در دو روز گذشته ویدیوی سخنرانی دو تن از علمای شیعه و سنی افغانستان در شبکههای اجتماعی دست بهدست میشود که به شدت از سیاستهای انتقاد میکنند.
یکی از این علما، مولوی عبدالشکور از کندز است. این مولوی در سخنرانی خود در نخست به مسایل تاریخی اشاره کرده و تسلط یک قوم خاص بر سایر اقوام و تغییر نام خراسان به افغانستان را ناشی از توطئه استعمار میخواند و طالبان را متهم میکند که از مردم چندبرابر بیشتر از دورهی جمهوریت مالیات میگیرند و همچنان منتقدان خود را با بازداشت و زندان و شکنجه و اعترافگیری اجباری وادار به سکوت میکند.
عالم دیگری که زبان به انتقاد گشوده است، آیتالله واعظزاده بهسودی است. این عالم شیعی که در گذشته طرفدار تعامل با طالبان بود، در همایشی با حضور مقامهای طالبان گفته است که این گروه با کشتن عبدالعلی مزاری، رهبر فقید حزب وحدت اسلامی، حذف فقه جعفری و بازداشت زنان مرتکب اشتباه شده است.
او با انتقاد از رفتار طالبان در برابر مردم و زنان گفته است: «طالبان از موسی و هارون برتر نیستند و مردم هم فرعون نیستند.»
انتقاد این دو عالم دینی شیعه و سنی از طالبان برای آن مهم است که این گروه از ابتدای ظهور تا به امروز خود را وابسته به علمای افغانستان و برخاسته از مدارس دینی تعریف کردهاند.
هرکسی که نام «طالبان» را بر این گروه گذاشته است، خیلی زیرکانه و سنجیدهشده گذاشته است. زیرا طالبان در حالی که یک گروه قومی – مذهبی هستند و عنصر قومیت در میان شان خیلی برجسته است، اما این نام، آن عنصر را پنهان کرده و فقط پیوند شان با علمای دینی و مدارس را برجسته میکند.
کسی که این اسم را روی طالبان گذاشته است، خیلی خوب با تاریخ منطقه آشنا شده بوده است. تاریخ نشان میدهد هر حرکتی در منطقه که حمایت علما و دعای خیر آنان را با خود داشته است، به پیروزی رسیده است.
شما اگر سری به تذکرهنامههای صوفیان بزنید، هر کدامی از آنها مملو از حکایات پادشاهسازی افراد و اشخاص توسط صوفیان و عارفان است.
مثلا طغرل وقتی به پادشاهی جهان دست مییابد که با بابا طاهر عریان دیدار میکند. در آن دیدار، بابا طاهر به او دعای خیر میکند و در اثر این دعا او قادر میشود بغداد را فتح کند.
حکایاتی همین گونه در باره احمد جام و سلطان سنجر نیز در تذکرهها آمده است.
علت اینکه طالبان نیز در دور اول حاکمیت خود توانست بر اکثریت جغرافیای افغانستان مسلط شود، حمایت علما از آنها بود.
در پیروزی مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱ نیز علماء نقش داشتند.
اما این گروه در دو سال اخیر سیاستهایی را روی دست گرفت که نشاندهندهی اتکای طالبان به عنصر قومیت و کمرنگشدن عنصر مذهب و داعیهی حمایت از علماء در حکومت آنان است.
حکومتی را که امروزه طالبان تشکیل دادهاند، یک حکومت کاملا تکقومی و تکمذهبی است و اکثریت مطلق اعضای کابینه آنان را پشتونها تشکیل میدهند. همچنان این گروه در طول دو سال گذشته با زبان فارسی، که زبان اکثریت مردم افغانستان است، سر ستیز داشتهاند و با نمادهای هویتی و فرهنگی سایر اقوام دشمنی کردهاند.
غلبه عنصر قومیت بر مذهب در حکومت طالبان باعث گردیده است که علمای دینی غیرپشتون در حمایت خود از طالبان تجدید نظر کنند.
انتقاد این دو عالم دینی، نشاندهندهی همین تجدیدنظر است. تنها این دو عالم دینی نیستند که از حکومت طالبان ناراضیاند، بلکه اکثریت علمای غیرپشتون از این حکومت انتقاد دارند. برای اینکه این انتقادها عمومی نشوند، طالبان آزادی منبر را محدود کرده اند و بر خطبههای نماز جمعه علما به شدت نظارت میکنند.
به هر صورت، من چند روز پیش در مطلبی در بارهی سامانیان که زیر عنوان «هرکه با علما درافتاد، برافتاد!» منتشر شد توضیح داده بودم که چگونه علمای دینی در ظهور و انقراض آنان نقش داشتند.
طالبان نیز با علمای دینی درافتادهاند. تاریخ میگوید هر که با علما درافتاد، برافتاد.