به تازگی موجی از مباحث و انتقادها و دفاعیات دربارهی «دانشنامهی هزاره» شروع شده است. طبیعتاً جای دارد که شورای علمی دانشنامه در صورت صلاحدید به روشنگری و یا احتمالاً پذیرش این نقدها بپردازد. ولی من هم به عنوان کسی که سطر سطر و کلمه کلمهی این دانشنامه را خواندهام، ضرور میبینم که نکاتی را بیان کنم.
من ویراستار فنی و ادبی این دانشنامه بودهام، البته با همراهی خانم پروین ولیزاده، به گونهای که یک مرحله از ویرایش را ایشان انجام داده است و مرحلهای دیگر را من. پس طبیعتاً همهی این دانشنامه را خواندهام و حتی مدخلهایی را که در ویراست دوم اصلاح شده یا افزوده شده است، بازبینی کردهام.
البته گفتنی است که ویراستاری من صرفاً ویرایش فنی و زبانی بود و هیچ تصرفی در محتوای کتاب نداشتهام. در مواردی هم که در حین کار نظری یا پیشنهادی در محتوا داشتهام، آن را صرف نظر از کارویراستاری، به شورای علمی مطرح کردهام که طبیعتاً گاهی پذیرفته شده است و گاهی خیر. پس من در مورد نقدهای محتوایی، صلاحیت اظهار نظر یا پاسخگویی ندارم و این کار شورای علمی دانشنامه است.
همچنین در حوزهی کار خودم یعنی ویراستاری هم مدعی نیستم که کار بدون نقص است، به خصوص با توجه به حجم بالای این کتاب که ۱۲۰۰ صفحه در قطع وزیری بوده است و میتوانم بگویم یکی از سه ویراستاری عظیمی بوده است که انجام دادهام، در کنار «افغانستان در پنج قرن اخیر» و «افغانستان در مسیر تاریخ». از این روی، از خوانندگان دانشنامه نیز خواستارم که نکاتی را که در این حوزه به چشمشان آمده است، چه کلی و چه جزیی بیان کنند تا چراغ راه آینده باشد.
ولی در کنار نقدهای عالمانهای که بر دانشنامه انجام شده است و من برخی از آنها را دیدهام، شاهد ارزیابیهای شتابزده و نیز خوار و خفیف شمردن این کار هم بودهام، به خصوص از سوی بعضی افرادی که خودشان معترفاند که آن را به دقت نخواندهاند. از این روی، میخواهم تا حد ممکن، چشماندازی به این دانشنامه بگشایم تا قضاوتها در مورد آن، منصفانهتر و دقیقتر باشد.
واقعیت این است که این دانشنامه از حیث محتوایی که ارائه کرده و از حیث معیارهای علمی که به کار بسته است، کاری عظیم و بیسابقه در افغانستان است. البته کار خالی از نقص هم نمیتواند باشد و طبیعتاً خطاها یا کاستیهایی هم در آن رخ داده است. حتی من خودم ممکن است نقدهایی به بعضی مدخلهای آن داشته باشم، از جمله مدخلهای گیاهان دارویی که به نظرم تفصیل بسیار یافته است یا بعضی مدخلها در مورد قریهها و آبادیهایی که اطلاعات دندانگیری به شخص نمیدهد.
جلد اول دانشنامه که تا کنون منتشر شده و به حرف «ب» رسیده است، حدود هشتصد مدخل دارد. و این مدخلها به موضوعات مختلف و متنوعی اختصاص دارند مثل اشخاص، کتابها، احزاب و تشکلها، مکانها، آداب و رسوم، غذاهای محلی، بازیهای محلی، صنایع دستی، باورهای عامیانه، مشاغل و حرفهها.
به راستی که اینقدرمعلومات که دربارهی قوم هزاره و زندگی و مفاخر و جغرافیای آنان در این دانشنامه آمده است، نه در مورد این قوم در هیچ منبع دیگری آمده است، نه دربارهی هیچ یک از اقوام و طوایف افغانستان آمده است. دوستان هزارهی ما دیگر میتوانند مطمئن شوند که بازی محلی «اوچیرتک» یا رسم مردمی «انداز بنداز» یا افسانهی «اسب ابلق» در این دانشنامه ثبت شده و دیگر در غبار تاریخ از بین نخواهد رفت. این چیزی است که اکنون شما دارید و اقوام دیگر هنوز ندارند. بخش مهمی از تاریخ، مفاخر، ادبیات، آداب و رسوم شما در اینجا ثبت شده و ماندگار شده است. این چیز کمی نیست. من تعجب میکنم که شخص هزاره باشد و این همه مواریث فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خود را که در این کتاب ماندگار شده است و مرجع مراجعهی پژوهشگران همه اعصار میتواند باشد، دست کم بگیرد.
