“وجه دین” مهمترین کتابی از حکیمِ فرزانه ناصر خسرو قبادیانی بلخی است.
این کتاب افزون بر حمد و سپاس و پیشگفتاری در باب آغاز کتاب، در برگیرندهی پنجاه و یک گفتار ناصر خُسرو است که همه جنبهی پرسش و پاسخ دارند و مهمترین دغدغههای فلسفی و کلامی از دیدگاه اندیشهی اسماعیلی، با برهانِ مستدل در آن مطرح شدهاست.
یکی از روشهای مهم ناصر خُسرو در آثارش مانند: کتاب وجه دین، نخست طرح پرسشها بهشیوهی تاجایی سقراطی* است؛ یعنی در نخست دالها بهمثابهی پرسشها مطرح شده و مدلولها ارائه میشوند؛ سپس هر مدلولی از رهگذر عقلانی بهچالش کشیده میشود و این روش تا جایی ادامه مییابد که از درونِ این دالها و مدلولها، پاسخ جامع و خردورزانه بیرون کشیده شود.
حکیم با این شیوه میخواهد، انگارههای خرافی و بهدور از خرَد انسانی را بهچالش بکشد تا مفاهیمِ اصلی با رویکرد هرمنوتیکی از متن شکل بگیرند و خواننده با خوانش یکسویه از متن روبهرو نشود.
روش تاویلی ناصر خُسرو در وجه دین، خوانالاخوان و زادالمسافرین، شباهتهایی با رویکرد خوانش چند لایه از متن که امروزه به آن هرمنوتیک میگویند، دارد؛ یعنی حکیم این فُرصت اندیشیدنِ چند گانه را از مخاطب نمیگیرد؛ باورها را چند لایه بررسی میکند، بهچالش میکشد و دریافتِ خودش را در پایان با حجتِ عقلانی بیان میکند.
فهمِ وجه دین با آنکه در برخی از موارد، بهدلیل اصطلاحهای فلسفی و کلامی برای خواننده دشوار مینماید؛ اما در کُل و با کمی کوشش و پشتکار برای درکِ ژرفِ آن، میتوان پیام جُستارهای اصلی را در این اثر باز یافت؛ چون نثر حجتِ خراسان چونان آشکار، روان و یکدست است که بهسادهگی آن را میتوان خواند؛ اما بهدشواری میتوان آن را دریافت.
در اینجا بهبازخوانی و شرحِ پارهای از گفتار وی در وجه دین میپردازم:
“پس گویم که محضر امر خدایست و هر که از علم نصیب بیشتر یافته است، بامر خدای نزدیکتر است و امر خدای بیشتر پذیرفته است و فرمان بردارتر است و هر که داناتر شود، خدایرا مُطیعتر شود و هر که دانای تمام شود، بنعمت جاویدی رسد که عاقبت کار دانا رحمت خداست و مردم باز پسین همه زایشهای عالم است و بازگشت مردم به امر است که او علت هر دو جهانست و چیز ها را بازگشت باصل خویش باشد. جهد کنید ای برادران اندر طلب کردن علم تا بدان بخدای عزوجل نزدیکتر شوید که رحمت خدایتعالی علم است.” (ناصر خُسرو، وجه دین، گفتار سوم: نخست باید که مومن علم را بداند که چیست…)
این اشارهی حکیم بر اهمیّت فراگیری دانش است. بهباور او، هرکه بیشتر علم فراگیرد، به امر و دستورهای خداوندی که قرآن منبع معتبر و مطهر آنست، نزدیکتر میشود؛ زیرا یگانه راهِ توصل بهشناخت از اوامر خداوند (ج) داشتنِ دانش است.
هنگامی که این دانش برای آدمی دستیاب شد، انسان فرمانبردارتر و مُطیعتر در برابر اوامر الاهی و اعمال خودش میشود.
بهباور وی، هرکه به این رحمت پروردگار؛ یعنی علم دست یازد و بهآن نزدیکتر شود، مشمولِ رحمتِ حق میشود.
این اشارهی ناصر خُسرو، در واقع نقدِ جانانه از جامعهی نابهسامان ما نیز است که شماری بهجای داشتنِ دانش و فهمِ ژرف از آموزههای اسلامی، احساسات شان برتر از خرَد و دانش شان در فهم، تفسیر و تاویل از آموزههای دینی شکل میگیرد و همواره سنگِ خداشناسی و خداباوری دروغین را بر سینه میزنند؛ درحالیکه یک حرفِ درست و حسابی را هنوز از این آموزهها فرا نگرفتهاند.
وجه در لغت بهمعنای “طریقه، روش، روی، چهره، امکان، وجود، ذات و…” است، وجه دین در واقع بیان همان مواردِ روشمند که ماهیّتِ وجود و ذاتِ مفاهیم را میشکافد، هست.
حکیم برهانهایی را که در رّد مقولهها و پنداشتهای خرافی در این کتاب مطرح میکند، همه بر پایهی استدلال آرای اسماعیلی و باطنی است؛ اما جانِ گپ آنست که وی برای پذیرش آرایش، سماجت، یکدندهگی و یکرویهگی بهخرچ نمیدهد و برعکس خواننده را به اندیشهی ژرف برای شناختِ مفاهیم و پدیدهها وا میدارد تا توانایی اندیشیدن را از وی سلب نکند.
بهباور من، بسیاری از انگارهها و روشهای حکیم، با دریافت چند لایه -که از آنها در حوزهی هرمنوتیک و کثرتپنداری بهمثابهی دریافتهای مُدرن یاد میشود- نزدیک است؛ زیرا هرمنوتیک در دنیای امروز خوانش چندگانه از متن را ارجح میپندارد و کثرتگرایی در پندار (کثرتپنداری) به چندگانهگی آرا و دیدگاه ارزش میگذارد تا راه نوآوری در باورها و دیدگاه بسته نشود و گاه از تعارض این باورها و دیدگاهها، گپِ تازه و دریافتِ نو در زمینهی اندیشهورزی شکل بگیرد.
خواندن همه آثار ناصر خُسرو، بهویژه کتاب “وجه دین” را برای آنانی که با اندیشههای باطنی اسماعیلیان و آرای حکیم دلچسپی دارند، پیشنهاد میکنم.
پینوشت:
* روش سقراطی در جُستارها را برای آن پیش کشیدم که سقراط نیز در طرح مباحثِ فلسفی، موضوعی را که مفهوم حیاتی داشت، بر میگزید و از طرفِ گفتگو کننده میپرسید، و سپس از پاسخ مخاطب پرسش دیگری را مطرح میکرد و همین روش را تا پایان جُستارهای فلسفیاش ادامه میداد تا طرف را بهحقیقتِ فلسفی میرساند.
ناصر خسرو هم در طرح بسیاری از مسایل مهم فلسفی و کلامی این شیوهی سقراطی (ونه مفهوم فلسفهی سقراط) را در بحث پی میگیرد؛ اما با این تفاوت که پرسش کننده و پاسخدهنده خودش هست و حضور ذهنِ دیگری در هیاتِ پرسشها شکل میگیرد و پرسشگر حضور فزیکی ندارد.