۱۴ ژانویه را یونسکو با همکاری شورای بینالمللی فلسفه و علوم انسانی به عنوان «روز جهانی منطق» نامگذاری کرده است. البته مناسبتش نیز این است که در چنین روزی کورت گودل وفات کرده و آلفرد تارسکی متولد شده است. این دو، از منطقدانان معروف قرن بیستم بودند.
یکی از علومی که در گذشته در میانِ مسلمانان خیلی رایج بود، «علم منطق» بود. فیلسوفان مسلمانان در تعریف منطق میگفتند که عبارت از مجموعه قوانین و قواعدی است که رعایت آنها ذهن را از خطای در فکر حفظ میکند. یا به تعبیر دیگر، منطق علمی است که روش درست اندیشیدن را به ما یاد میدهد. منطقدانان مسلمان، این علم را به نام «علم المیزان» نیز میخواندند.
منطقی که در گذشته در میان مسلمانان رایج بود، منطق ارسطویی بود. دو تن از برجستهترین منطقدانان مسلمان در گذشته یکی ابونصر فارابی بود و دیگری شیخالرییس ابوعلی سینا.
ابونصر فارابی را میتوان پدر علم منطق در میان مسلمانان خواند. او نزدیک به ۴۸ رساله در علم منطق نگاشتهاست که حدود نیمی از آنها باقی مانده است. فارابی در آثار خود در واقع منطق ارسطویی را شرح میدهد، اما ابوعلی سینا در آثار متاخر خود یعنی در کتابهای «شفا» و «اشارات»، نوآوریهایی دارد که از آن جهت، منطق او «منطق سینوی» نام گرفته است.
پس از ابوعلی سینا به مدت یک ۱۵۰ سال این علم در جهان اسلام دچار رکود شد تا اینکه در قرن ۶ و ۷ منطقدانان برجسته دیگری ظهور کردند که از آن جمله میتوان به فخر رازی، اثیرالدین ابهری، نصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی، قطبالدین رازی اشاره کرد.
پس از این چهرهها، دیگر منطقدان برجستهای در جهان اسلام نداریم که سخن نو و حرف نوی در این علم مطرح کرده باشد. از این عصر به بعد، عصر شروحنویسی و تحشیهنویسی آغاز میگردد و علمای مسلمان به جای نوآوری در این علم، بیشتر به حاشیهنویسی و شرحنویسی و تکرار مکررات بسنده میکنند.
آثاری از علم منطق که در گذشته در شبه قارهی هند و افغانستان میان مسلمانان محبوبیت داشت و در مدارس دینی تدریس میشد، آثار فلاسفه و منطقدانان مکتب شیراز بود.
در شیراز از قرن هشتم/چهاردهم تا دهم/شانزدهم متکلمان و فلاسفهی مهمی ظهور کردند که چند تن آنها عبارتند از میر صدرالدین دشتکی معروف به «سید سند»، غیاثالدین منصور، جلالالدین دوانی، شمسالدین خفری، عضدالدین ایجی و میر سید شریف جرجانی. البته میتوان در این جا از ملاصدرای شیرازی نیز نام برد، که اگرچه برخیها او را متعلق به مکتب اصفهان میدانند.
در نصاب درس نظامی که توسط ملا نظامالدین در مدرسه فرنگی محل هندوستان بنیادگذاری شده بود، ۷ کتاب منطق و ۳ کتاب فلسفه تدریس میشد. یعنی آن نصاب، اهتمام و توجه جدی به علوم عقلی داشت.
اما با تاسیس مدرسه دیوبند و گسترش نصاب دهلوی در شبه قاره هند و افغانستان، جای علوم عقلی و منطق را حدیثگرایی گرفت و منطق از برنامههای درسی یا کاملا حذف شد و یا به حداقل رسید.
فضلالرحمن، اندیشمند پاکستانی، در تفاوت نظام درسی نظامی با دهلوی میگوید که برنامۀ درسی نظامالدین به علوم عقلی گرایش داشت، و از دهلوی به علوم سنتی مثل فقه و کلام و حدیث.
یکی از بزرگان حوزۀ دیوبند در میزگردی در دارالعلوم اهل سنت زاهدان با افتخار میگوید که در نصاب درسی نظامالدین که در فرنگی محل تدریس میشد ۱۵ کتاب علوم عقلی تدریس میشد، اما دیوبند از مجموع کتابهای منطق و فلسفه، تنها میبدی را تدریس میکند.
با گسترش مدارس دیوبندی، متاسفانه ما امروزه دیگر شاهد علمای دینی که با علم منطق آشنا باشند یا بتوان آنها را منطقدان نامید، نیستیم.
مفتیهایی که امروزه از مدارس پاکستان و افغانستان فارغ میشوند، همان ملاهای ماشینی هستند که با علم منطق کاملا ناآشنا هستند و از تمام علوم اسلامی فقط چند کتابی در فقه و حدیث میخوانند و تصور میکنند که عالم شدهاند.