جنگ یمن از سال ۲۰۱۵ میلادی میان دو جناح که هریک خود را دولت یمن میداند با همراهی حامیان و متحدان آنها درگرفتهاست. نبرد میان نیروهای دولت عبدربه منصور هادی و حراک جنوبی به مرکزیت عدن با نیروهای انصارالله و جنبش حوثیها در جریان است. القاعدهی شبهجزیرهی عربستان و داعش نیز در پیکار حضور دارند و بخشهایی درون کشور و منطقههای کرانهای را در دست دارند.
جنگ داخلی یمن پس از چند انفجار تروریستی در ۲۹ حوت ۱۳۹۳ در صنعا که به کشته شدن بیش از صد نفر از جمله یکی از رهبران معنوی انصارالله (حوثیها) انجامید آغاز گردید. نیروهای انصارالله در اول حمل ۱۳۹۴ به ولایت تعز یمن رفتند و در ۵ حمل همان سال با حمله به دیگر مناطق تعز آنرا تصرف کردند و به دروازههای عدن پایگاه قدرت دولت منصور هادی، رئیس جمهور این کشور رسیدند. همان روز منصور هادی از ریاست جمهوری استعفا داده و از یمن گریخت. بعد از این جریان، عربستان سعودی با ائتلافی به فرماندهی خود دست به حملهی نظامی زد و کوشید طی حملههای هوایی دولت یمن را بازگرداند.
حدود هفت سال از حمله نظامی عربستان و ائتلاف ساختهشده توسط این کشور به یمن میگذرد. در طول این مدت، هزاران یمنی کشته و زخمی و صدهزار نفر دیگر بیخانمان و آواره گردیدهاند. یمنیها با احتساب هفت سال تحمل حملات سعودیها، بیش از ده سال میشود که شرایطی سختی را در اوج فقر، قحطی و گرسنگی شدید و در سایهی سکوت مرگبار مجامع به اصطلاح بینالمللی و حقوقبشری تجربه میکنند.
تصور حاکمان سعودی ابتدا بر این مبنا استوار بود که با حملات چندروزهی هوایی، میشود بساط گستره حوثیها و کمیتههای مردمی یمن را برچید و به فریاد آزادی و انقلاب ملیونها یمنی در میادین صنعا و صعده و سایر مناطق با بمب و خمپاره نقطه پایان گذاشت. اما مقاومت مردمی، ایستادگی و پاسخ قاطع یمنیها با ندای عدالت و آزادی، عربستان و همپیمانان اش را در مضیقه و منجلابی فرو برد که کمتر کسی تصورش را میکرد.
عربستان با حملات گسترده که همهروزه انجام میداد/ میدهد و مصارف گزاف مالی که متقبل شده، بعد از هفت سال هنوز نتوانسته که پیروزیهای آنچنانی را به دستآورد. منصور هادی رئیسجمهور مستعفی و فراری یمن، همچنان در تبعید است و خلفهای وی نیز نتوانستهاند قدرت را در یمن بدست آورند. برای منصور هادی هم نه از مجرای قانون راه بازگشت وجود دارد و نه هم زیر سایه بمب و خمپاره سعودی وی نتوانسته که به قدرت و حاکمیت برگردد.
امروز جنبش حوثیها باوجود فقر و گرسنگی و محاصره زمینی و هوایی، عربستان را در تنگنای سختی قرار دادهاند. حتی از نگاه حیثیتی هم عربستان و نیروهای وفادارش طی این مدت نتوانستند بنادر صعده حدیده و مناطق مهم را تصرف کرده و پیشروی قابل ملاحظهای داشته باشند، در حالیکه جنبش حوثیها و کمیته انقلابی یمن با پرتاب موشک و نفوذ در عمق خاک عربستان توسط هواپیماهای بیسرنشین، عملیاتهای مهمی انجام داده اند/ میدهند و دود آتش و هراس را در میادین نفتی و آسمان نقاط مختلف عربستان بلند میکنند.
این نکته خیلی واضح و مبرهن است که عربستان در منجلاب یمن گیر افتاده، باتلاقی که در آن نه راه پیروزی وجود دارد و نه میتوان راه گریز و عقبگرد آبرومندانه را برایش جستجو کرد.
البته تنها باتلاق یمن نیست که برای عربستان گرفتاری به شمار آید، بلکه سیاستهای منطقوی در لبنان و سوریه، تقابل با قطر، قطع رابطه با ایران، قتل جمال خاشقچی، بازداشتهای درون خانوادگی و مصارف سنگین پولهای بادآورده نفتی را که در تأسیس ائتلاف عربی صرف کرد و نتیجه چندانی نگرفت، همگی برای این کشور زیان بار بوده است. از همین رو امروز این کشور رویکرد خودرا در زمینه روابط مجدد با قطر، توافق با ایران، ایجاد رابطه مجدد با سوریه و روند جنگ در یمن تغییر داده است.
سیاست عربستان در قبال یمن از همان آغاز حمله نظامی اشتباه بود. عربستان بالای عمر البشیر دیکتاتور شاخهای از نظامیان سودان، دولتهای سومالی و سنگال و پاکستان به عنوان متحدین حساب باز کرده بود. اما این جریانات گرفتارتر و ضعیفتر از آن بودند که بتوانند به عربستان در جنگ یمن کمک کنند. برای نمونه پاکستان که به اصطلاح عضو ائتلاف حمله به یمن بود، صرفا در نام و اسم متحد بود، نه در رسم و عمل و سالانه با زیرکی ملیونها دالر را از خزانه عربستان به جیب زد.
از طرفی هم عربستان که تلاش میکرد این جنگ را به نوعی جنگ مذهبی جلوه دهد و انصارالله و حوثیها را اقلیت شیعه زیدی در مقابل سنیها جلو دهد به شکست منجر شد. زیرا شیعیان زیدی مضاعف بر اینکه حدود ۴۵ درصد از جمعیت یمن را تشکیل میدهند، بخش بزرگ از سنیها را نیز با خود همراه دارند. بنابراین جنگ و بحران یمن، ناشی از اختلافات مذهبی نیست، بلکه ریشه آن ساختار سیاسی و قدرت بین قبایل و طوایف این کشور میباشد.
اکنون اما با گذشت هفت سال از حمله عربستان به یمن، این کشور با چرخشهای سیاسی از جمله آغاز روابط مجدد با ایران، به نوعی چراغ سبز به پایان جنگ در یمن نشان داده است. هرچند که پایان این جنگ در خوشبینانهترین حالت ممکن به مثابه شرمساری، افتضاح و خودکشی سیاسی برای حاکمان دگماندیش چون بنسلمان در برابر رقبای منطقویاش خواهد بود. اما از طرفی هم دوام این جنگ نیز موجب افزایش روزافزون بدنامی وجههی عربستان و تضعیف همه جانبه این کشور در منطقه میشود.
بنا رویکرد عربستان بعد از هفت سال جنگ در یمن، به رویکرد سیاسی و گفتگو با حوثی برای پایان بحران در این کشور بدل شده است. عربستان فعلا به این نتیجه رسیده است که تنها راه نجات آبرومندانه این کشور از منجلاب یمن گفتمان سیاسی و توافق با حوثیها است. بنابراین چرخشهای سیاسی این کشور برای آغاز مجدد رابطه با ایران و دیگر کشورهای منطقه بخش بزرگ آن برمیگردد به مسئله یمن و پایان گرفتاری عربستان در این باتلاق که انتظار پایان آن را دارد.