اینجا این بار سخن از ذبیحالله مجاهد است. سخنگوی عمومی گروه طالبان. آقای مجاهد تا پیش از پیروزی طالبان کمتر به رسانهها ظاهر میشد و کسی چیزی زیادی در بارهاش نمیدانست، پس از پیروزی دیده شد که آدم سخنوری است و زبان فصیح و بلیغی هم دارد. اما از این زبانِ فصیح و بلیغ در نزدیک به دو سال گذشته بیشتر در تکذیب گزارشهای رسانهای و نهادهای تحقیقاتی استفاده شده است.
در نزدیک به دو سال گذشته، رسانهها و نهادهای معتبری گزارشهای علیه طالبان منتشر کردهاند؛ به گونهای که یکی از رشد تهدید تروریسم در افغانستان گزارش داده و دیگری از بازگشتِ این گروه به سیاستهای پشتونمحورِ دهه ۹۰ سخن گفته است. یکی گفته است که در پنجشیر جنایت جنگی اتفاق افتاده و دیگری گفته است که حکومت طالبان میخواهد تی تی پی را به شمال انتقال دهد.
در همهی این موارد، ذبیح الله مجاهد با صدور اعلامیه یا برگزاری کنفرانس خبری گفته است که این گزارشها را تکذیب میکند و حکومت طالبان یک حکومت همهشمول و ملی بوده و هیچ جنایتی در پنجشیر اتفاق نیفتاده و این گروه هیچ گونه رابطهای با تروریسم نداشته و تی تی پی اصلا در افغانستان فعالیت نمیکند.
گزارشهایی که در بارهی طالبان منتشر میشود، اکثرا واقعیتهایی است که چشمِ دید و تجربه روزانهی شهروندان افغانستان نیز است. همین دیروز بود که کسی در بارهی سیاستهای پشتونمحور طالبان، در شبکههای اجتماعی نوشته بود که وقتی به ادارات دولتی میروم به دلیل زبانم که فارسی است، احساس بیگانگی میکنم. یا جنایاتی که در پنجشیر اتفاق افتاده، در قالب ویدیوها مستند گردیده است. با این همه، سخنگوی طالبان همهی این موارد را تکذیب میکند.
افزون براین، در موضوعات مانند حقوق زن و آموزش دختران نیز در حالی که این گروه بیشتر از دو سال میشود مکاتب دخترانه را بسته است، اما آقای مجاهد همیشه گفته است که طالبان با آموزش دختران مشکل ندارد. یا در قضیه داعش، در حالی که همیشه این گروه از درگیری خود با داعش گزارش منتشر میکند، اما در کنفرانسهای رسمی حضور آن گروه تروریستی را در افغانستان انکار مینماید.
آنچه در این دورِ حاکمیتِ طالبان به وفور دیده میشود، توسل به دروغ و کتمانگری است. این تکذیبگریها آدمی را به یاد همان نوشته جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ میاندازد که گفته است: «حزب از شما میخواست شواهدی را که با چشم دیده و با گوش شنیدهاید انکار کنید. این آخرین و اساسیترین فرمان بود.»
به نظر میرسد که برای ذبیحالله مجاهد نیز چنین فرمانی از سوی رهبری صادر شده باشد.
شاید بپرسید که چرا طالبان با حقیقت دشمنی میکنند؟ این پرسشی است که بارها برای من نیز مطرح شده است. باری یکی از روزنامهنگاران خارجی در مطلبی که برای بی بی سی نوشته بود، گفته بود که آنها سیاست انکار را از پاکستان آموختهاند. پاکستان نیز در حالی که در بیست سال گذشته از حامیان جدی طالبان بود، اما همیشه این مورد را انکار میکرد.
من اما نظر دیگری دارم. نظرم این است که طالبان یک گروه مذهبی – قومی است. گرایشهای قومگرایانه در میان طالبان آن قدر قوی است که بسیاریها به همین دلیل، این گروه را فاشیستی نیز مینامند. اگر مولفههای فاشیسم، عناصری مانند نژادپرستی، جنگافروزی، ضدیت با علم و دانش، تمامیتخواهی، پیشواپرستی و امثال آن باشد، اکثر این مولفهها در طالبان موجود اند.
یکی از مولفههای دیگری فاشیسم، توسل به دروغ است. گوبلز از نقش حیاتی تکرار دروغ در نازیسم صحبت میکرد. اصلا فاشیستها به دو گونه حقیقت باور دارند: یکی حقیقت عینی و دیگری حقیقت اسطورهای. حقیقت یک فاشیست، حقیقت اسطورهای است که در رهبر تجسد مییابد. شعار معروف فاشیسم در ایتالیا این بود که «همیشه حق با موسولینی است.» آنها فقط آنچه را از زبان رهبر میشنیدند، حقیقت میدانستند و بقیه را دروغ.
بر بنیاد همین آموزه بود که آنها دروغهای فاشیستی خود را دروغ نمیدانستند، بلکه دشمنان خود را به دروغگویی متهم میکردند.
فاشیستهای امروزی هم اکثرا دروغ میگویند. یک نمونهاش ترامپ است. در گزارشی واشنگتن پست نوشته بود که ترامپ در طی دورهی چهارساله حاکمیت خود نزدیک به ۳۰ هزار دروغ گفته است.
این فاشیستها برای آنکه مردم دروغهای شان را باور کنند، کوشش میکنند از ژورنالیسم اعتبارزدایی کنند. ترامپ با رسانههای جریان اصلی در آمریکا دشمنی داشت و طالبان نیز همیشه گزارش رسانهها و نهادهای تحقیقاتی را دروغ خوانده و توطئه دشمنان عنوان کردهاند.
به هر صورت، آنچه که مسلم این است که طالبان در پی اعتبارزدایی از ژورنالیسم و دشمنی با حقیقتاند و سخنگویان این گروه همواره در برابر واقعیت موضع خصمانه گرفتهاند. یا به تعبیر دیگر: این گروه راحتی خود را در نابودی حقیقت میدانند.