سخن از مولوی غلام نبي كاموی است. عالم و دانشمند متبحری كه تمام عمر آگاهانهاش را صرف آموزش علوم دين و تدريس به هممیهنانش كرد.
سخن از دانشمندی است كه بالیاقت و تواناییاش، به استادي بزرگترین دانشگاه اسلامي آن روزگار ديوبند پذيرفته شد و سالها تدريس كرد.
یادکرد از استادی است كه طرح تدريس عصري علوم ديني را در كشور ريخت و نصاب درسي دارالعلوم عربي را مطابق نصاب الازهر و ديوبند، آماده كرد و با اين نصاب، دارالعلوم به فعاليت آغاز نمود.
یادآوری از عالمی است كه شعر میگفت، نقد شعر مینوشت و نويسنده و سخنور بزرگ بود
عالمي كه به سه زبان فارسي دري، پشتو و عربي میگفت و نوشت
سخن از عالمی است كه در عرصه علوم ديني و مضامين مدرسهای، کارهای ناتکرار كرد. برتابهای كه ديگر استادان به مشكل تدريس میکردند، شرح نوشت و آموزش و تدريس آنها را براي شاگرد و استاد، سهل و آسان ساخت: شرح بر شرح چقمقي، شرح بر شرح اشارات ابنسینا، شرح بر سلم العلوم قاضي مبارك.
دانشمندي كه درهمان روزگار، رد نظريه داروين را نوشت و با استدلال علمي و ديني، نااستواری آنها اعلام كرد.
و دریک سخن، يادكرد از دانشمندی است كه بزرگترین دانشمندان جامعه ما پرورده دست اوست.
غلام نبي كاموي در ۱۳۱۲ هجري قمري برابر با ۱۲۷۱ شمسي در دهکده «سنگر سراي» كامه ننگرهار زاده شد. پدرش شيخ ملا محمدحسین، شخص عالم و دانشمند و مريد آخوندزاده نجمالدين (نجم الاوليا) پير هده بود. پير و مريد در برابر استعمار انگليس و استبداد، مبارزات و فداکاریها دارند. مولوي غلام نبي كاموي ۱۳ سال در هندوستان تحصيل و تدریس نمود؛ سالها به حيث استاد در دارالعلوم افغانستان تدريس نمود؛ به مسند قضا نشست؛ عضو مجلس سنا گرديد؛ عضو جمعيت العلما و کمیسیون تسويد قانون اساسي سال ۱۳۴۳ شد
به قول مولوي محمد هاشم كاموال، مولوي كاموي روز ۶ اسد ۱۳۴۹ با شاه ملاقات كرد، روز ۷ اسد به مرض تشنج اعصاب مصاب گرديد و بستري شد در آخرين لحظه در حضور چند تن درحالیکه دستش را بلند كرده بود به صداي بلند گفت: اللهاکبر و جان داد (محمد هاشم كاموال، ۱۳۹۴: ۴۹). اين استاد بزرگ و عالم جيد در ۲۳ سنبله ۱۳۴۹ به عمر ۷۸ سالگي جهان فاني را وداع گفت. روز ۲۴ سنبله پيكر مولوي غلام نبي كاموي براي اداي احترام اخلاصمندان و شاگردانش به دارالعلوم عربي انتقال يافت. نماز جنازه ايشان درمسجد پل خشتي ادا گرديد و به زادگاهش كامه جلالآباد انتقال يافت و در دهکده سراي كامه دفن شد.
درس و تحصيل
میگویند شيخ محمدحسین، پسرش غلام نبي را نزد مرشدش، پیر صاحب هده برد و خواست تا دعا نمايد، خدا پسرش را عالم بسازد؛ و نجمالدين آخوندزاده پير هده دعا كرد: برو خداوند عالم بسازد. بار دوم نزد پير داخل شد و گفت: دعا كنيد كه خداوند پسرم را يك عالم خوب بسازد، دعا كرد: خدا يك عالم خوب بسازد. غلام نبي میگوید: وقتي پدرم از حجره پير خارج شد، بار دیگر برگشت و براي بار سوم خواست: دعا كنيد كه الله تعالي يك عالم خوب بسازد. پير به خنده شد و گفت: خداي تعالي آنقدر علم بدهد كه انتقال داده نتواند. (خليل زي، ۱۳۹۴:۲۲)
غلام نبي آموزش نخستین را از پدرش كه شخصيت عالم و مبارز بود، گرفت. بعدازآن پدرش او را نزد علماي هموطن وهم عصرش به شاگردي گذاشت.
