دو چهره ممتازی که در نیم قرن اخیر در میان تاجیکان ظهور کردند و بالیدند، یکی پروفیسور استاد برهانالدین ربانی و دوم هم شهید احمدشاه مسعود است.
گاهی اختلافات فراکسیونی باعث میشود که برخیها میان این دو مقایسه کنند، اما من این دو شخصیت را مکمل همدیگر میدانم نه در تقابل با همدیگر.
یکی از این دو شخصیت، نماینده قدرت سخت تاجیکان بود (شهید احمدشاه مسعود)، و دیگری نماینده قدرت نرم تاجیکان(استاد ربانی شهید). آن اولی یک استراتژیست نظامی و نابغه جنگهای چریکی بود، و این دیگری مرد تدبیر و خرد و حکمت.
وقتی در قومی تدبیر و حکمت با شمشیر ممزوج گردد، شکستناپذیر و رویینتن میشود.
شاید هیچ کسی در تاریخ بهتر از خواجه نظامالملک، آن بهترینِ تاجیکان، نقش تدبیر و قدرت نرم در به ثمرنشستن قدرت سخت را بیان نکرده باشد.
خواجه نظامالملک نزدیک به سی سال وزیر مقتدرِ سلجوقیان بود. او نقش بزرگی در دستاوردهای سلجوقیان و نظم و نسق دادن امپراتوری آنان داشت. نقش او آن قدر بزرگ بود که سُبکی، تذکرهنویس شافعی، در بارهاش نوشت: «او سی سال مسند وزارت داشت، اما مرتبهاش بلندتر از سلطان بود.» یا وقایعنگار دیگری در عظمت او آورده است که «وفات سلطان بعد از وفات خواجه در نظر خلق، عظمی زیاده نداشت.»
با اینهمه، باری ملکشاه سلجوقی بر پسران خواجه خشمگین شده و به خواجه چنین نامه نوشت: « اگر تابع منی چرا فرزندان و اتباع خود را ادب نمیکنی و اندازه خود را نگاه نمیداری، اگر میخواهی بفرمایم دولت از پیش تو بگیرند.» خواجه نظامالملک در جواب سلطان گفت که دولت آن تاج به این دوات بسته است. هرگاه این دواتبرداری آن تاج بردارند.»
در پاسخ خواجه نظامالملک به چیزی که تاکید صورت میگیرد، لزوم همآمیزی قدرت نرم (دوات) و قدرت سخت (تاج) است.
نه قدرت سخت میتواند بدون قدرت نرم پایدار بماند و نه قدرت نرم میتواند بدون قدرت سخت کارساز باشد. هر دو، دو بال یک پروازاند.
احمدشاه مسعود و استاد ربانی را نیز نماد این دو قدرت در جامعه تاجیکان افغانستان بدانید؛ دو قدرتی که باعث شد در برههای از تاریخ بتوانیم انحصار قدرت را بشکنانیم و یک تاجیک رییس جمهور شود.
متاسفانه در این سالهای اخیر تاجیکان نه دیگر قدرت نرم دارند و نه سخت. قدرت سخت که جبهه نظامی و حضور در دولتداری باشد، معلوم است که نداریم. قدرت نرم ما اما عبارت از پیوندها و قرابتهای ما با همهی اقوام افغانستان بود. تاجیکان با همه اقوام افغانستان در گذشته پیوند و قرابت داشت و این پیوندها باعث گردیده بود که در موقعیت سیاسی بهتر از دیگر اقوام بگیرند.
من فکر میکنم از رسالتهای نسل جوان ما یکی این است که بیاید بپرسد که ما چرا قدرت نرم ما را از دست دادیم و چگونه میتوانیم دو باره آن را احیاء کنیم.
در حال حاضر در کنار اندیشیدن به قدرت سخت، آنچه نیازمندی ما است احیای قدرت نرم ما است.