برگردان : عدنان ارسلان
منبع : کتاب « کنت في أفغانستان» ص ۱۳۵- ۱۵۳
تازه با احمدشاه مسعود نشسته بودم و احوال پرسی نموده بودیم، که هر دقیقه دلم می تپید، تا نوع دیگری از صحبتها را آغاز نمایم… صحبتهای روزنامهنگاری که ورق سفیدی را با خود آورده است و میخواهد برخی از سخنان طرفهای درگیر را در آن بنویسد.
پس از آن که به گمان خود شان خرس روسی را شکست داده و پیروزمندانه وارد کابل شدند، چرا دوباره آب و خون ریختند و در برابر یکدیگر وحشیانه تر گردیدند؟
به همین خاطر با او این گفتگو را انجام می دهم:
ترکی: از طالبان چی می خواهید؟
احمدشاه مسعود : اولین چیزی را که می خواهیم این است که مشکل افغانستان را از راه مذاکرات حل نماییم. خواست ما همین است. آنها تطبیق شریعت را می خواهند، ما آماده این کار هستیم. میخواهند مردم را خلع سلاح نمایند، از طرف ما کدام مانعی وجود ندارد. میخواهند در برابر منکرات مبارزه کنند، ما آماده این کار هستیم. اینها خواستهای بدیهی اند و ما به خاطر تحقق آن جهاد کردیم . تمام خواستهای آنها قبول است و در این مورد میان ما و آنها تفاوتی وجود ندارد. می خواهیم به خاطر حل نمودن این مشکل با همدیگر بنشینیم.
ترکی : پس انتقادات تان از طالبان چیست؟
احمدشاه مسعود : اکنون انتقادات از آنها موضوع مهم نیست. مهم این است که اگر آنها می خواهند مشکل افغانستان را حل نمایند، من آماده نسشتن با آنها در این مورد هستم.
ترکی : شما تنهاترین فردی هستید که در برابر طالبان سلاح را به زمین نگذاشتهاید، اکنون از آدرس خودتان میجنگید یا از آدرس کدام کس دیگری؟
احمدشاه مسعود : حکومت طالبان، حکومت ستمگر است و این حکومت نمیتواند به وسیله سلاح حکومتداری کند. کسانی که در برابر طالبان سلاح را به زمین گذاشته اند، شاید به خاطری این کار را کردند که نمیتوانستند آن را بردارند. بلکه سلاح را زیرفشار به زمین گذاشته اند، و دوباره آن را می بردارند… تمام مناطقی را که اکنون طالبان تصرف کرده اند، پسانتر در برابر این حرکت مبارزه خواهند کرد. به طالبان گفتم : این مشکل را یا از راه گفتگو حل می کنیم یا تا آخرین نفس در برابر شما مبارزه خواهیم کرد؛ حتا اگر آخرین شخصی باشم که زنده بمانم، مبارزه خواهم کرد و هرگز تسلیم ظلم و زور نخواهم شد. اگر قرار بود تسلیم زور شوم، تسلیم روسها می شدم. تمام آبادی های را که در پنجشیر می بینید، روس ها آن را به خاک یکسان کردند و ما دوباره آباد کردیم. به آنها تسلیم نشدم، چگونه به طالبان تسلیم شوم ؟! گفتیم بیایید بنشنیم، تا ببینیم چی می خواهیم. تطبیق شریعت را می خواهید؟ بنشنید حرف میزنیم.
هنگامی که میان مسلمانان اختلافی وجود داشته باشد، به حکم خدا و پیامبر مراجعه میکنند. چنانچه خداوند(ج) می فرماید: « فإن تنازعتم فی شیء فردوه الی الله و الرسول» پس چرا آنها آماده رجوع به حکم خدا و پیامبر نیستند؟ این سخن را همان روز اول گفتم.
در دروازه های کابل
ترکی : آیا با آنها نشستید و این سخن را گفتید؟
احمدشاه مسعود : هنگامی که طالبان به دروازههای کابل رسیدند و شهر زیر اداره ما بود، خودم تنها با سه محافظ نزد آنها رفتم و گفتم : چی میخواهید؟ ملا ربانی – رئیس حکومت طالبان در زمان دیدار- ملا ترابی، ملا غوث، به استثنای ملاعمر – رهبر حرکت – همهگی حضور داشتند.
گفتم: من خودم همینجا هستم، چی میخواهید؟
گفتند : میخواهیم شریعت را تطبیق کنیم.
گفتم : من هم میخواهم .