نزد مولانا محمدابراهیم كاموي و مولانا محمد مسكين، کتابهای صرف و نحو را فراگرفت.
به شاگردي مولوي عبدالقدير صديقي چهارباغي لغماني زانو زد کتابهای شرح ملا جامی و فوايد ضيائيه را درس گرفت. از ملاي بزرگ مزينه منطق آموخت و از علامه عبدالعلي مشهور به ميا صاحب كيلغو، منطق میرزايان (ميرزاهد، قطبيه و…) را درس گرفت.
غلام نبي در سال ۱۲۸۸ خورشيدي جهت كسب دانش راهي شبهقاره هند گردید.
مدتي در بهوپال، تحصيل كرد. بعد روانه دهلي شد و نزد مولانا تاجالدین كه از قريه يوز باشي بگرام ولايت پروان بود و به مدرس كابلي شهرت داشت، به آموزش کتابهای منطق و فلسفه: شرح مطالع، افق المبين، صدرا، الشمس البازعه، شرح حكمت العين و شرح اشارات پرداخت. نزد مولانا رحمدل قندهاري هدايه و اصول را آموخت. همچنان علوم حساب،هيئت و ریاضی را فراگرفت.
مولوي غلام نبي كه از آموزش سيراب نمیشد در جستجوی دانش بيشتر روانه مدرسه نعمانيه، مشهور به دارالعلوم ديوبند، شد و پاي درس علم حديث و تفسیر نشست. از شيخ المحدثين مولانا شاه محمد انور شاه كشميري، صحاح سته (بخاري، مسلم، ترمذي، ابو داود، ابن ماجه ونسايي) و تفاسیر مروج را فراگرفت. پاي درس شيخ الهند شبيراحمد عثماني و شيخ محمود الحسن ديوبندي نشست. اين دوره آموزش تا سال ۱۲۹۶ مدت چهار سال دوام كرد كه به آموزش علوم منقول و معقول پرداخت
با فراغت از مدرسه ديوبند، با خواست استادانش، در همانجا به صفت استاد پذيرفته شد. از ۱۲۹۶ تا ۱۳۰۰ مدت پنج سال، تدريس نمود. بعد از تحصيل به كشور برگشت و در كامه جلال آباد كه زادگاهش بود به تدريس پرداخت. مدت ۸ سال تدريس در كامه را ادامه داد. در سال ۱۳۰۸ با سقوط امانالله خان و بحران و انقلاب در کشور، به پشاور مهاجر شد. در این روزگار در مناطق سوات، ملاكند و ساحات ديگر به تدريس ادامه داد و شاگرداني را بهصورت انفرادي پرورد.
مولوي محمد هاشم كاموال به اين باور است: مولوي غلام نبي كاموي در جریان تحصيل در هندوستان باري به وطن آمد،ازدواج كرد و دوباره به هندوستان برگشت و در مناطق شرقي پشتونخوا به تدريس ادامه داد و در مناطق توسي، مكرو و در مدرسه طوره قل باي پشاور تدريس كرد. تقريبا ۱۶ سال دوره مسافرت او ادامه يافت در سال ۱۳۱۳ به کشور برگشت. مدتي در كامه مصروف تدریس بود و بعد به دارالعلوم كابل استاد گرديد. (محمدهاشم كاموال،۱۳۹۴: ص ۴۳) عبدالله بختاني میگوید: مدت تحصيل در هندوستان و تدريس علامه در مدارس دهلي، ديوبند مكر و پشاور مدت ۱۵ سال دوام كرد. به حيث يك عالم جامع به كشور آمد و در ۱۳۱۲ به حيث استاد در دارالعلوم عربي مقرر گرديد.(بختاني،۱۳۹۴: ۱۷۵)
اگر دیدگاههای محمد هاشم کاموال و استاد بختانی را بپذیریم و برگشت مولوی غلام نبی را از هندوستان سالهای ۱۳۱۳ و یا ۱۳۱۲ بدانیم؛ با در نظر داشت اینکه کاموی در ۱۲۸۸ در ۱۷ سالگی به هندوستان رفته است، مدت تحصیل و تدریس مولوی کاموی ۲۶ سال میگردد. باید بپذیریم که کاموی در ۱۳۰۰ برگشته است و اگر ۱۶ سال در هندوستان بوده، پس در ۱۳۰۳ به وطن آمده است. شاید ذکر ۱۳۱۳ در برگشت مولوی کاموی از هندوستان، ناشی از ۱۳ سال اقامت ایشان در هندوستان باشد و یا مربوط به سفر دوم ایشان است.
