روشنگری و روشنفکری در افغانستان همواره مورد بحث بوده است. انسانهای انگشت شماری این راه را به زیبایی هرچه تمام آن، رفته اند اما افراد بیشماری فقط از این نام، زر اندوزی کرده و نام کشی کردند.
در این زمینه، میزبان عمر احمد پروانی پژوهشگر جامعه شناسی، در کافه پرسش هستم. این گفتگو را باهم دنبال میکنیم.
پرسش: روشنفکری چیست و روشنفکر به چه کسی گفته میشود؟
پاسخ: روشنفکری پاسخی به تغییر گریزی و محافظهکاری انسانها در باب معرفت و جهان شناسی است.
روشنفکر کسیست که از چرخ باطلهی سنت و فرهنگ اجتماعی بیرون زده، وضعیت موجود و ایستایی انسان را به نقد بگیرد.
پرسش: آیا به معنی واقعی کلمه، جریان روشنفکری در افغانستان داشتهایم؟
پاسخ: در دوره های مختلف روشنفکران متاثر از جریان های فکری خارج از کشور را داشته ایم.
مشکل روشنفکران ما این بوده که عموما، نسبت سیاسی داشته اند و روشنفکران مطرح و شناخته شده غیر سیاسی نبوده اند.
پرسش: چرا روشنفکران افغانستان نتوانستهاند یک جریان ثابت باشند و پیوسته حرکت کنند؛ آیا باور دارید حرکت روشنفکران مقطعی و احساسی بوده است؟
پاسخ: چنانچه گفتم، بستر اجتماعی افغانستان، به دلایل مختلف فرهنگی و شرایط اجتماعی_سیاسی ظرفیت پرورش روشنفکری با ثبات را نداشته است.
شتاب روشنفکران برای تغییر و بی ثباتی سیاسی، باعث ناکامی جریان های روشنفکری بوده است.
پرسش: روشنفکران افغانستانی آیا خالق اندیشه جدید بوده یا تقلیدکننده اندیشههای کهن بودهاند؟
پاسخ: روشنفکر افغانستان به دلیل تب و تاب سیاسی و عقب ماندهگی اجتماعی، که تاثیر مستقیم روی معاش او داشته، حتی نتوانسته پروسه تقلید و هضم اندیشه های مختلف را تکمیل کنند.
پرسش: آموزههای روشنفکری در افغانستان از کجا آمده است؟
پاسخ: روشنفکری افغانستان در دوره های مختلف متاثر از کشور هایی بوده که با آنها تماس فرهنگی و روابط دیپلماتیک خوب، وجود داشته است.
مثلاً در دوران شیر علی خان و حبیب الله خان، دیده میشود که روشنفکران ما تا جایی متاثر از هند برتانوی و استادان استخدام شده از هند برتانوی بوده اند.
در دوران امان الله خان، پیشرفت های اروپاییان ولی ملموستر از آن تغییر وضعیت ترکها و ایرانیها چشمگیر بوده و روشنفکران افغانستان را، متأثر ساخته است.
در دههی دموکراسی آموزه های کمونیزم نقش بسزا داشته و در برابر آن اخوان المسلمین؛ البته در پاسخ به آموزه های روشنفکری غربی، راست گرایان متوصل به آموزه های اخوانی و دیوبندی شده اند.
پرسش: نگاه روشنفکران در افغانستان آیا بیشتر قومی و مردسالار بوده است یا فکر میکنید، آنها فراتر از آن، درد مشترک جامعه را نیز، فریاد کشیدهاند؟
پاسخ: از آنجا که روشنفکر غیر سیاسی و غیر وابسته کمتر داشته ایم لذا یافتن کسانی که بدون توجه به منافع سیاسی حزب مورد نظر شان، به درد مشترک جامعه پرداخته باشند را، کمتر میتوانیم بیابیم.
اما خطوط فکری مکاتبی که از آن الگو گرفته بودند. روی نوع فعالیت های روشنفکری شان، تأثیر داشته است.
مثلاً روشنفکران کمونیست، متاثر از آموزه های کمونیزم به برابری همه و توزیع برابر امکانات توجه داشته اند. اما در جاهایی که انتخاب داشته اند، قومی عمل کرده اند.
اندیشهی «ستم ملی» را میتوان یکی از جریان هایی دانست که بیشتر به حل مسایل ملی توجه داشت. اما بعد ها این جریان نیز تاپهی قومی خورد و بی اعتبار ساخته شد.
پرسش: روشنفکران افغانستان از فرصت بیستساله جمهوریت چه استفاده قابلقبول را کردهاند؟
پاسخ: در دوره جمهوریت روشنفکر نمایی بیشتر بازار داشته و محرک آن نیز فند و پول بوده.
درین دوره افرادی چون قسیم اخگر و سید عسکر موسوی را به مشکل میتوان یافت که روشنگری شان بخاطر متاع و موقف نبوده؛ بقیه هرچه روشنفکر و روشنگر مطرح دیده اید، در بازار سیاست دنبال معاش و یا موقف سیاسی قلم و قدم زده اند.
پرسش: چه چیزی مانع روشنگری روشنفکران افغانستان است؟
پاسخ: موانع روشنفکری افغانستان بیشمار اند.
اول، فاصلهی عمیق بین افغانستان و دنیای پیشرفته در تمام ابعاد، روشنفکر افغانستان را از یک طرف دچار شتاب میسازد و از طرف دیگر وادار به وارد شدن در چندین عرصه؛
دوم، مشکل معاش و نبود پاداش درست از سوی دولت و جامعه و از طرفی او را وادار میسازد تا مطابق ذوق ارباب قدرت و یا عوام بنویسد و بیاندیشد.
