هر تمدنی در جهان، ارزشها و هنجارهای خود را از اتفاقات تاریخی ویژه و داستانها و اساطیر بنیادینی میگیرد که در میان پیروان آن معروفاند. به گونه نمونه؛ تمدن غربی ارزشهایش را از واکنشش در برابر یک ننگ دوگانه به دست آورده است، ننگ کشتن دو بیگناه: از سویی به صلیب کشیدن عیسی مسیح در آغاز تاریخ مسیحی (طوری که در انجیل روایت شده است)، و از سوی دیگر، ننگ ماجرای سقراط، شهروند اهل آتن، که محکوم به نوشیدن جام شوکران شد در ۳۹۹ پیش از تاریخ، آن هم توسط شهروندان شهری که افتخارش این بود که شهروندانش انسانهایی آزاد و در برابر قانون مساوی اند.
حضور این دو محکومیت و لکه ننگ در تاریخ غرب، باعث گردیده است که انسان غربی، تحت تأثیر عذاب وجدان، به حقیقت، عدالت، آزادی، برابری و برادری ارج گذاشته و در تکاپوی آنها بیفتد. به گونه نمونه: امروزه با وجود آنکه هزاران سال از محکومیت سقراط به نوشیدن جام شوکران سپری شده است، اما دفاعیه وی هنوز هم یکی از منابع اصلی جریانهای فلسفی و روشنفکری غرب میباشد. دفاعیه سقراط اگرچه متن اصلی نیست و توسط افلاطون نگاشته شده است، اما غربیها هنوز هم بدان مراجعه میکنند و از آن تغذیه مینمایند. پوپر در مورد این دفاعیه میگوید: «سخن از دفاعیه سقراط افلاطون به میان میآورم زیر از همه آثاری که تاکنون درباره فلسفه به نگارش درآمده است، این اثر را بیشتر دوست میدارم…»
شهادت امام حسین در تاریخ تمدن اسلامی یکی از این رویدادهای بزرگ تاریخی است که باید به مراجعه به آن ارزشهای ما را بازنویسی کنیم.
امام حسین (ع)، نواده پیامبرگرامی اسلام و فرزند فرزانه حضرت علی کرم الله وجهه هنگامی که دید نهال برومند خلافت، ثمره تلاشهای جانکاه پیامبر و یارانش، به دست یزید نااهل افتاده و جامعه اسلامی و دین اسلام در معرض خطر قرار گرفته است، علیه آن دست به قیام زد؛ قیامی که عاقبت خونین داشت و به شهادت مظلومانه امام بزرگوار و یارانش انجامید. قیام امام حسین(ع) در تاریخ بشریت، یک اتفاق ویژه و استثنایی میباشد. انگیزهها و دلایل این قیام، در خطبههایی آمده است که آن حضرت از مدینه تا کربلا ایراد کردهاند. من دوست دارم این خطبهها را دفاعیهی امام بخوانم. آدمی، وقتی به این خطبهها نگاه کند، آن را غنیتر از همه دفاعیههایی معروف دنیا و حاوی مطالب عمیقتر و جذابتر از همهی مانفیستها مییابد. کسانی که این خطبهها را خوانده اند، به غنا و جذابیت آن اعتراف نموده و آن را الهامبخش توصیف میکنند. من در اینجا به نظریات سه تن از دانشمندان و فعالان سیاسی اشاره میکنم: اقبال لاهوری در مورد این دفاعیه و آن فاجعه میسراید:
هر که پيمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
تيغ بهر عزت دين است و بس
مقصد او حفظ آئين است و بس
خون او تفسير اين اسرار کرد
ملّت خوابيده را بيدار کرد
رمز قرآن از حسين آموختيم
زآتش او شعله ها اندوختيم
محمد علی جناح، مؤسس پاکستان: «هیچ نمونه ای از شجاعت بهتر از آنکه امام حسین (ع) از لحاظ فداکاری و جانبازی نشان داد، در عالم پیدا نمی شود. به عقیده من تمامی مسلمین باید از این شهید که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد سرمشق بگیرند و از او پیروی کنند.»
گاندی، مصلح بزرگ هند: «من برای ملت هند هیچ پیام تازهای نیاورده ام، بلکه فقط نتیجه ای را که از مطالعات خود پیرامون قهرمان کربلا به دست آورده بودم، برای ملت هند به ارمغان آوردم. ما اگر بخواهیم هند را نجات بدهیم واجب است همان راهی را بپیمائیم که حسین بن علی (ع) پیمود.»
دفاعیه امام و جنبش روشنفکری
سقراط در مغرب زمین به عنوان پدر فلسفه شناخته میشود، اما پدر روشنفکری در جهان اسلام کیست؟ روشنفکران ما به چه چیزی به عنوان منبع اصلی مراجعه کنند؟ متأسفانه باید گفت از دیرگاهی است که جهان اسلام دچار یک نوع از خودبیگانگی شده و اعتماد به نفسش را از دست داده است. مسلمانان فکر میکنند که گنجینه تمدن اسلامی چیزی برای عرضه به دنیای مدرن نداشته و به همین دلیل، قابل توجه و مکث نمیباشد. از همینجا است که روشنفکران ما به جای مراجعه به متون بومی، بیشتر به متون غربی توجه نشان میدهند. برای روشنفکران ما امروزه، منابع الهام بخش و جذاب، دفاعیه سقراط، نوشته های فیلسوفان عصر روشنگری فرانسه، آثار پدران بنیانگذار ایالات متحده امریکا، مانفیست کمونیست مارکس و انگلس و مکتب فرانکفورت میباشد، نه خطبههای امام حسین. این در حالی است که بهترین مکتب روشنفکری، حادثه کربلا است و بزرگترین مانفیست آن، دفاعیهی امام حسین (ع). حادثهی کربلا، عمیقترین و ژرفترین پیامها و معانی را در دل خود نهفته دارد. ما اگر به نظر بصیرت بدان نگاه کنیم، درسهایی بسیاری را از آن خواهیم آموخت؛ درسهایی ایثارگری، جانبازی، دفاع از حقیقت، عزت و شرافت یک امت.