آنگونه که یادآور شدیم استاد کاموی در ۱۳۰۸ بار دیگر به هندوستان رفته که در ۱۳۱۳ و یا ۱۳۱۲ برگشت.
از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۳۱ به حيث استاد در دارالعلوم افغانستان، تدريس نمود و بعد از يك دوره قضا بار دیگر به استادي آمد و تا اخير عمر در دارالعلوم استاد بود. به اینگونه حيات آگاهانهاش با آموزش آغاز گشت و با تدريس علم دين پايان يافت.
آثار و تألیفات
مولوي غلام نبي كاموي در شمار علماي كشور ما يك استثناست. علماي ما ۲۰ تا ۳۰ سال تحصيل میکنند و بعدازآن تدريس مینمایند؛ اما هیچگاه تألیف نمینمایند. با تأسف همه داشتههای علماي ما همچنان با خودشان در خاک میرود. از اين شمار، فقط مولوي كاموي است كه بهعنوان استاد مسلم علوم روزگارش،برکنار تدريس به تألیف نيز میپردازد. در این رديف ما فقط قاري نيك محمد پرواني و مولانا خسته راداریم كه تألیفات هم دارند.
استثناي ديگر در كار و تألیف كاموي این است كه او تنها براي شاگردان كتاب درسي تألیف نمیکند؛ بلكه، مشكلات و پیچیدگیهای مهمترین كتب درسي مدارس را در رشتههای مختلف شرح میکند و تدريس آنرا به استادان و آموزشش را به شاگردان آسان میسازد.
تألیفات مولوي غلام نبي كاموی
شرحي به شرح اشارات ابنسینا
رساله النبوه و رساله كه مستحق جايزه علمي معارف شناخته شد. اين كتاب نزد وزارت معارف ماند كه تا هنوز چاپ نگرديده است.
حاشيه بر سلم العلوم قاضي مبارك كه شرحي است پيرامون حشر اشيا از نگاه عقلي
رساله اجتهاد
رساله نبوت و رسالت كه از فيض محمدخان وزير معارف جايزه علمي برايش داده شد.
شرحي بر شرح چقمقي
رد نظريه داروين
همكاري در ترجمه تقسير كابلي
نقدي بر ديوان رحمان بابا
نقدي بر ديوان حافظ شيرازي
موعظهها در راديو افغانستان.
مولوي كاموي با آغاز نشرات راديو كابل در سال ۱۳۲۰، براي ارشاد مردم موعظههای ديني را آغاز كرد. اين مواعظ هفتهوار هر پنجشنبه در برنامه ويژه «صداي منبر يا د منبر غژ» از ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۰، ادامه داشت. مجموعهی آن موعظهها میتواند كتاب ارزشمندي گردد كه تا هنوز گردآوری نشده است.
پيرامون مقام علمي مولوي غلام نبي كاموي، خليل زي يكي از شاگردانش، از زبان استاد توانا، روايتي را نقل میکند كه شنیدنی است:
يكي از روزها مولوي كاموي در امتحان دانشجويان دانشكده شرعيات، به حيث مميز با يك استاد مصري نشسته بود. استاد «توانا» كه آنوقت محصل بود، براي سپردن امتحان داخل شد. در این زمان بحثي بين مولوي كاموي و استاد مصری درگرفت كه تقريبا دو ساعت دوام كرد. در اخیر استاد مصري از جا برخاست و دستها را به سينه گرفت و خطاب به كاموي گفت: فضیلتمآب، شما واقعاً فقيه هستيد انكم حقا لفقيه. و افزود: ذكاوت، درايت، فصاحت و بلاغت شمارا تصديق میکنم. حضور شما نشان میدهد كه جاي سيد جمالالدینها خالي نيست و شما مثال زندهی آن هستيد. متأسف هستم باوجود كساني چون شما، چرا ما را از مصر میخواهند. در سال جديد من به حيث استاد ديگر نخواهم آمد. بعدازاین اظهارات مولوي كاموي از جا برخاست، استاد مصری را در آغوش گرفت و گفت: ازنظر نيك شما سپاسگزارم. شما يك شخصيت بزرگ علمي هستيد. ما خلك عجم هستيم، يك قسم گذاره میکنیم به كرم خدا میچلیم.(خليل زي،۱۳۹۴: ۲۴)
تألیفات كاموي، مقام علمي، شكوه و تبحر بیبدیل او را برمیتابد. چند ويژگي برتري او را در ميان همه علماي كشور نشان میدهد كه تكرارش را تا هنوز نداريم و نداشتهایم:
– كاموي تمام دانشهای روزگارش را در افغانستان و در هندوستان و در چندین مدرسه و یا دانشگاه آن روزگار، از نزد بزرگترین دانشمندان عصر، به گونهی درسي فراگرفته است.