گفتند : می خواهیم در برابر منکرات مبارزه نماییم.
گفتم : من هم قبول دارم .
گفتند : زمام حکومتداری و مناصب را به دست افسران کمونست نگذارییم .
گفتم : مانعی ندارد .
گفتند : میخواهیم اسلحه را جمعآوری نماییم.
گفتم : همچنان . بلکه اشاره کردم که من مانند هر فرمانده دیگری که ده قطعه کلاشنیکوف دارد و آن را فورا تسلیم میکند نیستم. یک اردوی کامل با توپ و تانگ و تجهیزات و مهمات آن دارم، چگونه اینها را تسلیم نمایم؟ گفتم : راه حل این مشکل را بیابید. با شنیدن این سخن به یک دیگر نگاه کردند و گفتند : تا اکنون نمیدانیم چگونه با این وضعیت کنار بیاییم؟
ترکی : منظور تان چیست؟
احمدشاه مسعود : در این مورد از آنها پرسان کنید. گفتم : به کابل بیایید با همدیگر مینشینیم و راه حل این مشکل را جستجو میکنیم . یک روز بعد ملا ربانی، ملا محمد غوث و عبدالواحد بهران به نمایندگی از طالبان به کابل آمدند و به گونه برادرانه با هم نشستیم تا مشکل را حل نماییم، توافق کردیم که آمادگی نشستی را بگیرییم که در آن صد تن عالم دین؛ پنجاه، پنجاه نفر از هر طرف اشتراک نمایند و سرنوشت کشور را تعیین کنند. همهگان این پشنهاد را پذیرفتند. روز نشست مشخص گردید، از سراسر افغانستان علمای طرفدار ما را جمع کردیم، اما آنها علمای طرفدارشان را حاضر نکردند. در این مورد از آنها پرسان کنید. وعده دادند، ما حاضر شدیم اما آنها حضور نیافتند و سپس بدون هیچ مقدمهای حمله را آغاز کردند.
ترکی : به کجا حمله نمودند؟
به کابل حمله کردند در حالی که ما در آنجا بودیم. با مزاری – رهبر حزب وحدت شیعه مورد حمایت ایران – توافق کردند و به همکاری وی از طرف چهار آسیاب حمله نمودند. همه مردم این را می دانند، حتا خود آنها گاهی به این اشتباه اعتراف میکنند. از همین روز نبرد آغاز شد.
بار دیگر گفتند: می خواهیم حرف بزنیم. حرف پیشتر را گفتم : به حکم خدا و پیامبر مراجعه میکنیم، ببینیم چی میکنیم و ملت افغانستان چه را می پذیرند؟ هر چه را ملت پذیرفت، میپذیرم . اما هرگز تسلیم زور نمیشوم. این محال است. این نظر من از روز اول، امروز و تا ابد است.
به منظور حفاظت از شرافت و کرامت ملت افغانستان مقاومت می کنم
ترکی : پس به نظر شما آنها دروازه گفتگو را بسته اند. اکنون شما از آدرس برهان الدین ربانی میجنگید؟
احمدشاه مسعود : هرگز به منظور حفظ حکومت نجنگیده ام. به هدف حفاظت از شرافت و کرامت ملت افغانستان مقاومت میکنم. با استاد ربانی روی این مسئله موافق بودم که اگر عالمان دین تصمیمی بر علیه ما گرفتند، آن را خواهیم پذیرفت.
ترکی : تا هنوز هم حکومت ربانی پابرجاست ؟
احمد شاه مسعود : از نقطه نظر شرعی، حتا اگر جز گوشهای از کوهی هم در افغانستان برای استاد ربانی باقی نماند، بازهم حکومت او مشروع خواهد بود. زیرا ملا ربانی – رئیس حکومت طالبان است و با رئیس مخلوع رابطه خویشاوندی ندارد – در مجلس اهل حل و عقد – جرگه بزرگ – که با استاد ربانی به عنوان رئیس بیعت کردند، حضور داشت. هم چنان در میان علمای مجلس، ملا ترابی و ملا غوث نیز حضور داشتند. کما اینکه در سراسر جهان و در سازمان ملل نمایندگانی دارییم. سفارت خانههای افغانستان تا هنوز تابع ما هستند. اما به خاطر افغانستان تمام این مسایل را فراموش خواهیم کرد. می خواهیم بنشینیم تا راه حلی بیابیم.
