف می فرماید:«إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ» «ما خود اين قرآن را نازل كرديم و خود حتما حافظ آن هستيم» [سوره حجر، آیه ۹] قرآن کتابی است که مسلمانان تمام توان شان را به منظور خدمت به آن ازاثبات آن گرفته تا ثبوت و حرص به حفظ هر حرف و هر شکل آن خرچ نموده اند. حتا می بینیم که علومی فقط برای تخصص در مصاحف از حیث اثبات آنچه در آن است، وجود دارد. هم چنان علومی در قرائت ها و اعراب قرآن برعلاوه تفسیر، بلاغت و اعجاز آن نیز وجود دارد. پذیرفتن موجودیت آیه های منسوخ التلاوت، بزرگ ترین راهی است که از آن شک و طعن در صحت قرآن وارد می شود. این راهی است که اساسا وجود ندارد و عقل و نقل آن را نمی پذیرد.
عالمان بزرگ منکر آیات منسوخ التلاوت
شماری از علما مانند ابن رشد و شیخ محمد الخضری چه در گذشته و چه در عصر حاضر آیه های منسوخ التلاوت را رد نموده اند. علامه الخضری می گوید: من معنی این که خداوند آیتی را نازل نموده، تا حکمی را بیان کند و سپس آن را بردارد و حکم آن را باقی بگذارد، نمی دانم. زیرا مقصود از نزول آیت، این است که حکمی را بیان نماید و هم چنان با الفاظ آن اعجاز قرآن را نشان دهد. پس در نسخ لفظ آیه ای و بقای حکم آن چی مصلحتی نهفته است؟ این سخن قابل درک نیست. از نظر من، امری وجود ندارد که مرا به تایید این دیدگاه مجبور نماید. (۴)
هم چنان علامه محمد رشید رضا، (۵) علامه طاهر بن عاشور(۶) دکتور صبحی الصالح(۷) علامه دکتر مصطفی زید(۸) دکتر احمد نوفل(۹) شیخ عبدالرحمان الجزیری (۱۰) و دیگران (۱۱) آن را رد نموده اند. در همین نزدیکی ها با شیخ مان علامه قرضاوی دیداری داشتم، او نیز این امر را انکار نمود و گفتگوی کوتاهی نیز در این مورد صورت گرفت.
منابع :
۱ – این روایت را بخاری روایت کرده است. شماره حدیث: (۴۰۹۰) . این روایت را البغوي در شرح السنة (۳۷۹۰) وأبو يعلى (۳۱۵۹) نیز روایت کرده اند.
۲ – این روایت را احمد در مسند (۲۱۱۱۱) روایت کرده و محققین مسند گفته اند: سند آن به شرط مسلم صحیح است (۳۵/۴۱).
۳ – این روایت را البيهقي السنن الكبرى (۱۶۹۹۵) و الطيالسي (۶۱۵) و أحمد (۲۱۵۹۶) والنسائي در الكبرى روایت کرده اند (۷۱۴۵) . البوصيري در إتحاف الخيرة المهرة می گوید: روایان این سند ثقه اند. (۸/۱۴۲). و محققین مسند أحمد گفته اند: روایان این سند به جز کثیر بن الصلت ثقه اند. اما النسائي از وی روایت کرده و او را ثقه خوانده است (۳۵/۴۷۳).
۴ – نگاه کن: أصول الفقه ، شيخ محمد الخضري ص: ۲۵۹.
۵ ـ نگاه کن: مجلة المنار (۱۲/۶۹۳).
۶ – نگاه کن: التحرير والتنوير ،ابن عاشور (۱/۶۶۳) و(۱۸/۱۴۹).
۷ ـ نگاه کن: مباحث في علوم القرآن ، صبحي الصالح ص: ۲۶۵.
۸ ـ نگاه کن: النسخ في القرآن، مصطفى زيد (۱/۲۸۵).
۹ ـ نگاه کن: نسخ التلاوة بين النفي والإثبات،أحمد نوفل ص: ۷.
۱۰ ـ نگاه کن: الفقه على المذاهب الأربعة ، الجزيري (۴/۲۳۱).
۱۱ـ نام اکثر کسانی را که منکر موجودیت آیه منسوخ التلاوت اند ، از مقدمه استاد مصطفى الحمداني که برای كتاب: «ذوق الحلاوة بامتناع نسخ التلاوة» شیخ عبدالله غماري در ص: ۶-۱۳. نوشته است، نقل نمودیم.