– كاموي بعد از کسب دانشهای ديني روز، به هندوستان رفت. در چنین حالت درسهای استادان را آگاهانه و با ذهنيت بازمیآموزد و این تفاوت دارد از شاگردي كه فقط درس میگیرد و حفظ میکند
– تمام زندگیاش وقف تدريس و آموزش بوده است.
– از شمار علماي كشور يگانه شخصيتي است كه به تألیف و نگارش آثار علمي میپردازد
– تألیفات كاموي برترين سطح دانش علمي و دینی وي را برمیتابد. كاموي مانند همه استادان تنها براي شاگردان كتاب نويسي ندارد. بزرگترین و مشکلترین کتابهای مدارس را كه استادان در تدريسش مشکلدارند، شرح میکند و این قدرت بینهایت علمي میخواهد. نگاشتن شرح بر شرح اشارات بن سينا، نگاشتن شرح بر شرح چقمقي، نگاشتن شرح بر سلم العلوم قاضي مبارك، قدرت و تبحر بینهایت را میخواهد. دريغ است كه اين آثار او تا هنوز چاپ نگرديده است. اگر اين کتابها چاپ گردد، همانگونه كه شرح جامي، امروز در تمام عالم اسلام تدريس میگردد، مورداستفاده تمام مدارس جهان اسلام خواهد شد. چه كاموي در اين شروح، فراوان نكات غامض را توضيح و تشريح كرده است كه براي همه علماي اسلام مورد نیاز است.
– كاموي سخنور بزرگی است که برای نخستين بار در ميان علما، سخنرانیهای منظم و موضوعي ارائه میکند. يك موضوع را انتخاب میکند و آن موضوع را با استناد آيات، احاديث و سخن بزرگان و روایتهای ديني، مسجل و مستدل میسازد و ذهن نشين میکند. درحالیکه موعظههای علماي ما اکثراً از یکشاخ به شاخ ديگر پريدن است و صحبت ازآنچه به یادشان میآید.
– لطف ديگر موعظهها و صحبت كاموي اين است كه سخنانش علمي، مستند، و با زبان رسا و ادبیات برتر ارائه گرديده است. استدلالش در هر مورد در کنار استناد به آيات و حديث، مستند به دستاوردهای علوم روزگارش است. و این نشان میدهد كه كاموي با علوم زمانش مجهز میباشد. به گونه نمونه بخشي از صحبت او را در رابطه به عدل میآوریم تا همه مواردي را كه برشمرديم، در آن شاهد باشيم:
عدل آن مبحث عالي است كه نهايت عرض عريض و بسط بسيط دارد. حق تفصيل اين موضوع منيف را شرايع و نواميس الهيه خصوصا شريعت غراي محمديه ادا كرده است.
حق قلمفرسایی و فكر آزمايي در آن حكيم ارسطاطاليس و افلاطون را زيبد كه در کتاب اخلاق و سیاست نموده و از متأخران ابوعلي ابن مسكويه و شيخ الرئيس ابوعلي سينا و یعقوب كندي، امام وردي و دمشقی و طوسي و جلالالدین الدواني و امام محمد ابوحامد غزالي را سزد…
مقدم سوم (هر موعظه و صحبت كاموي با چند مقدمه همراه است تا متن سخنانش براي شنونده قابلفهم شود): تمامي قوا مودعه در انسان به سه قوت راجع میگردد كه توسط آنها افعال را صادر میکند.
اول – قوت ناطقه: كه ادراكات و تميزات را منشا و علت است و تعبیر از اين قوت گاهي به نفس ملكي و گاهي به نفس ناطقه و گهي به عقل و گاهي به روح انساني میشود.
دوم- قوت غضبيه: كه آنها نفس سبعي و نفس لوامه گويند. اين قوت مبدا و منشا غضب و دلیری و اقدامات بر امور هاتله و عظيمه و شوق به تسلط و ترفع جاه و حشمت است.