دشمنان دیروز
ترکی : در مورد دشمنان دیروز تان (روس ها) چی میگویید؟ آیا همپیمانان امروز شما گردیدند ؟
احمد شاه مسعود : شما این سخن را از دور شنیدهاید. این یک ادعا است و شما آن را باور کردید. من مزدور کسی نیستم و از آدرس کسی مبارزه نمیکنم. بدون این که به کسی مراجعه کنم، خودم تصمیم میگیرم. می گویم: آماده گفتگو هستم. ملت ما تصمیم مقاومت را گرفته اند و هیچ کسی به نمایندگی از ملت تصمیم نگرفته است. اگر از هر دولت بیگانهای نمایندگی میکردم، بهتر بود از پاکستان نمایندگی نمایم. علت مشکلاتی که اکنون با آن روبرو هستم، این است که به آزادی دیدگاه در سرزمینم باور دارم. هر کشوری که مرا کمک میکند، به خاطر خودم کمک نمی کند، بلکه به خاطر منافع خودش کمک مینماید. خودم تصمیم میگیرم. به طالبان می گویم: بیایید بنشینیم و حرف بزنیم . هر چه خدا و پیامبر را راضی می نماید، به آن راضی هستم . هر چه در آن منفعت ملت افغانستان باشد، آن را می پذیرم.
ترکی : در دوران جهاد میان شما و عبد رب رسول سیاف – رهبر اتحاد اسلامی – دشمنی وجود داشت، چگونه امروز در برابر طالبان ائتلاف نمودید؟
احمد شاه مسعود : زمانی که استاد سیاف از کشور دور بود، او را در برابر من تحریک میکردند و چهره من در نزد وی بد بود. او خود اعتراف کرد که برداشتهای وی در مورد من کاملا اشتباه بوده است. هنگامی که آمد و همه چیز را دید، نظر شان تغییر کرد.
ترکی : آیا این دوستی پس از دشمنی است ؟
احمد شاه مسعود: مثال دیگری را یاد می کنم، دکتر عبدالله عزام در مورد همه چیز با من مخالفت میکرد و در برابرم قرار میگرفت. جالب این که نه من او را دیده بودم و نه او مرا دیده بود، با وصف آن هم او در برابر من قرار میگرفت. دوبار به منطقه زیر اداره ما آمد و خودش پسانترها اعتراف کرد که، اگر رهبران افغانستانی بگویند: شب شده است، تا زمانی که با چشم سر شب را ندیده باشد، هرگز باور نمیکند. زیرا سخنانی را که در مورد من به عزام نقل کرده بودند، با واقعیت کاملا تفاوت داشت. هم چنان همین اکنون کسانی میگویند : «همراه من جنگجویان روسی هستند.» برویید و جبهههای ما را جستجو کنید، اگر یک نفر بیگانه را پیدا کردید، من را محاسبه نمایید. اگر کسی میخواهد، به منظور تاکید از عدم حضور جنگجویان بیگانه، ناظرانی را به جبههها بفرستد، ما آماده هستیم.
ترکی : مستقل بودن شما امر روشن است، حتا در طول دوران جهاد از افغانستان بیرون نشدید؛ کاری را که هر فرمانده افغانستانی دیگر نکرد، اما اکنون شما کمکهایی را از طرف دولت های مانند ایران، تاجکستان و غیره … به دست میآوریید، آیا این با مستقل بودن شما موافقت دارد؟
احمد شاه مسعود : چگونه بر مستقل بودنم تاثیر کند؟ روزگاری در برابر روس جهاد میکردیم و سعودی ما را کمک می کرد، آیا این بر مستقل بودن ما تاثیر کرد؟ آیا سعودی در میان ما داوری میکرد؟ این نادرست است .
ترکی : اما دولت هایی که دشمن شما بودند، اکنون شما را حمایت می کنند، سر و راز چیست؟
احمد شاه مسعود : آنها به خاطر من نه، بلکه به خاطر منافع خود شان من را حمایت می کنند.
ترکی : آیا می پذیریید دشمن دیروز تان امروز شما را حمایت می نماید.
احمد شاه مسعود : ( خنده می کند) و سپس به قرآن استدال می کند« فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه»
ترکی : خویشتن را مضطر(مجبور) می دانید؟
احمد شاه مسعود : چی کسی حق ندارد به خاطر دفاع از خودش کمک هر کسی را که باشد، قبول نکند. به عنوان نمونه : پنجاه اسیرطالبان را به وساطت سید جلال آزاد کردم و به جلال نگفتم : منتظر باشید تا با کسی مشوره کنم، یا دولتی را پرسان نمایم، یا چند روزی فکر کنم. بلکه فورا در گوشی گفتم : آماده هستم . گمان کنم این مستقل بودنم را نشان می دهد.