به نظر من این برای جامعهی هزاره جای مباهات و سربلندی دارد که یکی از غنیترین دانشنامههای افغانستان (در کنار دایرةالمعارف آریانا) دربارهی این قوم است و آن هم نه از سوی یک نهاد دولتی، بلکه از سوی یک بنیاد متشکل از دانشمندان و نویسندگان هزاره منتشرشده است. به خاطرم هست که وقتی دانشنامه منتشر شد، دوست عزیز ما بصیراحمد حسینزاده به من گفت که ای کاش ما نیز چنین دانشنامهای برای هرات میداشتیم و آرزومند بود که چنین امری تحقق یابد، که من هم این آرزو را دارم. نه تنها برای هرات، که برای کل کشور و همه اقوام و طوایف. حتی دیدهام که بعضی دوستان ایرانی از این که چنین کاری در افغانستان انجام شده است، اظهار حیرت کردهاند.
البته همانطور که گفتم، این دانشنامه خالی از نقص نیست، ولی شما این را در نظر بگیرید که ما با حدود ۸۰۰ مدخل فقط در حرف «الف» و «ب» مواجهیم. باید دید و سنجید که میزان این نقایص در مقایسه با کل این ۸۰۰ مدخل چقدر است.
گفتنی است که بعضی از این نقصها و ایرادها هم حاصل سوءتفاهم است و به این دلیل که کار دانشنامه هنوز به پایان نرسیده است، به چشم منتقدان آمده است. دیدم که دوست عزیزی انتقاد داشت که چرا در این دانشنامه مثلاً دربارهی حزب نصر مباحث کامل و جامعی نیامده است. خوب دوست ما دقت نکرده است که حزب نصر در حرف «ن» است و این دانشنامه هنوز از حرف «ب» نگذشته است. یا خیلیها شاید از این که شهید عبدالعلی مزاری در این دانشنامه نیست ولی آقای محمد اکبری هست، شکایتمند باشند. ولی باز از این نکته غافل هستند که نام شهید مزاری در حرف «م» خواهد آمد، ولی نام آقای اکبری در حرف «الف» بوده است.
به هر حال من به عنوان عضوی از جامعهی کشور ما به خود میبالم که ما برای قوم هزاره چنین منبع علمی مهمی داریم و طبیعتاً عزیزان هزارهی ما جای دارد که بیشتر از این به این دانشنامه ببالند، در تقویت و اصلاح و بهبود آن بکوشند و البته از نقد و نظر دریغ نکنند، ولی نقدی که بعد از خواندن متن باشد و با وقوف بر گستردگی دامنهی مباحث دانشنامه.
من البته این سطور را در حالی نوشتم که نه افتخار دارم که عضوی از جامعهی هزارهی کشور باشم و نه در این کار منفعت ویژهای دارم. حتی میشود گفت که اگر کار دانشنامه به تعویق بیفتد، در این اوضاع پرمشغله، میتوانم یک مقدار فرصت داشته باشم که به کارهای عقبماندهی خودم برسم. پنهان نماند که از وقتی دوستان گفتهاند که مطالب جلد دوم در حال آمادهشدن است، مرا بیم فراگرفته است. هزار صفحه ویراستاری دانشنامه و نه یک متن معمولی، کاری است که هم زمان میطلبد و هم حوصله و دقت، که در زندگیهای ما سخت نایاب است.
البته که دانشنامه همچون بسیاری از متون دیگری که ویرایش میکنم، برایم منبعی است از آگاهی و تجربه. من در حین ویرایش این اثر بسیار چیزها آموختهام و از این روی من به این میبالم که نقشی ولو در حد یک ویراستار فنی و زبانی، در بزرگترین پروژهی تحقیقی کشورم داشتهام. فقط از این قضیه حسرت میخورم که چرا بیشترین تهاجمها به این دانشنامه، از سوی بعضی عزیزان هزارهی ما صورت میگیرد در حالی که بیشترین نفع و بهرهی آن نیز متوجه قوم هزاره است است.
البته در مواردی هم نقدهای عالمانهای بر این کار صورت گرفته است که حساب آنها از این تهاجمها جداست و باید آنها را به دیدهی قدر نگریست و بر اساس آنها در بهبود و ارتقای کار کوشید.