سوم- قوت شهواني: اين قوت را نفس بهيمي و نفس اماره بالسو نيز گفته میشود و اين قوت داعي شهوات و تلذذات ومستدعي ماكولات و مشروبات وملبوسات و ازدواج و تزئین است (غلام نبي كاموي، ۱۳۹۴: ۱۴۰)
كار و وظیفه رسمي
مولوي غلام نبي كاموي بعد از حضور سلطنت نادر خان، در سال ۱۳۰۹ به درخواست و تاييد علماي كشور، عضو جمعيت العلماي افغانستان شد، خدمنگار بختاني مينويسد: په ۱۳۴۱ ه.خ كال د دكتور محمد يوسف د حكومت په دوره كي دافغانستان دجمعيت العلما په غريتوب مقرر شو (بختاني،۱۳۹۴: ۱۷۶) در تلفیق اين دو تاريخ میشود گفت: در سال ۱۳۴۱ بعد از تقاعد و پايان دوره قضاوت، بار ديگر عضو جمعيت العلماي افغانستان شد و دوباره به تدريس در دارالعلوم پرداخت.
زماني كه دولت تصميم گرفت به گونه جامعه الازهر و دارالعلوم ديوبند، در افغانستان مدرسهاي داشته باشد، مولوي غلام نبي كاموي موظف شد تا نصاب تعليمي آن را بسازد. با انجام اين كار در سال ۱۳۱۳ دارالعلوم به فعاليت آغاز كرد و مولوي غلام نبي به حيث استاد در آنجا به تدريس مشغول شد كه تا سال ۱۳۳۱ به حيث استاد به تدريس تفسير، فقه، كلام و منطق ادامه داد. درقبال اين خدمت بود كه به عضويت شوراي عالي معارف پذيرفته شد.
در سال ۱۳۲۴ به حيث مشاور شرعي وزارت مطبوعات تعيين گرديد. عضو كميته ترجمه تفسير محمود الحسن ديوبندي شد كه درنتيجه تفسير كابلي به وجود آمد.
در سال ۱۳۳۱ به حيث قاضي در ولايت قندهار مقرر گرديد.
در سال ۱۳۳۴ بهعنوان رئيس مرافعه كابل تقرر يافت كه تا سال ۱۳۳۷ ادامه داد
در سال ۱۳۴۰ تقاعد خود را خواست كه پذيرفته شد
در سال ۱۳۴۲ عضو كميته تسويد قانون اساسي جديد گرديد
در سال ۱۳۴۳ عضو لويه جرگه قانون اساسي افغانستان گرديد.
در سال ۱۳۴۴ عضو انتصابي دور دوازدهم مجلس سنا گرديد. كه در کنار تدريس تا آخر عمر اين وظيفه را ادامه داد
شاگردان مولوي كاموي
مولوي غلام نبي كاموي همچنان كه دركامه شاگرداني را پرورد. با مهاجرت به پشاور نیز بهصورت انفرادي شخصیتهای را به شاگردي پذيرفت و بارور كرد كه از آن شمار است: مولانا محمد سليم راغي، مولانا قيام الدين خادم، مولانا محمد يونس مراد، مولانا فصل الرحمان شنيواري و…
از شاگردان مولوي كاموي در دارالعلوم افغانستان اين شخصیتها قابل یادآوری هستند: مولانا عبيدالله صافي، مولانا محمدشاه ارشاد، عبدالهادي هدايت، مولوي عبدالعلي كاموي، محمد موسي شفيق، شاه محمد رشاد، عبدالقدير شهاب، مولوي عبدالولي حجت، دكتور عنايت الله ابلاغ، مولانا داكتر سعيد افغاني، مولوي عبدالرزاق صديقي و …
شخصيت غلام نبي كاموي
مولوي غلام نبي كاموي شخص باسليقه و نظيف بود. هميشه لباسهای پاك میپوشید، بسيار مهربان بود، عزب نفس و غرور علمي خود را بسيار خوب حفظ میکرد، با شاگردان به گونه يك پدر رفتار میکرد درحالیکه اداره و مدیریت بسيار جدي و منضبط داشت.