طالبان و تصمیم های پاکستانی
ترکی : چرا طالبان را مورد انتقاد قرار می دهید که آنها از پاکستان کمک دریافت می کنند، در حالی که شما نیز چنین میکنید. چرا چیزی را که خودتان انجام می دهید، آن را برای دشمنان تان عیب میدانید؟
احمد شاه مسعود : استراتیژی طویل المدت پاکستان حمایت حکمتیار بود که در نتیحه آن ملت ما بسیار رنج کشید. زمانی که پاکستانیها دیدند، حکمتیار نمیتواند نقشههای آنها را عملی نماید به حمایت طالبان روی آوردند. تفاوت این است که ما خود ما تصمیم میگیرییم، اما آنها خودشان تصمیم نمیگیرند و ناچار هستند در مورد هر تصمیمی به پاکستان مراجعه نمایند. به آنها گفتم : بیایید حرف می زنیم و ما نیاز ندارییم با کسی مشوره کنیم و یا منتظر موافقت آنها در مورد نشست و گفتگو باشیم. چرا آنها آماده رجوع به حکم خدا و پیامبر نیستند؟ این امر نشان می دهد که تصمیم به دست آنها نیست، بلکه به دست پاکستان است و این مسئله روشن می باشد. آنها نمی توانند خود شان تصمیم بگیرند.
ترکی : روشن است که شما در مورد پاکستان دیدگاه منفی دارید. اما اگر شما باور دارید که پاکستان خیر و صلاح افغانستان را نمیخواهد و تلاش میکند سرزمین شما را ویران نماید، پس چرا در دوران جهاد شما را حمایت کرد، در حالی که روسها میتوانستند این هدف را تحقق ببخشند؟
احمد شاه مسعود: اگر روسها را رها می کردند، آنها پاکستان را هم تصرف میکردند.
ترکی : پس شما به این باور هستید که حمایت پاکستان در دوران جهاد فقط به منظور ممانعت از وارد شدن شوروی ها به پاکستان بود؟
احمد شاه مسعود : حمایت فقط به خاطر منافع شخصی آنها بود.
ترکی : آیا در دوران جهاد چنین دیدگاهی داشتید؟
احمد شاه مسعود : بلی رو در روی آنها این سخن را گفتم. در آن زمان یک سال پیش از ورود به کابل، سفر بسیارکوتاه به پاکستان داشتم و در لابلای آن با اسلم بیک رئیس ستاد ارتش پاکستان در آن وقت دیدار نمودم. آخرین روزهای دوران جهاد بود. نشست طولانیای داشتیم. به او گفتم : آماده هستم که دوست خوب پاکستان باشم و این دوستی به ما و شما بسیار مفید واقع خواهد شد. از سخنان وی دانستم، مقصد شان چیست؟ به همین منظور دوبار گفتم : من باور دارم که با شما دوستی خوب داشته باشیم و این به مصلحت ماست. هم چنان در دوستی خوب شما با ما منافع شما نیز نهفته است. اما تلاش نکنید، دست نشاندههای تان را به حکومت برسانید. زیرا این امر باعث مشکلات بسیار برای شما خواهد شد. تمام ملت افغانستان را از آن خود نمایید. این نظر من از آغاز بود و تاکنون است. خیر و صلاح اقتصادی و سیاسی پاکستان در دوستی ما و خیر و صلاح ما در دوستی پاکستان نهفته می باشد. اما سیاست بد پاکستان در افغانستان، سبب گردید تمام بازارهای آسیای میانه به کشورهای دیگر برود. اگر این سیاست غلط پاکستان نمی بود، راهی که آسیای میانه را از طریق افغانستان با پاکستان وصل می کرد، تکمیل شده بود و وضعیت پاکستان و آسیای میانه را بهتر میکرد. اکنون راه تجارت آسیای میانه به جهان تنها از روسیه میگذرد. همان ابتداء این سخن را گفتم. وصی ما نباشید و حکومت مزدور را به قدرت نرسانید. اما آنها می خواستند مزدورانی داشته باشند و این امر برای افغانستان دشوار است. آنچه را اکنون می بینید، نتیجه سیاست پاکستان در افغانستان می باشد. حتا تا اکنون هم سیاست اردوی پاکستان تغییر نکرده است.