چند روز پیش سردار حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، در واکنش به تنشهای مرزی اخیر میان مرزبانان ایرانی و جنگجویان طالبان گفت: «آمریکا دامهای بسیاری درمنطقه برای درگیرسازی ایران در جنگ پهن کرده است.»
آنچه را آقای حاجیزاده گفت واقعیتی است غیرقابل انکار. کاملا آشکار است که آمریکا نفوذ بسیاری در میان برخی از حلقات طالبان دارد که تلاش میکند با استفاده از آنها ایران را با این گروه درگیر جنگ بسازد.
اما غیر از دام توطئه غربی و آمریکایی، دامهای دیگری نیز وجود دارد که نیاز است به آنها نیز توجه شود. یکی از این دامها، دام شبکههای اجتماعی است. در دنیای کنونی هیچ چیزی به اندازهی شبکههای اجتماعی نمیتواند در تعمیق نفرت میان دوطرف نقش ایفا کند. شبکههای اجتماعی بسیار با سهولت میتواند به دلایل زیر به راهاندازی جنگ کُمک کند:
۱) وفور اخبار جعلی: شما نمیتوانید مطالب دروغ، توهینآمیز و آلوده به تهمت و افترا را در یک روزنامه نشر کنید. چون در هر روزنامهای، یک سری سلسلهمراتب و هیئت تحریریهای وجود دارد که پیش از نشر حتما آن را مرور میکند. اما فیسبوک جایی است که هر چه را دل تنگ تان بخواهد میتوانید بدون کدام ممانعت و مزاحمت در آن اشتراکگذاری کنید.
۲) شبکههای اجتماعی دسترسی تان به «اطلاعات تاقچهای» را فراهم میسازد. بدین طریق که شما برای خود محافل پژواکی درست میکنید و در این محافل با کسانی که دیدگاههای مشترک دارید و عضو هویت تان است صحبت میکنید و مجبور نیستید دیدگاههای آنهایی را که مخالف تان است بشنوید. بدین طریق یک قطببندی اطلاعاتی به وجود میآید و حس جدایی دوطرف از همدیگر را تقویت میکند.
۳) کاهش اعتماد وسرمایه اجتماعی: رابرت پوتنام در کتاب «بولینگبازی به تنهایی» از افول یا کاهش سرمایه اجتماعی در آمریکا صحبت میکند. سرمایه اجتماعی، یعنی داشتن روحیه تعاون، همکاری، مشارکت و اعتمادکردن به همدیگر.
او دلیل کاهش این روحیه را افزایش ارتباطات دیجیتال و افول دیدارهای چهره به چهره میداند. هر شهروند ایالات متحده آمریکا به گوشیهای هوشمند و آیپدهای دسترسی دارند که همیشه به دنیای دیجیتال متصلاند. آنها از طریق گوشی شان آنلاین بازی میکنند، آنلاین تلویزیون میبینند و آنلاین با دیگران پیام تبادله مینمایند. گفته میشود هر چهار دقیقه یکبار به گوشیهای هوشمند خود سر میزنند. از پیامدهای این آنلاینبازی، یکی هم کاهش اعتماد به طرف مقابل است.
۴) ترویج فحاشی و نفرتپراکنی: شما حتماَ متوجه شدهاید که آدمهای بسیار معمولی در شبکههای اجتماعی شخصیتهای بزرگی را دشنام میدهند و فحش و ناسزا میگویند. در گذشته چنین نبود و یکسری نامها حرمت داشت و مردم قدر دانشمندان و صاحبان تخصص را میدانستند. اما اکنون چرا فحاشی ترویج یافته است؟ چون شما در تماسهای آنلاین با انسانها نه به عنوان موجودات زنده، بلکه در قالب یک متن دیجیتالی روی یک صفحة دیجیتالی مواجهید. در حالی که اگر با کسی چهره به چهره دیدار داشته باشید، نزاکت را رعایت کرده و از فحشدادن او میپرهیزید. اما فحش دادن یک متن دیجیتالی روی صفحه دیجیتالی که آسان است. وقتی شما به فحشدادن در دنیای مجازی عادت کردید، در عالم واقعی نیز در مواجهه با دیگری دشنام میدهید و نفرتپراکنی میکنید.
القصه اینکه بررسیهای ما نشان میدهد در تنشهای اخیر میان ایران و طالبان نیز شبکههای اجتماعی نقش بزرگی ایفا کردند.
نخستین نقش شبکههای اجتماعی، نشر و پخش گستردهی اخبار جعلی از درگیریهای مرزی بود. در چند روز گذشته دهها ویدیوی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که هیچ ربطی به درگیریهای اخیر نداشتند. اما این ویدیوها به صورت گسترده وایرال شد و در میان مردم این ذهنیت را ایجاد کرد که یک جنگ تمام عیار اتفاق افتاده است.
همچنان در چند روز گذشته شماری از کانالهای تلگرامی پُرمخاطب در هر دو طرف مصروف نفرتپراکنی، فحش و دشنامدادن بودند و هر کدام یکی از طرفهای جنگ را به حمله نظامی قریبالوقوع تهدید میکردند.
در حالی که مقامات رسمی دو طرف در این چند روز از تنشزدایی صحبت میکنند و بر حل اختلافات به صورت مسالمتآمیز و از راه مذاکره و گفتگو تاکید دارند، اما نشر اخبار جعلی و نفرتپراکنیهای شماری از کانالهای تلگرامی باعث نگرانی مردم دو سوی مرز گردیده و به التهابیشدن وضعیت کمک کرده است. من در چند روز اخیر بارها از زبان مردم شهر شنیدهام که از جنگ و حمله قریبالوقوع سخن گفتهاند.
مشخصا پیشنهادم این است که به هماناندازهای که برای جلوگیری از جلوگیری مقابله با توطئه آمریکایی ضروری است نیاز است که برای مقابله با اخبار جعلی نیز برنامهای اندیشیده شود. مواظب اخبار جعلی باشیم. اخبار جعلی حتا میتواند دولتها را فروبپاشاند، جنگ انداختن که خیلی سهل است.
چندی پیش کتابی از اشتفان تسوایگ میخواندم به نام “گریز به جاودانگی: لحظههاي درخشان تاریخ”. در بخشی از این کتاب داستان سقوط امپراتوری بیزانس بدست سلطان محمد فاتح روایت میشود. او در این کتاب ضمن آنکه به شماری از عوامل مهم فتح قسطنطنیه از جمله نبوغ نظامی سلطان که برای بار نخست کشتیها را از راه خشکه انتقال داد اشاره میکند، میگوید در آخر آنچه ضربه نهایی را بر این امپراتوری وارد کرد خبر جعلی بود. و آن خبر جعلی از این قرار بود که هنوز امپراتوری از پشت حصارها و دیوارهای شهر داشت سرسختانه از خود دفاع میکرد که ناگهان در داخل دژ شایعه شد که لشکر ترکها وارد شهر شدهاند. در حالی که فقط چند جنگجوی ترک از یک مسیر پنهانی وارد شده بودند و از لشکر هیچ خبری نبود. وقتی این آوازه داخل شهر پیچید جنگجویان مسیحی فکر کردند که در حق شان خیانت شده. هر کدام مواضع شان را ترک گفته و به سوی کشتیهای شان گریختند. امپراتور تنها ماند. ترکها وارد شدند و امپراتور و امپراتوری را زیر سم اسپهای شان خرد و خمیر کردند.