سه سال پیش در چنین روزهایی موافقتنامه دوحه بین ایالات متحده امریکا و طالبان در قطر امضا شد؛ موافقتنامهای که افغانستان را به سمت سیاهی و تباهی برد و سرنوشت نامعلومی را برایش رقم زد.
واقعیت تلخ این است که در نیم قرن گذشته، بازیگر اصلی در افغانستان ایالات متحده امریکا بوده است. ایالات متحده امریکا در چند برهه با بازیهای استعماری خود، صدمههای جبرانناپذیری به افغانستان زده است:
- زمانی که گروههای چپ با حمایت مستقیم اتحاد جماهیر شوروی کودتای خونین هفت ثور را سازمان دادند، امریکا وارد میدان جنگ افغانستان شد و برای شکست اتحاد شوروی همة توان خود را به کار گرفت و افغانستان را وارد جنگهای خونینی کرد.
- با شکست اتحاد شوروی در افغانستان، ترس امریکا این بود که گروههای مجاهدین بتوانند جمهوری اسلامی مستقل و توانمندی ایجاد کنند. این جمهوری میتوانست برای هژمونی امریکا خطرآفرین باشد و امنیت اسرائیل و برخی متحدان امریکا را در منطقه تهدید کند.
ایالات متحده تلاش خود را به کار گرفت تا از ایجاد حکومت مستقل و متحد اسلامی جلوگیری کند و البته در این هدف خود کامیاب شد و مجاهدین در جنگهای داخلی غرق شدند و تشکیل حکومت اسلامی از ذهنشان محو شد.
- در حکومت نخست طالبان، افغانستان تبدیل به لانهی گروههای تروریستی به خصوص القاعده شده بود. القاعده منافع ایالات متحده را در سراسر جهان؛ حتّی در خود امریکا به خطر انداخته بود. ایالات متحده با حمله نظامی، امارت اسلامی طالبان را سقوط داد و اجلاس بن آلمان را پیریزی کرد. اجلاس بن با حمایت امریکا و کشورهای غربی ایجاد شده بود.
جمهوریتی برآمده از اجلاس بن با حمایت امریکا و متحدانش ۲۰ سال دوام آورد؛ ۲۰ سالی که با همة فسادها، ضعفها و ناکارامدیهایش یک دستاورد بود و نقطههای قوت بسیاری هم داشت؛ امّا در نهایت میراثی جز ناکامی از خود برجای نگذاشت.
- پس از ۲۰ سال حمایت از جمهوریت و دادن تلفات انسانی و هزینههای مالی بسیار، سرانجام سیاستهای ایالات متحده به سمت دشمنان جمهوریت چرخید و در دوحه قطر مذاکره با گروه طالبان را آغاز کرد و این مذاکرات طولانی، سرانجام به امضای موافقتنامهای بین گروه طالبان و ایالات متحده امریکا منجر گردید.
در نتیجه موافقتنامه دوحه، امریکا به حمایت ۲۰ ساله خود از نظام جمهوری پایان داد و تصمیم گرفت قدرت افغانستان را در اختیار گروه طالبان بگذارد.
هرکدام از مراحل فوق قابل بررسی و نقد و نظر جداگانه میباشد؛ امّا هدف ما در این نوشته تمرکز روی موافقتنامه دوحه است. این موافقتنامه نیز ابعاد گستردهای دارد و باید همهجانبه بررسی شود. ما در این فرصت اندک به برخی از ابعاد آن در حد اشاره میپردازیم.
- موافقتنامه دوحه، خیانت امریکا
ایالات متحده امریکا با امضای موافقتنامه دوحه خیانت تاریخی را در حق مردم افغانستان مرتکب شد. در حالی که این کشور بارها گروه طالبان را تروریستی اعلام کرده بود، برای کشتن رهبران آن جایزههای کلان تعیین کرده و چند هزار سربازش در جنگ با این گروه کشته و زخمی شده بود، چگونه ممکن بود ۱۸۰ درجه تغییر مسیر دهد و این گروه را به رسمیت بشناسد، با این گروه دور میز مذاکره بنشیند و موافقتنامه سیاسی و امنیتی امضا کند و سرانجام قدرت را در اختیار این گروه بگذارد.
سرانجام امریکا بدون حضور حکومت قانونی افغانستان با طالبان مذاکره کرده و درباره سرنوشت ملت و کشور افغانستان تصمیم میگیرد.
این چرخش خردناپذیر امریکا تنها از یک ابرقدرت شیطانی ساخته است که به هیچ ارزش انسانی و اخلاقی پایبند نیست و یک چشم دارد که تنها به منافع سیاسی و اقتصادی خودش دوخته شده است.
