عصر امروز، عصر هوش مصنوعی است. در این عصر اکثر مردم، در سراسر دنیا، در حوزههای مختلف از هوش مصنوعی استفاده میکنند.
استفاده از هوش مصنوعی در دنیا چنان عمومیت یافته است که صندوق بینالمللی پول در تازهترین گزارش خود گفته است که هوش مصنوعی بر ۴۰ درصد مشاغل در سراسر جهان تاثیر خواهد گذاشت و استفاده از آن احتمالا نابرابریها را تشدید خواهد کرد.
البته در این میان، یک کشور مستثنا خواهد بود: افغانستان.
افغانستان زیر سلطه طالبان هرگز وارد عصر هوش مصنوعی نخواهد شد. زیرا استفاده از هوش مصنوعی به دانش فناوریهای جدید نیاز دارد، اما طالبان در دو سال گذشته نشان دادهاند که با دانشهای جدید خیلی سازگاری ندارند.
گواه این امر اینکه طالبان از روزی که به قدرت رسیدهاند به جای توجه به توسعه معارف نوین و گسترش مکاتب، فقط مدارس دینی ایجاد میکنند.
این گروه در هر ولایت افغانستان یک مدرسه جهادی بزرگ و در هر شهرستان ده مدرسه دینی جهادی کوچک ایجاد کردهاند.
توجه طالبان به مدرسهسازی و بیمهری آنان به مکاتب عصری از ذهنیتی سرچشمه میگیرد که در مدارس دیوبندی حاکم است. در مدارس دیوبندی باور بر این است که تنها علم نافع، علوم دینیاند و سایر علوم نه تنها سودمند نیستند بلکه اکثراَ باعث ضلالت و گمراهی نیز میگردند.
مولانا محمداشرف تهانوی، یکی از بزرگان مدرسه دیوبند، در باره علوم مدرن میگوید: «امروزه مسلمانان تحصیلکرده مدرن که انگلیسی صحبت میکنند، خود را بسیار شایسته فرض میکنند، اما در واقعیت، آنها به هیچ وجه قابلیت ندارند.» او سپس میافزاید: «در سفرهایم این گونه افراد را بسیار میبینم و از تعاملاتم با آنها دریافتم که تنها عبارات و تعابیری را به کار میبرند، اما در واقع چیزی از آنها نمیدانند.»
شبیه چنین چیزی را سال گذشته (۱۴۰۱) وزیر تحصیلات عالی طالبان نیز گفته بود که رسانهای شد. او گفته بود: «آنهایی که دانشگاه میخوانند بیسواداند، تنها مدرسهها باسواد تربیه میکنند (نقل به مضمون).
دلیل دیگر اما همان است که وحید مژده مینویسد. وحید مژده میگوید که مردم روستاهای جنوب افغانستان بچههای خود را به مکتب نمیفرستند، چون احساس میکنند که در مکتب کمونیست و بیدین به بار میآیند. در مجموع میتوان گفت که طالبان نگاه موافقی به علوم مدرن ندارند.
سیاستی را که طالبان در حوزه آموزش و پرورش روی دست گرفتهاند، متاسفانه افغانستان را صدها سال به عقب خواهد برد. زیرا مدارس دینی که این گروه ایجاد کرده است، نمیتواند پاسخگوی نیازمندیهای امروز ما باشد.
وقتی میگویم این مدارس نمیتواند پاسخگوی نیازمندیهای عصر ما باشد، حکایتی از اورنگ زیب یادم میآید.
نام اورنگ زیب، پادشاه امپراتوری مغولی هندوستان، را شاید همهی ما شنیده باشیم. یکی از شاهان مقتدر هندوستان که خیلی هم مذهبی بود. او دانشآموخته مدرسه دینی بود و در نزد کسی به نام ملا صالح درس خوانده بود.
وقتی اورنگ زیب به سلطنت دست مییابد، ملا صالح به دربار میآید تا صله و کمک دریافت کند. خوب، شاگردش به سلطنت رسیده بود و توقع داشت که به پاس همان رابطه پیشین استاد خود را همکاری کند.
اما امپراتور به جای اعطای کمک و صله، از ملا صالح گلایه میکند و او را متهم میکند که برایش چندان آموزش با کیفیتی نداده است و آنچه را که از او آموخته است، همه بیهوده و هیچ کاربردی در زندگیاش نداشته است.
در اخیر، امپراتور، پس از ملامتکردنهای بسیار، خطاب به ملا صالح میگوید: «برو به روستای که از آمدهای برای بازنشستگی، برو و نگذار هیچ کسی بداند که کیستی و حاصل کار تو چیست.»
تفصیل این گفتگو را یک جهانگرد فرانسوی به نام «فرانکویس برنیه» در کتاب «سفرهایی در امپراتوری مغول» ثبت کرده است.
ناتوانی این مدارس در پاسخگویی به نیازهای جهان معاصر نکتهای است که از اورنگ زیب، امپراتور مغول، تا به شبلی نعمانی روی آن انگشت گذاشتهاند.
علامه شبلی نعمانی، محقق و اسلامشناس معروف شبهقاره هند، این مدارس را ناکارآمد خوانده و خواهان نسخهی آموزشی جهانشهرگرا و پاسخگو به نیازمندیهای عصر بود.
حتا در داخل مدارس دیوبند در شبه قاره هند، منتقدان این نحوهی آموزش کم نیستند. یکی از آنها محمد اسلم قاسمی، نبیره مولانا محمد قاسم ناناتوی از بنیانگذاران مدرسه دیوبند، است. قاسمی معتقد است که پروژه معرفت در مدرسه اسیر «خطای تاریخی تاسفآور تفکیک به دو بخش دنیوی و مذهبی است».
سلمان حسینی ندوی در دارالعلوم ندوه العلمای شهر لاکنو، نیز از برنامه درسی مدارس دینی انتقاد کرده و میگوید که در این مدارس فقط علوم دینی تدریس میگردد، در حالی که فخرالدین رازی، متکلم معروف مسلمان، گفته است: «هرچیزی از شناخت خداوند گرفته تا شناخت تمام مخلوقات او، یعنی ملایک، سیارات، عناصر، کانیها، نباتات و جانوران، معرفت محسوب میگردد.»