چین از جمله کشورهایی است که از زمان قدرتگیری طالبان در افغانستان، بیشترین رابطه و تعامل را با این گروه داشتهاست.
ارتباط چین با طالبان، هرچند جنبه اقتصادی دارد و ظاهرا چین به منظور دستیابی به منابع طبیعی افغانستان، طالبان را عزیز داشتهاست اما در پس پرده نشانههای از همکاریهای دیگر نیز میان آنها دیده میشود.
به تازگی و در زمان نزدیک شدن به برگزاری نشست دوحه، سفیران بیشتر از ۴۰ کشور دنیا اعتمادنامههای خود را به رییس جمهور چین تقدیم کردند که در این میان بلال کریمی، سفیر طالبان در آن کشور، نیز حضور داشت.
کارشناسان حقوق بین الملل، پذیرفتن اعتمادنامهی سفیر طالبان از سوی رییس جمهور چین را به معنای شناسایی ضمنی حکومت این گروه توسط چین میدانند.
این اقدام چین باعث نگرانی شماری از کشورها و مردم افغانستان شدهاست؛ زیرا طالبان هنوز شرایطی را که جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن آنها گذاشتهبود، نپذیرفته اند و حتا رضایت خویش را مبنی بر اجرایی کردن آن نیز ابراز نکردهاند.
هرچند این مساله خشنودی طالبان را در پی داشت و اعلام کردند که چین آنها را به رسیمت شناختهاست اما ظاهرا واکنش وزارت خارجه امریکا باعث شد تا کام شیرین نشدهی طالبان دوباره تلخ شود. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز گذشته اعلام کرد که روابط کنونی چین و طالبان تغییری در سیاست امریکا در قبال شناسایی طالبان به وجود نمیآورد و این گروه باید گامهای مشخص، از جمله در راستای بهبود وضعیت زنان، برای به رسمیت شناخته شدن خود بر دارد. در پی این واکنش، وزارت خارجه چین گفتهاست که به رسمیت شناختن طالبان منوط به تشکیل حکومت فراگیر و مبارزه قاطعانه با تروریسم در افغانستان است.
سوال این جاست که چین با این اقدامات ضد و نقیض خود به دنبال چیست؟
پذیرش اعتماد نامهی سفیر طالبان در یک مراسم رسمی و اظهارات مقامات چین در مورد عدم شناسایی طالبان، نشان میدهد که این کشور در مورد روابط خود با طالبان و جهان بازی دوسر برد را انتخاب کردهاست. ” با گرگ دنبه میخورد و با چوپان گریه میکند”. چین از یک سو به طالبان حس مشروعیت میدهد و تلاش دارد نفوذ بیشتری بر آنها داشتهباشد و از سوی دیگر با جهان یک جا میگوید که تا زماینکه خواسته جهانی توسط طالبان بر آورده نشود، حکومت این گروه را به رسمیت نمیشناسد.
مساله اصلی اینجا است که دولت چین مشخصا اهمیتی به مسایل داخلی افغانستان نمیدهد؛ و ازجهتی میخواهد با همسویی با طالبان نفوذش را در این کشور برای دستیابی به منابع طبعی بیشتر کند. کشورهای جهان با وجود اینکه خیلی هم از برقراری روابط با طالبان ناخشنود نیستند اما تاکنون روی انجام پیش شرطهای جامعه جهانی در مورد رعایت حقوق بشر، تشکیل حکومت فراگیر و قطع رابطه طالبان به گروههای هراس افگن ایستادهاند و اقدامی در جهت مشروعیت بخشیدن به طالبان انجام ندادهاند.
اما چین از آن جهت که دغدغه حقوق بشری ندارد و اصلا مسایل همانند مردم سالاری و حقوق شهروندی برایش مطرح نیست و از سوی دیگر عطش چیره شدن بر جهان باعث شدهاست تا پیش از دیگران به طالبان این حس را منتقل کند که یکی از قدرتهای بزرگ جهانی آنها را به رسیمت میشناسند در حالی که نه به حقوق بشر احترام گذاشتهاند و نه با گروههای تروریستی قطع رابطه کردهاند.
نباید فراموش کرد که چین باوجود اینکه سعی کرد بهطور ضمنی طالبان را به رسمیت بهشناسد اما پس از واکنشها بسیار سریع بیان کرد که ما تا زمان تحقق شرطهای جامعه جهانی از شناسایی طالبان خودداریم میکنیم. این مساله میرساند که هیچ کشوری حتا چین که رابطه خوبی با طالبان دارد و اهمیتی به مسایل حقوق بشری نمیدهد؛ نمیتواند برخلاف عرف جهانی و تا زمانی که طالبان به رعایت حقوق بشر، ایجاد حکومت فراگیر و قطع رابطه با تروریسم تمکین نکند، این گروه را به رسیمت بشناسد.