ایالات متحده امریکا با امضای موافقتنامه دوحه و واگذاری قدرت به طالبان، ماهیت شیطانی خود را برای جهانیان آشکار کرد و نشان داد که این کشور تاچه اندازه غیرقابل اعتماد است و به دوستان و متحدان خود به سادگی پشت و خیانت میکند.
- معمّای موافقتنامه دوحه
موافقتنامه دوحه با گذشت سه سال همچنان در سایه مانده است و به هیچ کدام از پرسشهایی ایجاد شده در اطراف خود پاسخ نداده است. به گفته آگاهان، این موافقتنامه بخشها و بندهای زیادی دارد که هنوز مانند یک معمّا بین امریکا و طالبان در ابهام مانده است و مردم افغانستان و جهانیان از آن اطلاع ندارند.
براساس این موافقتنامه، در سال ۱۴۰۰ ولایات افغانستان یکی پس از دیگری به نفع طالبان سقوط کرد و طی جنگهای خونین، طالبان به قدرت رسیدند. در این تحولات صدها بلکه هزاران جوان از نیروهای امنیتی و پولیس و نیروهای مردمی کشته شدند. افغانستان ویرانتر از گذشته شد و خسارات بسیاری به اقتصاد و فرهنگ و تجارت مردم وارد شد و چند میلیون انسان آواره کشورهای دیگر گردید.
بر اساس بندهایی از این موافقتنامه، امریکا بیش از ۸۰ میلیارد دالر سلاح در اختیار طالبان گذاشت و در این نزدیک به دو سال که از حکومت این گروه میگذرد، هر هفته ۴۰ تا ۵۰ میلیون دالر به کابل انتقال میدهد. همة اینها بر اساس بخشهای اندکی از موافقتنامه دوحه انجام گرفته است. پس بخشها و بندهای دیگری این موافقتنامه که هنوز افشا نشده چه خواهد بود و افغانستان را به کدام دره خواهد انداخت؟!
- افسانه تغییر طالبان!
در زمان مذاکرات امریکا با طالبان در دوحه، رسانههای غربی در بوق و کرنا کرده بودند که طالبان، آن طالبان قبلی نیستند؛ بلکه ملی و مردمی و دموکرات شدهاند. لابیهای این گروه در منطقه نیز همهجا دم از تغییر طالبان میزدند. میخواستند ذهنیت مردم افغانستان را که خاطرات طالبان دور نخست را در خاطر داشتند تغییر بدهند.
طالبان پس از رسیدن به ارگ، نشان دادند که تغییر کردهاند؛ امّا تغییر منفی؛ خشنتر و سرکوبگرتر شدهاند. دستاورد حکومت دو ساله طالبان چیزی نیست جز کشتار غیرنظامیان، در بند کشیدن مخالفان، بستن دروازههای مکاتب و دانشگاهها به روی دختران، گسترش فقر، بیکاری و جهل و …
شعار تغییر طالبان، از سوی امریکا و متحدانش سر داده میشد تا با فریب دادن افکار عمومی، بتوانند طالبان را با هزینه کمتری به قدرت برسانند. حمایت همهجانبه از طالبان برای رسیدن به قدرت، از بزرگترین خیانتهای امریکا و متحدانش به مردم افغانستان است که در تاریخ این کشور ثبت شده و هرگز فراموش نخواهد شد.
- خیانت رهبران
رهبران جهادی و غیرجهادی که با استفاده از دالرهای بادآورده غربی، ۲۰ سال جولان داده، در چوکیهای قدرت تکیه زده و به ثروتهای کلان رسیده بودند نیز در خیانت ایالات متحده امریکا شریک هستند. حکومت در دست آنها بود و ۳۵۰ هزار نیروی امنیتی را در اختیار داشتند؛ امّا به آسانی فریب غربیها را خوردند، باور کردند که طالبان تغییر کردهاند و برخی از آنها باور کرده بودند که در حکومت طالبان صاحب کرسی وزارت و ریاست میشوند.
این رهبران قدرت دفاع از موجودیت خود و جمهوری را داشتند؛ امّا چنانکه شایسته و بایسته بود دفاع نکردند؛ بلکه یا خوشبینانه تسلیم شدند و یا بدون کمترین مقاومت مسیر فرار را در پیش گرفتند. بگذریم از کسانی چون کرزی و اشرف غنی که با انگیزههای قومی جاده را برای طالبان صاف کردند و مهر خیانت و جنایت بر پیشانی خود زدهاند.
به هر صورت موافقتنامه دوحه افغانستان را در تاریکی و سیاهی فرو برد و گرفتار فروپاشی کرد. جا دارد این روز سیاه در تاریخ افغانستان به عنوان روز نکبت ثبت شود و در ذهن نسلهای آینده به عنوان خیانت بزرگ یک قدرت شیطانی و عوامل آن بماند.