طالبان از زمان سلطه بر افغانستان تلاشهای زیادی برای کسب مشروعیت از سوی جامعه جهانی انجام دادهاند؛ اما تاکنون این تلاشها بهجایی نرسیده و هیچیک از کشورهایی جهان حاضر نشدهاند تا گروه طالبان را بهعنوان دولت به رسمیت بشناسند و یا برای آنها در سازمانهای بینالمللی عضویت بدهند.
در تازهترین مورد سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، در دیدار با سفیر اتحادیه اروپا برای افغانستان گفته است: برای حل بهتر مسائل، باید در نهادهای مهم بینالمللی به طالبان عضویت داده شود تا افغانستانیها نمایندگی واقعی خود را داشته باشند.
وی افزوده است: افغانستان پس از چند دهه بیثباتی و مشکلات، بهسرعت به سمت ثبات سیاسی و اقتصادی پیش میرود و اکنون افغانستانیها احساس امنیت فیزیکی و روانی میکنند.
اینکه آیا این تقاضا از سوی اتحادیه اروپا پذیرفته خواهد شد یا خیر، لازم است به پیششرطهایی که جامعه جهانی در نخستین روزهای تسلطی طالبان در کابل مطرح کردند توجه کنیم.
با رویکار آمدن طالبان در ۱۵ آگوست سال ۲۰۲۱ جامعه جهانی چند پیششرط برای بهرسمیتشناسی حکومت این گروه تعیین کردند که عمدهترین آنها تشکیل حکومت فراگیر، رعایت حقوق زنان و قطع رابطه با تروریسم بینالمللی است.
اما طالبان نهتنها تاکنون این پیششرطها را عملی نکردهاند؛ بلکه با آنها با تمسخر نیز برخورد میکنند.
واضح است که با نگاهی به حکومت طالبان، به قومی بودن کامل آن پی میبریم و از جهتی از زمان به قدرت رسیدن این گروه چندین حمله از خاک افغانستان به کشورهای همسایه، بهویژه پاکستان، صورت گرفته است؛ و همینطور با ممنوعیت آموزش دختران و منع هرگونه فعالیت زنان در جامعهی افغانستان و حضور هزاران انسان بیگناه در زندانهای این گروه، متوجه میشویم که طالبان حاضر نیستند هیچیک از پیششرطهای جامعهجهانی را بپذیرند. اما درعینحال تقاضا دارند از سوی جهان به رسمیت شناخته شوند و در نهادهای بینالمللی ازجمله سازمان ملل و اتحادیه اروپا، عضویت داشتند باشند.
جدا از بحث پیششرطها، جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن دولتهای جدید مکلفاند یک سری اصول بینالمللی را رعایت کنند. این اصول شامل استقلال، ثبات داخلی و قلمرو مشخص است. هر گروهی که نتواند این سه مؤلفه را داشت باشد طبعاً نمیتواند از سوی کشورها به رسمیت شناخته شود؛ کما اینکه برخی کشورها ممکن است به خاطر منافع خود این شرایط را در نظر نگیرند با این هم هیچ کشوری مکلف نیست از کشور شناساییکننده پیروی کند.
طالبان ممکن است ادعا کنند که از استقلالیت برخوردارند اما حضور گروههای تروریستی در داخل خاک افغانستان و انجام حملات در کشورهای دیگر توسط این گروه، دال بر مستقل نبودن طالبان است. از جهتی دیگر، طالبان بدون کمکهای مشخص برخی کشورها نمیتوانند در افغانستان حکومت کنند. نباید فراموش کرد که نقش پاکستان در ایجاد و به قدرت رساندن طالبان مساله جدی برای ادعای استقلالیت این گروه است.
موردی دیگری که طالبان همواره ادعا کردهاند، بحث ثبات داخلی است؛ تنها یک مورد و آنهم موجودیت جبهه مقاومت بهعنوان یک جریان ملی در برابر طالبان و همینگونه حملات روزانه در مناطق گوناگون افغانستان توسط داعش و دیگر گروهها این مساله را نیز زیر سوال میبرد. و اگر به زندانهای طالبان نگاهی انداخته شود، دیگر ادعای در این مورد به طالبان باقی نمیماند.
ادعای طالبان ممکن است تنها در مورد دراختیارداشتن قلمرو درست باشد که این هم با قوتگیری اندک مخالفانش زیر سوال خواهد رفت و حتا اگر این کار هم صورت نگیرد، به یک مؤلفه نمیشود مدعی داشتن شرایط به رسمیت شناسی بود.
جدای از این بحث، گسترش فقر و بیکاری و فرار روزانهی مردم از افغانستان خود نشاندهندهی بیثباتی امنیتی و اقتصادی است و حکومتی که نتواند زمینه کار و رشد اقتصاد مردم را مساعد سازد خودبهخود به سمت فروپاشی بهپیش میرود.
جامعه جهانی نیز با این شرایطی که طالبان دارند و اینکه هیچیک از پیششرطهای مطرحشده را عملی نکردهاند نمیتوانند به عضویت آنها در نهادهای بینالمللی اقدام کنند؛ زیرا نهتنها این اقدامشان علیه عرف بینالملل است که شهروندان بسیاری از کشورهای جهان دیدگاههای ضد بشری طالبان را غیرقابلقبول میدانند.
پس مشخص است تا زمانی که طالبان در رویکرد خود تغییرات اساسی به میان نیاورند و پیششرطهای جامعه جهانی را نپذیرند، موردپذیرش هیچیک از کشورها قرار نخواهند گرفت. زیرا این میتواند برای هر کشوری که بدون در نظر داشت این مؤلفهها طالبان را به رسمیت بشناسد یا برای عضویت آنها در سازمانهای بینالمللی اقدامی انجام دهد در سطح بینالملل گران تمام خواهد شد.