سوم، سنتهای سفت و سخت اجتماعی، که روشنفکر افغانستان را، مجال نقد بنیاد های فرسوده را نمیدهد.
چهارم، عدم ثبات سیاسی جامعه تا بتواند فرصت مناسب را فراهم کند.
پنجم، سیاسی شدن و نبود نهادهای معتبر علمی که حامی و پشتیبان روشنفکر و فرآورده های روشنفکری باشد.
ووو
پرسش: ما شاهد بودهایم که در بیست سال گذشته، برخی مدعیان روشنفکری در افغانستان، افراط کردهاند و چنان علیه همهچیز موضع گرفتند که گمان میشد از سوی دیگر بام افتادهاند؟
پاسخ: اگر نیک بنگریم وضعیت افغانستان در ابعاد مختلف نیازمند نقد بسیار افراط گرایانه است.
در جاهایی بدون براندازی بنیاد های غلط فکری و هنجاری نمیتوانیم، فضایی برای فکر و گرایش جدید، باز کنیم.
اما به هر حال، اگر روشنگری و روشنفکری از پایین به بالا و تدریجی حرکت کند نتیجه بخش تر است.
پرسش: فکر نمیکنید در بیست سال گذشته یک تعداد با خواندن چند کتاب و درآوردن ادای روشنفکر جریان روشنفکری را به سمت دیگری بردهاند؟
پاسخ: بلی، همیشه در طول تاریخ، افرادی بوده که جریان های روشنفکری را به انحطاط کشانده. با خواندن کتاب و آدم های دانا که متاسفانه به لحاظ شخصیتی ضعف می داشته، یا ناچاریهای معیشتی میداشته باشند؛ همواره از داخل جریان روشنفکری، در برابر جریان روشنفکری، قرار گرفته اند.
ولی، تاثیر اصلی و محرک خود آنها، حاکمان بر سر قدرت بوده اند یا خود جامعه، که سنت پسند و کهنه پسند بودند. افراد همیشه در پی پاداش هایی که از جامعه سیاسی یا افراد جامعه و توده به دست آورده، گاه گاه در برابر نقد های روشنفکران و جریان های روشنفکری، قرار گرفته اند.
پرسش: آیا باور دارید که بستر فرهنگی و قومی افغانستان، بتواند خواستگاه اصلی روشنفکری شود؟
پاسخ: البته در مورد اینکه چقدر در افغانستان، زمینه رشد یک جریان روشنفکری، مساعد است، به لحاظ مثبت اش با فرار مغز ها تقریبا منتفی است. ولی از طرف دیگر از بیبیند به نهاد اینکه بیش از حد مردم به قید و بندهای هنجار های کهنه و فرسوده سنتی در بند ماندن و روز به روز فشار بالای شان زیاد شده میرود. از این بابت امکان دارد، دچار یک انفجار شود و این انفجار در قالب یک انقلاب و نافرمانی سر در بیاورد و این بسته گی به این دارد که چقدر حمایت میشود. و چقدر از خواب سنتگرایانی که امروز جامعه را مدیریت میکنند، به اساس ارزشهای سنتی، اینها سختگیری را بیشتر می سازند به حدی که وضعیت را ببرند به سوی انفجار.
در غیر آن، به لحاظ اینکه فکر کنید در اساس و بنیاد کار های فرهنگی، تغییراتی به وجود آورده و این تغییرات حرکت جامعه را، به سوی یک جریان روشنفکری ببرد؛ آنطور یک وضعیت را، شاهد اش نیستیم.
متاسفانه یک مقدار تحولات و تغییراتی که به وجود آمده بود، با به قدرت رسیدن دوباره طالبان، آن زمینهها هم از دست رفت. مثل رشد دانشگاه های خصوصی، آزادی بیان، دسترسی به رسانه های آزاد و دسترسی به اطلاعات؛ اینها یک مقدار زمینه ساز شده بود که ما بگوییم، میرویم به طرف یک بستر روشنفکری، که با ثبات تر باشد و بتواند درد مردم را فریاد کند. متاسفانه آن اکنون از بین رفته است.
پرسش: غایت روشنفکری چیست و چگونه میتوان، به آرمانهای روشنفکری در افغانستان دستیافت؟
پاسخ: غایت روشنفکری در افغانستان بسیار واضح است که افغانستان یک کشور بسیار عقب مانده است. به لحاظ معرفتی، به لحاظ دسترسی به برخورداری از علوم مدرن و نظم اجتماعی مدرن، آزادی ها و حقوقی که انسان افغانستان، از آن برخوردار باشد، از اینها محروم است.
غایت روشنفکری، فعلا میتواند در همین حد و حدود باشد که اولاً انسان افغانستان را، از قید و بندهای بسیار سختگیرانه سنتی، کهنه و فرسوده رها کند و به حقوق انسانی و حق امروز شان، برساند. برخوردار بسازد از مزایا و حقوق انسان آزاد و باسواد دارای انتخاب امروز؛
در افغانستان در عرصه های معرفتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و در عرصه های مختلف نیاز به روشنگری دارد که روشنفکران میتوانند، در این زمینهها، روشنگری کنند و غایت روشنفکری خود را، متوجه و مربوط به یکی از ابعاد بسازند.