چندی است که در افغانستان میان موافقان و مخالفان سکولاریسم، بحث و گفتگوهای تندی جریان دارد. وقتی نقد و نظرهای موافقان و مخالفان سکولاریسم را میخوانیم، به وضوح دیده میشود که در این زمینه دچار همان فقر تیوریک هستیم که در زمینه مفاهیم دیگری مانند دموکراسی، جمهوریخواهی و امثال آن.
اگر بخواهیم بدانیم که سکولاریسم چیست و به چند نوع است، یکی از کتابهایی که میتواند در این زمینه ما را رهنمایی کند، کتاب «سکولاریسم و آزادی وجدان» اثر چارلز تیلور و جاسلین مکلور است. این کتاب به همین نام توسط مهدی حسینی به فارسی ترجمه شده و در سال ۱۳۹۸ انتشارات روزبهان در تهران چاپ کرده است. این کتاب شامل یک مقدمه و ۱۱ فصل میباشد.
این کتاب در واقع در پاسخ به مباحثی نوشته شده است که به دنبال ایجاد «کمیسیون همفکری برای همسازکردن تفاوتهای فرهنگی» در سال ۲۰۰۷ در کبک، به راه افتاد. به دنبال ایجاد این کمیسیون، بحثهای گستردهای بر سر جایگاه دین در حوزه عمومی و مشروعیت و عدم مشروعیت درخواستهای همسازی مبتنی بر دین در کبک راه افتاد.
مباحثی که در سال ۲۰۰۷ در کبک مطرح شد، تقریبا شبیه مباحثی است که امروزه در شبکههای اجتماعی در میان کاربران افغانستانی نیز مطرح میشود: پرسشهایی از این قبیل که «سکولاریسم چیست؟»، «ضد دین است؟»، «باوری خاصی را بر مردم تحمیل میکند؟»، «به جای دین از ارزشهای عقلانی طرفداری مینماید؟»، «جدایی دین از دولت است یا دینزدایی از حوزه عمومی؟»، «با جلوههای ظاهری دین در حوزه عمومی چه برخوردی دارد؟»، آیا خواستهای همسازی مبتنی بر دین (مانند خواست حق پوشش حجاب برای دختران مسلمان در مکاتب فرانسه) را میپذیرد یا خیر؟» و پرسشهای دیگری از این دسته.
چارلز تیلور و جاسلین مکلور که به عنوان اعضای «کمیسیون همفکری برای همسازی تفاوتهای فرهنگی» فعالیت میکردند، در این کتاب به این مباحث پرداخته و درباره انواع سکولاریسم (سکولاریسم صلب و سکولاریسم گشوده) صحبت کرده و از سکولاریسم گشوده دفاع میکنند.
دو فصل اول این کتاب، فصلهای تیوریکاند. در این دو فصل، اینها مبانی نظری خود را بیان میکنند و سپس در فصلهای بعدی به مباحث جنجالبرانگیز امروزی در نظامهای سکولار موجود در غرب میپردازند.
بیایید ببینیم که اینها در بارهی سکولاریسم چه میگویند و چه برداشتی از آن دارند.
سکولاریسم؛ بیطرفی و تکثرگرایی اخلاقی
اولین نکتهای را که باید دانست این است که آقایان تیلور و مکلور، سکولاریسم را در عصر کنونی روشی برای مدیریت تنوع و تفاوتهای اخلاقی میدانند.
یکی از مشخصههای جوامع امروز، تنوعها و تفاوتهای اخلاقی و برداشتهای گوناگون از امر نیک و زندگی نیک است. امروزه هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که در آن پیروان مذاهب و مکاتب مختلف زندگی نکنند.
این تنوع را چطوری مدیریت کنیم؟
یک روش شناختهشدهی مدیریت تنوع همان روش قرون وسطایی است. در قرون وسطا پیوند انداموار میان دین و دولت وجود داشت و دولتها از یک دین رسمی طرفداری میکردند. این پیوند باعث میشد که دولت با پیروان سایر ادیان و ناباوران به دین به عنوان شهروندان درجه دوم برخورد کنند.
