از دیروز بدینسو ویدیوی مصاحبهای یکی از یوتیوبران در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که در آن صدیق افغان، ریاضیدان معروف کشور، را «عالم دین» و «قاری» معرفی میکند و «تشییع جنازه» را «تشبیه جنازه» تلفظ میکند.
بحث در بارهی این ویدیو هنوز در شبکههای اجتماعی گرم است. تعدادی آن را به مایه طنز و فکاهی تبدیل کردهاند و شماری هم توصیه میکنند که نباید بر آن جوان خیلی سخت گرفت و هنوز در اول راه است و در آینده بهتر خواهد شد.
توصیههایی از این دسته را که «نباید بر آن جوان سخت گرفت و هنوز در اول راه است»، من نوع تبلیغ اباحهگری در کار رسانهای میدانم و نمیپسندم. اباحهگری، یعنی اینکه آنهایی که تازه به کار رسانهای آغاز کردهاند مجازاند هرچه خواستند، انجام بدهند.
از میان همه واکنشهایی که خواندم و دیدم، تنها واکنش حامد علمی، روزنامهنگار معروف افغانستان، برایم جالب و جذاب و پذیرفتنی بود.
آقای علمی در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «ژورنالیستانِ کشورم! یکی از پیشکسوتان ژورنالیسم جهان میگوید که توصیه من به هممسلکانم این است که سه اصل یا موضوع را قبل از انجام مصاحبه فراموش نکنند:
اول- آمادگی؛
دوم- آمادگی؛
سوم- آمادگی.»
به نظر من نیز آنچه که برای یک مصاحبهگر بیش از همه مهم است، «آمادهگی» است. وقتی از «آمادگی» صحبت میکنم، منظورم آرایشکردن و لباس شیکپوشیدن و امثال آن نیست. این موارد نیز بخشی از آمادگی در رسانههای دیداری است. اما آمادگی واقعی این است که مصاحبهکننده باید روی موضوعی که کار میکند کاملا مسلط باشد و شناخت خیلی خوب از شخصیت، افکار و آرای مصاحبهشونده داشته باشد.
اگر مجری ما این آمادگی را داشت، میتواند یک مصاحبهای مفید و پربیننده تهیه کند. در غیر آن، کار او هیچ سودی نه برای مخاطب دارد و نه برای رسانه.
سطح توقع ما را از مصاحبه را باید بالا تعریف کنیم. مصاحبه، یک روش سقراطی و یکی از ابزارهای انتقال تفکر فلسفی است.
سقراط از مصاحبه به «مامایی» یا «زایش روح» تعبیر میکند. پس از سقراط، افلاطون نیز همین روش را به کار میبرد. ایرادهای افلاطون بر کتابت، استفاده او از گفتگو به عنوان وسیلهای فلسفی، تغییرات مکرری که در سبک خویش به وجود میآورد، و امتناع وی از ساختن و پرداختن زبان دقیق و معیاری و زبان تخصصی و ناآشنا همه و همه نشاهنده اهتمام وی به مصاحبه و اعتراض وی علیه تکگویی و رساله نویسی میباشد.
در دنیای امروز نیز از مصاحبه برای انتقال تفکر فلسفی استفاده میشود. یکی از کسانی که از چنین روشی استفاده میکند، رامین جهانبگلو، اندیشمند ایرانی، است. او دهها مصاحبه عمیق و مفید با فلاسفه معاصر داشته و در قالب کتاب منتشر کرده است. او در جایی در دفاع از مصاحبههایش میگوید: «این گفتگوها برای آن انجام شده است که یک نتیجه فلسفی بدهند و اساس من بر مبنای گفتگوهای سقراطی است و نشان دادن این امر که فلسفه همیشه با گفتگو ودیالوگ همراه بوده و طریقه دیالوگ و گفتگو بهترین روش فلسفی برای بیان یک امر و روشن کردن یک مفهوم است.»
در افغانستان اما ما تعریف درستی از مصاحبه و گفتگو نداریم. در بیست سال جمهوریت نیز اکثر ژورنالیستان ما، به استثنای تعداد انگشتشمار آنها، تصور میکردند که برای یک مصاحبهگر آنچه بیش از حد مهم است آمادگی در پوشیدن لباس و آرایشکردن سروصورت است.
اما با آمدن طالبان متاسفانه در افغانستان پدیدهی دیگری رشد کرده است به نام «یوتیوبر». اینها نگاه شان به همه چیز تجاری است، حتا به آدمها.
گاهی با دیوانهها گفتگو میکنند و گاهی با آنهایی که مشکلات روانی دارند. فقط دنبال این هستند که پول به دست بیاورند، حتا اگر از راه بازیکردن با کرامت انسانی آدمها بهدستآمدنی باشد.
در برابر این یوتیوبران باید سخت گرفت و نقد شان کرد. باید به اینها فهماند که برخی چیزها در کنار اهمیت اقتصادی، حامل ارزشهای دیگری نیز هستند و شما اجازه ندارید که آن ارزشها را نادیده بگیرید.
من طرفدار انتقاد جدی از یوتیوبران هستم. آسانگیری در برابر اینها به نحوی باعث ترویج اباحهگری میشود. اباحهگری، یعنی اینکه به نام رسانه و روزنامهنگار اجازه داری هر چه را خواستی، انجام بدهی.