امروز، شصتمین سالگرد بیانیه تاریخی «من رویایی دارم!» مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا، است. جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا، نام مجموعهای از جنبشها و حرکتهای اعتراضی در ایالات متحده آمریکا است که به هدف لغو قانون تفکیک نژادی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان و همچنان برای اعطای حق رای به شهروندان سیاهپوست آمریکا راهاندازی شده بود.
تفکیک نژادی در ایالات متحده آمریکا عبارت از قانونی بود که بر بنیاد آن سیاهپوستان حق نداشتند از رستورانها، مکاتب و اتوبوسهایی استفاده کنند که سفیدپوستان استفاده میکردند.
این قانون در واقع یادگاری از نظام بردهداری در ایالات متحده آمریکا بود. در آمریکا تا قبل از جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ نظام بردهداری وجود داشت و اکثرا سیاهان برده بودند. پس از شکست جنوبِ بردهدار در جنگ داخلی، اگرچه بردهداری ملغا اعلام شد، اما قانون تفکیک نژادی کماکان باقی ماند.
آنچه جنبش حقوق مدنی آمریکا خوانده میشود، در واقع عبارت از یک مجموعه حرکتهای اعتراضی بود که به منظور الغای این قانون راهاندازی شد. این حرکتهای اعتراضی، شامل راهپیماییها، اعتصابات و یک سلسلهنافرمانیهای مدنی و مقاومت های خشونت پرهیز میشد.
یکی از سرنوشتسازترین لحظات این جنبش، راهپیمایی اعتراضی است که از آن به نام «راهپیمایی به سوی واشنگتن» یاد میشود. در این راهپیمایی اعتراضی است که مارتین لوترکینگ، در تاریخ ۲۸ اوت ۱۹۶۳ در برابر بنای یابود لینکلن در واشنگتن دی سی، برای جمعیت ۲۵۰۰۰۰ هزارنفری، همان سخنرانی معروف خود را ایراد میکند: «من رویایی دارم!»
او در این سخنرانی از رویاهای خود برای سرزمین آمریکا سخن میگوید:
«رویای من اینست که روزی فرزندان بردههای پیشین و فرزندان بردهداران پیشین بر فراز تپههای سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست.
رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند میسی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری میسوزد، در آتش تعدی میسوزد، به واحهی آزادی و عدالت بدل خواهد شد.
رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایهی شخصیتشان داوری خواهند کرد.
من امروز رویایی دارم!
رویای من اینست که روزی در آلاباما، با آن نژادپرستان وحشیاش، با فرماندارش که از گالهی دهانش، عدم پذیرش مداخله در قوانین فرومیچکد، آری روزی در همین آلاباما، پسرها و دخترهای کوچک سیاهپوست خواهند توانست چون خواهران و برادرانی دست در دست پسرها و دخترهای کوچک سفیدپوست بگذارند.
من امروز رویایی دارم!
رویای من اینست که سرانجام روزی درهها بالا خواهند آمد و تپهها و کوهها پایین خواهند رفت، ناهمواریها هموار خواهند شد و ناراستیها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست.»
با این مبارزات، سرانجام جنبش حقوق مدنی به پیروزی دست یافت. دستاوردهای قانونی این جنبش عبارت بودند از:
- تصویب قانون حقوق مدنی در سال ۱۹۶۴ که این قانون هرگونه تبعیض بر اساس «نژاد، رنگ، مذهب، یا اصالت ملی» در امور استخدامی و حضور در اماکن عمومی را ممنوع اعلام میکرد؛
- قانون حق رأی در سال ۱۹۶۵ که حق رأی دادن را احیا و محافظت میکرد؛
- قانون خدمات مهاجرتی و تابعیت در سال ۱۹۶۵ که به طرز چشمگیری مهاجرت غیر اروپاییها را به آمریکا افزایش داد؛
- قانون معاملات مسکن منصفانه در سال ۱۹۶۸ که هرگونه تبعیض در معاملات خرید یا اجارهٔ مسکن را ممنوع اعلام میکرد.
جنبش حقوق مدنی در آمریکا در واقع زمینه را برای ورود سیاهپوستان به عرصه سیاست فراهم تا اینکه در سال ۲۰۰۹ حتا یک سیاهپوست (اوباما) رییس جمهور آمریکا شد.
جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان یکی از جنبشهای شناختهشده و معروف تاریخ در برابر نژادپرستی است. مطالعه این جنبش برای ما افغانستانیهایی که امروزه در کشور ما یک نوع رژیم مبتنی بر تبعیض و آپارتاید حاکم است و در کشور کثیرالملیتی ما جز مردان یک قوم و یک مذهب، بقیه را به حاشیه رانده و زنان و اقوام غیرپشتونی را سرکوب میکند، به شدت ضروری است.
دو درسی را که هر افغانستانی باید از این جنبش فرا بگیرد، اولینش رویابافی برای آینده کشور است؛ آیندهای که در آن همه اقوام کشور به صورت آزاد، برادر و برابر با همدیگر زندگی کنند. هیچ ملتی بدون رویابافی به جای نرسیده است. اصلا این رویاهای ما هستند که نقشه رهنما برای فعالیتهای ما تهیه میکنند. رویا در یک مبارزه، هم اهداف مبارزان را میسازد و هم نقشه راه شان را.
درس دوم این جنبش برای ما اما ضرورت توسل به نافرمانی و عصیان در برابر هر نوع ستم و اجحاف است.
تبعیض و ستم در جامعهای میتواند تداوم یابد که مردمان آن سرزمین نسبت به سرنوشت خود بیتفاوت باشند. بیتفاوتی، یعنی بیاحساسی. الیف شافاک بسیار درست میگوید که «بدترین احساس دنیا، بیاحساسی است». بیاحساسی و بیتفاوتی، یعنی اینکه جلو چشممان هر گونه ستم اتفاق بیفتد اما ما واکنشی از خود نشان ندهیم و فقط تماشا کنیم.
جنبش حقوق مدنی اما به ما میآموزد که عدالت اجتماعی فقط در سرزمینی تامین میشود که مردمان آن عصیان و نافرمانی کنند.