اما سکولاریسم برای مدیریت تنوع و تفاوتهای اخلاقی، از اصل بیطرفی دولت نسبت به دین و جدایی دین از دولت تاکید میکند.
در سکولاریسم اصل بر این است که دولت نسبت به همهی برداشتها از امر نیک – اعم از برداشتهای دینی و سکولار- بیطرف بوده و با همه شهروندان – شامل مومن و ناباور به دین- برخورد منصفانه و بیطرفانه دارد.
همچنان در یک نظام سکولار به دین باید مانند جنبهای از پدیدهی «تکثرگرایی اخلاقی» نگریسته شود؛ پدیدهای که اجازه میدهد برداشتهای گوناگون و حتا ناسازگار از امر نیک – اعم از برداشتهای دینی و سکولار- در کنار هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشند.
رالز از تکثرگرایی اخلاقی زیر عنوان «واقعیت تکرگرایی معقول» یاد میکند. «واقعیت تکثرگرایی معقول» در تصدیق محدودیتهای عقلانیت، ناتوانیاش در داوری بیچون و چرا پیرامون معنای غایی زندگی ریشه دارد.
اگر عقل روشی در اختیار میداشت که میتوانست میان برداشتهای مختلف از امر نیک یا معنای غایی زندگی داوری کند و دست به ایجاد سلسلهمراتب بزند، نیاز به مدارا نبود. پذیرش «واقعیت تکثرگرایی معقول» در تصدیق ناتوانی و خطاپذیری عقلانیت در پاسخ به این پرسش که «معنای زندگی چیست؟» ریشه دارد. تصدیق همین مشکلات بود که باعث گردید فلاسفهای مانند جان لاک و جان استوارت میل از اصل آزادی وجدان فردی یا خودآیینی اخلاقی دفاع کنند. بر این اساس، دولت اختیار تام افراد را بر برداشتهایش از امر نیک و زندگی غایی بهرسمیت میشناسد و نه تنها باوری را بر او تحمیل نمیکند، بلکه تلاش میکند، زمینه را برای بسط هویت اخلاقی و آزادی وجدان فردی او فراهم کند.
بنابراین، سکولاریسم را باید در ذیل بحث گستردهتر «آرمان بیطرفی» دولت نسبت به باورها و برداشتهای شهروندان از امر نیک فهمید. یک دولتِ سکولار، دولتی است که نسبت به همه باورها و ارزشهای مرکزی و معنابخش – اعم از ارزشهای دینی و سکولار- بیطرف است و با همه شهروندان برخورد منصفانه دارد و هویت اخلاقی و آزادی وجدان فردی همه را به رسمیت میشناسد.
ارزشهای سازنده لیبرال دموکراسی
اینکه گفتیم نظام سکولار از هیچگونه ارزش و باور مرکزی و تعهدبخش طرفداری نمیکند، معنایش این نیست که کاملا بیطرف است. نخیر، بلکه یکسری ارزشهایی وجود دارد که نظام سکولار از آنها طرفداری میکند. این ارزشهای برسازندهی نظام سیاسی لیبرال و دموکراتیک طرفداری میکند: ارزشهای مانند کرامت انسان، حقوق بشر و حق حاکمیت مردم.
دفاع از این ارزشها معقول است؛ زیرا این ارزشها زمینه را برای زندگی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مکاتب مختلف در کنار هم فراهم میکند. این ارزشها باعث میگردد که هر کس اجازه داشته باشد برداشت خود از امر نیک و معنای غایی زندگی را پیگیری کرده و به برداشتهای متفاوت دیگران احترام کند. این ارزشها، ارزشهای مورد توافق خواهد بود؛ زیرا از راه «اجماع همپوش» به دست میآید. اجماع همپوش یعنی اینکه پیروان ادیان و مکاتب مختلف از راههای گوناگون و با استدلالهای گوناگون روی این ارزشها توافق میکند. شاید استدلالهای شان فرق کند، اما نتایجی که میگیرند و ارزشهایی را که تصدیق خواهند کرد یکی خواهند بود.