دیروز، مجمع عمومی فدرالخواهان با برگزاری یک همایش آنلاین اعلام موجودیت کرد.
فدرالخواهی اگرچه داعیهی کُهنسال و قدیمی در افغانستان است، اما آنچه که در نشست دیروز تازه بود، طرفداری شماری از مقامات جمهوریت مرحوم و مغفور، رهبران و نمایندگان احزاب مطرح سیاسی، اعضای پارلمان پیشین و نویسندگان و پژوهشگران شناختهشدهی کشور از نظام فدرال بود.
در این همایش از نمایندگان جمعیت اسلامی تا جنبش و حزب وحدت به طرفداری از فدرالیسم در افغانستان سخن گفتند.
حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان در واکنش به اعلام موجودیتِ مجمع فدرالخواهان گفته است که «نظام انسانی فدرال یکی از گمشدههای تاریخی مردم افغانستان به حساب میآید.»
حزب جمعیت اسلامی به رهبری عطامحمد نور نیز در پیامی که برای این مجمع ارسال کرده است، نظام فدرال را نمونهای از نظام غیرمتمرکز خوانده و گفته است، مورد تایید این حزب است.
عبداللطیف پدرام، رهبر حزب کنگره ملی، گفته است که تنها جمهوری فدرال میتواند به سلطه قومی در افغانستان پایان ببخشد و امکان رسیدن به دموکراسی را فراهم کند.
از دیگر سخنرانانی که در این همایش به طرفداری از نظام فدرال صحبت کردند، آقایان سرور دانش، معاون پیشین ریاست جمهوری، و دکتر محییالدین مهدی و شماری دیگری از اعضای پارلمان دوره جمهوریت بودند.
اکثر چهرههایی که در این همایش به طرفداری از فدرالیسم سخن گفتند، در گذشته از مخالفان نظام فدرال بودند و یا آن را با شرایط و اوضاع افغانستان مناسب نمیدانستند.
بنابراین، پُرسشی که مطرح میشود این است که چرا مخالفان دیروز فدرالیسم، موافق آن شدهاند؟
من فکر میکنم آنچه باعث شده است تا طرفداران فدرالیسم در دو سال اخیر افزایش و حتا مخالفان آن به موافقانش مبدل گردند، ستم عریان قومیای است که طالبان در دو سال اخیر بر اقوام غیرِپشتون روا میدارند.
متاسفانه طالبان از روزی که به قدرت رسیدهاند، اقوام غیرپشتونی را از قدرت حذف کرده و یک حکومت کاملا تکقومی و تکمذهبی تشکیل دادهاند. گزارشهایی که از مناطق غیرپشتوننشین منتشر میشود نشان که برخورد طالبان با اقوام غیرپشتونی کاملا برخورد اشغالگرانه است. در حاکمیت طالبان مردم افغانستان به دودستهای «خودی» و «غیرخودی» تقسیم شدهاند. دستهی «خودی» یعنی پشتونها، و «غیرخودی»، یعنی سایر اقوام.
برخورد کذایی طالبان با مردم افغانستان و دستهبندی آنها به «خودی» و «بیگانه» باعث گردیده است که راه حلهای رادیکال برای پایانِ سلطه قومی در افغانستان محبوبیت پیدا کند.
به طور نمونه؛ چندی پیش، حزب کنگرهی ملی افغانستان، نظرسنجیای زیر عنوان «تعیین حق سرنوشت» برگزار کرد. در این نظرسنجی چهار نوع نظام به رای گذاشته شده بود: نظام امارت اسلامی، نظام جمهوری ریاستی، نظام جمهوری فدرال و تجزیه.
وقتی مسوولان حزب کنگره ملی، نتایج نظرسنجی را اعلام کردند، دیده شد که اکثریت اشتراککنندگان از تجزیه طرفداری کردهاند.
افزایش محبوبیت فدرالیسم در افغانستان نیز نشاندهندهی سرخوردگی مردم از ستمگریهای قومی در افغانستان است.
طالبان مدعیاند که افغانستان را از تجزیه نجات دادهاند. این ادعا را از حقانی شروع تا وزیر دفاع این گروه، بارها مطرح کردهاند. من اما معتقدم که اگر این گروه به حقوق اقوام و مطالبات مردم تن ندهد و به حکومت تکقومی خود ادامه ندهند، افغانستان را صد درصد به سوی تجزیه سوق خواهند داد.