تبدیل افغانستان به مناطق قبایل آزاد
یکی از کشورهایی که از ابتدای به قدرت رسیدن طالبان به شدت لابی دارد تا جهان با حکومت این گروه تعامل کند، پاکستان است. پاکستان، چه در هنگام نخست وزیری عمران خان و چه پس از آن، همواره در مجامع بینالمللی از جانب طالبان سخن گفته و دنیا را به تعامل با این گروه تشویق کرده است.
اسلامآباد ظاهراَ در مساله طالبان، خود را همآهنگ با سیاستهای کشورهای منطقه، از جمله چین، روسیه و ایران نشان میدهد. کشورهای منطقه در افغانستان نگرانی امنیتی دارند. آنها به علت نگرانیهای امنیتی، طرفدارِ تعامل با طالباناند. پاکستان اما با جانبداری از طالبان و تشویق دنیا به تعامل با این گروه، آجندا و برنامهی دیگری را دنبال میکند. برنامهی پاکستان، تبدیل افغانستان به «مناطق قبایلِ آزاد» است.
«مناطق قبایل آزاد» نام مناطق پشتوننشینی است در پاکستان، که به صورت نیمهخودمختار اداره میگردد. این مناطق اگرچه در سال ۲۰۱۸ در ایالت خیبرپختونخواه ادغام شد، اما هنوز در آنجا قوانین پاکستان حاکم نیست و مردم مرافعات و منازعات خود را در دادگاههای بدوی حل و فصل میکنند.
وقتی به مناطق قبایل آزاد، فکر میکنید سرزمینی را تصور کنید که در آنجا حاکمیت قانون وجود ندارد، مردم از مظاهر دنیای مدرن بیزاراند، فرهنگ خشونت بیداد میکند و پناهگاه امنی است برای تروریستان.
استراتژی بلندمدتِ پاکستان در افغانستان نیز این است که این کشور به منطقه نیمه خودمختارِ شبیه قبایل آزاد مبدل گردد؛ جایی که در آن یک دولت مشروع وجود نداشته باشد، مردم با مظاهر دنیای مدرن دشمنی کنند، فرهنگ جنگ و خشونت بیداد کند و به لانه تروریسم تبدیل گردد.
تبدیل افغانستان به چنین جغرافیایی، چند سود برای پاکستان میداشته باشد:
- از تشکیل یک حکومت قوی و مقتدر در افغانستان جلوگیری میشود و بدین طریق، منازعهی دیورند برای همیشه فراموش میگردد.
- افغانستان به مرکز همایش تروریسم مبدل میشود و پاکستان میتواند با استفاده از نفوذ خود بر طالبان و گروههای تروریستی، به باجگیری خود از دنیا ادامه دهد. پاکستان از آغازین روزهای تولد خود تا به امروز همواره با کارتِ تروریسم بازی کرده و با این ابزار از دنیا باج گرفته است. به نظر نمیرسد که پاکستان به این زودی دست از تروریسمپروری بردارد.
- این پروسه میتواند در درازمدت، زمینهی الحاق افغانستان به پاکستان یا تشکیل یک کنفدراسیون میان دو کشور را فراهم کند. در گذشته نیز احزاب طرفدار پاکستان، از جمله حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، تشکیل چنین کنفدراسیونی را پیشنهاد کرده بود.
ابزاری که پاکستان برای تبدیل افغانستان به منطقهی دیگری از نوع «مناطق قبایل آزاد» در اختیار دارد، طالبان است.
طالبان مانند آمیشها انزواطلباند. من هر وقتی که به طالبان میاندیشم، آمیشها یادم میآید. آمیشها یک گروه مسیحیِاند که اکثرا در آمریکا و کانادا زندگی میکنند. یکی از ویژگیهای این گروه، انزواطلبی است. اعضای این گروه، هنوز که هنوز است به شیوه سنتی و بدون استفاده از دستاوردهای فنی جدید زندگی میکنند. آنها به ارتش نمیپیوندند، هیچگونه کمک مالی دولت را نمیپذیرند، از برق و تلیفون و موتر/ماشین استفاده نمیکنند، به مکتب و مدرسه نمیروند و خلاصه اینکه تلاش میکنند از هرگونه برقراری تماس با مظاهر دنیای مدرن بپرهیزند. در عصر حاضر تنها گروهی که مانند آنها با دستاوردهای دنیای مدرن مشکل دارد و هنوز سبک زندگی سنتی و دادگاههای صحرایی را بر سازکارهای مدرن ترجیح میدهد، طالبان است. طالبان نیز با اعمال یکسری سیاستهای قرون وسطایی، در یک نوع انزوای خودخواسته از دنیا قرار دارد. انزواطلبی طالبان باعث میگردد که در افغانستان یک حکومت رسمی و مشروع به وجود نیاید و جغرافیای افغانستان مانند مناطق قبایلی آزاد با سنت و عرف قبیلهای اداره گردد.
همچنان این گروه دارای پیوندهای عمیق با گروههای تروریستی و بنیادگرای منطقهاند.
پاکستان میداند که با تداوم حاکمیت طالبان، افغانستان مالک تمام همان ویژهگیهای میشود که منطقه قبایل آزاد دارد: سرزمین نیمه خودمختار فاقد دولت مشروع، تروریسمپرور و مدنیتستیز.
استراتژی پاکستان در قبال افغانستان نیز همین است.
اینکه پاکستانیها همیشه در تبلیغات خود، افغانستان را یک کشور قبیلهای متناسب با قد و قواره حاکمیت طالبان تعریف میکنند، نیز ناظر به همین امر است. میخواهند بگویند که افغانستان بالفطره یک منطقه قبایلی است و حکومت و دولت مدرن در اینجا نمیتواند.
خلاصه اینکه تبدیل شدن افغانستان به منطقه نیمه خودمختار قبایلی، تهدید اصلی برای امنیت منطقه است. پاکستان میخواهد در افغانستان دامی برای منطقه پهن کند.