من در اینجا به گونه نمونه، به چند مورد اشاره میکنم:
- احياي امر به معروف و نهی از منکر:
يكي از مواردي كه در بيانات شيواي امام حسين(ع) در بيان فلسفه قيام عاشورا به چشم ميخورد و آن را مبناي حركت عظيم كربلايي خويش ابراز مي فرمايد، امر به معروف و نهي از منكر است. در حقيقت فلسفه نهضت والاي خويش را احياي اين دو فريضه فراموش شده بيان نموده و مي فرمايد: قيام من براي اين است كه مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم.
حضرت سيدالشهدا (ع) از خانداني است كه اسوه عزت و آزادگي هستند. بنابراين وقتي آن حضرت بر سر دو راهي زندگي ذلت بار يا مرگ شرافتمندانه، قرار گرفت هرگز زير بار ذلت نرفت و از مرگ سرخ همراه با حفظ عزت استقبال نمود و آن را در آغوش كشيد. چنانكه از سخنان دلنشين حضرت در اين زمينه است كه فرمود: ابن زياد، مرا ميان شمشيرهاي آخته و ذلت، مخيّر ساخته است ولي هيهات كه ذلت و ننگ را بپذيرم
۳) مبارزه با طاغوت:
از اهداف عمده نهضت عاشورا، مبارزه با طاغوت بود. طاغوت آن زمان هم حكومت ظالمانه و جائرانه يزيد بن معاويه بود. بنابراين امام حسين(ع) به این فرموده حضرت رسول اكرم(ص) عمل کرد كه میفرماید: هركس حكومت ستم پيشه اي را ديد كه حرام هاي الهي را حلال و حلال هاي الهي را حرام مي شمارد، به ظلم و ستم رفتار مي كند، اگر عليه او اعتراض نكند و قيام ننمايد، بر خداست كه او را به جايگاه و كيفرش برساند.
امام حسين(ع) براي همه مراحل نهضت و قيام خويش، برنامه داشت؛ چه در مقدمات نهضت مانند امتناع از بيعت كردن و بيرون رفتن از مدينه و اقامت چند ماهه در مكه، و چه در ذيالمقدمه، از قبيل نوشتن نامه به شخصيتهاي كوفه و بصره و دعوت از ديگران به نهضت و سخنرانيهاي در مكه و منا و طول راه و حتي خود كربلا. همه اينها در راستاي هدفي بود كه امام حسين(ع) دنبال آن بود. هيچ صحنه اي از قيام عاشورا بدون تدبير و درايت و برنامه ريزي پيش نيامد. حتي در صبح عاشورا هم آن گروه اندك از ياران را سازماندهي كرد و مسؤوليت افراد و فرماندهان را معين ساخت.
يكي از مواردی كه توجه به آن خيلي مهم است و لازم است در موقعيتهای مختلف به آن پرداخته شود تا جايگاه اصلي خود را در جامعه اسلامي پيدا كند و به عنوان يك فرهنگ درآيد، عمل به تكليف و انجام وظيفه است، چه به پيروزي منجر شود يا به شكست ظاهري. در هر صورت پيروزي همان عمل به تكليف است، مهم نيست نتيجه چه بوده باشد. حضرت امام حسين(ع) نيز نسبت به سفر كربلا فرمود: از خداي متعال مي خواهيم چيزي را كه براي ما اراده مي كند خير بوده و مورد رضايت او باشد، چه به صورت كشته شدن يا پيروزي. به يقين اين خير است و اين است همان فرهنگ عمل به تكليف كه در هر جامعه ديني جايگاه خود را پيدا كند ارزشها از بين نخواهد رفت. دنيا لغزشگاه خطرناك چه بسا تعلقات دنيوي، دنياطلبي و مالدوستي سرمنشأ و مايه همه فتنهها و لغزشها است. بسياري از انسانها كه به انحراف و لغزش كشانده شده اند يا به وظيفه خود عمل نكرده اند
يكي از مواردي كه كاملا در سيره امام حسین (ع) مشهود است و اهميت ويژه اي به آن مي دهند، رعايت حقوق مردم است. هرچند كه صحنه كربلا صحنه جنگ و نبرد بود، ولي در همانجا هم مراعات حقوق مالي مردم از سوي امام حسين(ع) انجام ميشد. آن حضرت زمين كربلا را از مالكين آن منطقه خريداري و وقف كرد، منطقه اي به وسعت چهار ميل در چهار ميل. و همچنين در روايات آمده است كه حضرت در روز عاشورا فرمود كه اعلام كنند هركس بدهكار و مديون ديگران است با من نباشد…