در پایان ساعت درسي اغلب اوقات يك داستان زندگي خود را نقل میکرد كه آموزنده و انتباهي بود. َ
مولوي غلام نبي كاموي، دانشمندي بود، خودآگاه و انقلابي كه هیچگاه رسالت علمي و اسلامی خود را فراموش نمیکرد و به خاطر زر و زور از بيان حق بازنمیایستاد. از حكام مستبد دولتي انتقاد میکرد و همچنان در مذمت استعمار و تجاوز گران سخنان و بیانات تند ارائه میکرد.
به جهت همين روحيه انقلابي و انتقادیاش بود كه زمامداران بهخصوص داود خان كه استبداد رأی داشت، نتوانستند حضورش را در دارالعلوم تحمل كنند، به حيث قاضي در قندهار مقرر كردند كه هم از مرکز دور شد و هم از دانشجويان و امكانات آگاهی بخشي.
در همین راستا بود كه درزمان قضا، از سال ۱۳۳۷ از مسند قضاوت بركنار و خانهنشین شد. آن زماني بود که حاكمي در كامه كشته شد ويكي از خويشاوندان مولانا در آن حادثه متهم گرديد. داود خان مولانا را نيز به آن حادثه پيوند داد و متهم كرد و از كار بركنار ساخت. تا اين بعداً واقعيت برملا شد و مولوي كاموي از سال ۱۳۴۱ به بعد به رضايت خود دوباره به استادي دارالعلوم رفت.
مولوي كاموي يك صوفي و يك شخصيت متقي بود اما بهعنوان يك زاهد و یا صوفي شناخته نشد.(گلاب ننگرهاري، ۱۳۹۴: ۳۴)
مولوي كاموي شخصيت ظريف و حاضرجواب بود. میگویند: در پذیرش به دارالعلوم از كتاب شرح جامي امتحان تقريري گرفته میشد. كساني كه كامياب میشدند به مدرسه شامل میگردیدند. يك سال شاگردان بيشتر از مشرقي پذيرفته شد. شيخ الحديث مولانا يار محمد كه از وردك بود، به مولوي كاموي گفت: امسال از مشرقي شاگردان زياد قبولشدهاند. مولوي كاموي در جواب گفت: خداوند در قران كريم فرموده است: «رب المشرق والمغرب» همچنان «رب المشارق والمغارب» نيز امده است.(گلاب ننگرهاري،۱۳۹۴:۳۳(
عظمت شخصيت مولوي كاموي تا آنجاست كه علامه محمد انور شاه كشميري، خطاب به مولانا محمودالحسن ديوبندي میگفت: اين ملاي كابلي مجتهد عصر است.
مولانا محمد يوسف بنوري گفت: مولوي كاموي خليفه حضرت شاه صاحب در تدريس بخاري شريف در غياب ايشان بود.
استاد و دانشمند مصري عبدالعال عطوه در برابرش ايستاد و گفت: شما واقعاً دانشمند بزرگي هستيد.
استاد محمد موسي توانا گفت: مولوي صاحب كاموي نابغه عصر خود بود.
واصف باختري یادآور شد: علامه كاموي دريك قرن اخير بزرگترین اسلامشناس كشور بود كه تكرار نخواهد شد.
و سید شمسالدین مجروح با شنيدن خبر مرگ مولوي كاموي، صميمانه اظهار داشت:
آخرين استاد علم معقول و منقول از دنيا رحلت نمود. (عبدالملك كاموي،۱۳۹۴: ۲)
منابع
– خدمتگار بختاني، عبدالله؛ د دين حو ستوري، سفارت افغانستان در مصر، قاهره: ۱۳۹۴
– خليل زي؛ «د علامه مولانا كاموي علمي مقام»، غلام نبي كاموي: شخصيت علمي و میراث علمي و فرهنگي، اهتمام: عبدالملك كاموي، كابل: ۱۳۹۴
– كاموي، عبدالملك؛ «نظريات علما درباره علامه كاموي»، غلام نبي كاموي: شخصيت علمي و ميراث علمي و فرهنگي، اهتمام: عبدالملك كاموي، كابل: ۱۳۹۴
– كاموال، محمد هاشم؛ (دعالم مرگ دعالم مرگ دي )، غلام نبي كاموي: شخصيت علمي وميراث علمي و فرهنگي، اهتمام:عبدالملك كاموي، كابل: ۱۳۹۴
– ننگرهاري، محمد گلاب؛ (دعلم لمر پريوت)، غلام نبي كاموي: شخصيت علمي وميراث علمي و فرهنگي، اهتمام:عبدالملك كاموي، كابل: ۱۳۹۴