عبدالحفیظ منصور، یکی از اعضای جبهه مقاومت ملی، در گفتگوی خود با یکی از رسانهها، «ستم ملی» را یک جریان دفنشده خوانده است و گفته است که تاریخ انقضایش بسیار پیش به پایان رسیده است.
ستم ملی، نام جریانی است که محمدطاهر بدخشی بنیادگذاری کرد. این نام را دشمنان شان بر این گروه گذاشتهاند؛ زیرا اعضای این جریان معتقداند که تضاد اصلی در افغانستان تضاد قومی است و مردمان این کشور از ستمگریهای ملی و قومی رنج میبرند.
آنچه را که آقای منصور در باره این جریان گفته است، در واقع تداوم تضاد دوگانهی اخوانی و ستمی در جامعه تاجیک میباشد. اخوانیهای جامعه تاجیک، عبارت از گروههای سیاسی بودند که تحت تاثیر افکار سیدقطب، محمد قطب و ابوالاعلی مودودی از اسلام سیاسی طرفداری میکردند.
یکی از ویژگیهای این گروه، اعتقاد به «اخوت اسلامی» و «امتگرایی» بوده و به مسایل هویتی موجود در درون دولتهای ملی اهمیت قایل نمیباشند.
بیباوری اخوانیان به موضوعات هویتی باعث گردید که این گروه در سالهای جهاد افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی، هواداران محمدطاهر بدخشی را زیر نام «ستمی» و با انواع برچسبها و اتهامهای دیگر سرکوب کنند.
سرکوب خونین جریان هواداران محمدطاهر بدخشی از سوی اخوانیان اگرچه باعث تضعیف قدرت سختافزاری این جریان شد، اما قدرت گفتمانیاش امروزه در میان مردم افغانستان قویتر از هر جریان دیگری است.
امروزه شما از هر کسی در افغانستان بپرسید که مشکل اصلی مردمان این سرزمین چیست، حتما در پاسخ خواهند گفت که برتریطلبی و ستمگری قومی.
در بیست سال گذشته نیز بارها به تجربه ثابت شد تنها گفتمانی که میتواند مردم را بسیج کند، گفتمان هویتخواهی، بهرسمیتشناسی و عدالتطلبی قومی است.
قدرت گفتمان جریان عدالتطلبی در افغانستان به اندازهای است که گفتمانهای رقیب آن نیز در بیست سال گذشته شعارهای این جریان را سر میدادند.
البته این را نیز علاوه کنم که قدرت امروزی گفتمان هویتخواهی از یکسو معلول ناکامی گروههای اخوانی در حل عادلانه مناسبات تباری در افغانستان است، و از سوی دیگر متاثر از اوضاع جهانی نیز میباشد. زیرا امروزه در جهان دوگانه سنتی چپ و راست و جذابیت خود را از دست و در همهجا این مباحث هویتی است که حرف اول را میزند.
بنابراین، به صراحت میتوان گفت جریانی را که دشمنانش «ستم ملی» میخواند، نه تنها نمرده و دفن نشده است، بلکه تنها جریانی است که هنوز برای حل معضل افغانستان حرفی برای گفتن دارد.
درست است که این جریان نیز از تندرویها و کندرویهای برخی هوادارانش رنج میبرد، اما اینکه بیاییم آن را یک جریان دفنشده بخوانیم غیرمنصفانه است.