تسلط طالبان بر افغانستان باعث شد تا سیاسیون، روزنامهنگاران، فعالان جامعه مدنی، استادان دانشگاه ها و کارمندان نهادهای دولتی کشور را ترک کنند؛ از این جمع شماری از خبرنگاران برنامههای رسانهای را در جهت هدف قرار دادن طالبان و اطلاعرسانی از فجایع این گروه در افغانستان، اقدامات جدیای در کشورهای دیگر آغاز کردهاند. از جمع سیاستمداران نیز شماری به مبارزه مسلحانه دستزدهاند، شماری مبارزه سیاسی را قبول کردهاند و دنبال راههای مذاکره با طالبان میگردند، شماری با طالب تعامل کردهاند و سعی میکنند از منافع اقتصادی خود در افغانستان پاسبانی کنند و شماری دیگر هم سکوت کردهاند؛ اما همهی آنها منتظرند دیدگاه جهان در برابر طالب تغییر کند.
در سمت دیگر؛ طالبان با به دست گرفتن قدرت، حقوق اساسی مردم را سلب کردهاند، کشور را به یک قدرت قومی فاشیستی مبدل ساختهاند، جلو پیشرفت در تمام عرصهها را گرفتهاند و دشمنی بی پیشینهای را با زنان و دختران افغانستان آغاز کردهاند.
در این میان اما تنها یک قشر جامعه است که از نخستین روزهای ورود طالبان به کابل دست به اعتراض زدهاند و صدمات بی پیشینهای را نیز متحمل شدهاند. این قشر جامعه، زنان و دخترانی هستند که با آمدن طالبان؛ دیروز، امروز و فردایشان را ازدستدادهاند و بااینکه جمع زیادی از آنها در زندانهای طالبان هستند و با خشونتهای بیپیشینهی دستوپنجه نرم میکنند اما هنوز به مبارزهی شان در برابر طالب ادامه میدهند.
نگرانی اصلی اینجا است که گمان میرود سکوت جمعی در برابر طالب به یک عادت برای مردم تبدیل شود و مبادا روزی همه سلطه طالب را بر سرنوشت خود بپذیرند که اگر چنین شود فاتحهای تمامی تلاشها، مبارزهها و جانفشانیها خوانده میشود.
ازاینرو در حال حاضر تنها روزنهای امید «نه» گفتن زنان به تصمیمهای حقیرانه و عقدهمندانه طالبان است.
زنان افغانستان که در دو دههی اخیر، پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای آموزش، کار و مشارکت سیاسی داشتهاند؛ باروی کار آمدن دوباره طالبان همهچیزشان را از دست دادند؛ اما تاکنون تنها زنان توانستهاند با برگزاری اعتراضات خیابانی، استفاده از رسانههای اجتماعی و تلاشهای دیپلماتیک، توجه جامعه جهانی را به وضعیت بد حاکم در افغانستان جلب کنند.
ناگفته نماند که حضور زنان در خیابانها و فعالیتشان در رسانهها و شبکه اجتماعی جدیترین مساله ای است که طالب تلاش دارند آن را سرکوب کند.
طالبان سعی دارند با سرکوب شدید زنان، جلو هرگونه پیشرفت و ترقی در جامعه افغانستان را بگیرند و از جهتی گمان میکنند که زنان «این موجودات ضعیف » به باور طالبان، بههیچعنوان نباید باعث ضعف آنها شوند؛ زیرا این ضعف باعث شرم ساری آنها در جامعه مردسالار میشود.
باید خاطرنشان کرد که قسمت بزرگی از جدال یک قرن پسین افغانستان جدال جنسیتی بوده است و اگر نگاهی به تاریخ جنبشهای زنان در جهان بیندازیم میبینیم که تلاش زنان برای دستیابی به حقوقشان تحولات بزرگی را در دنیا رقم زده است.
موج اول جنبشهای زنان برای دستیابی به حقوق شان از سال ۱۸۵۰ در جهان آغاز شد و تا سال ۱۹۲۰ طول کشید. زنان در این دوره به آزادیهای سیاسی ازجمله حق رأی دست یافتند. موج دوم از ۱۹۲۰ شروع شد و تا ۱۹۸۰ به طول انجامید، زنان در این دوره موفق به برخی اصلاحات حقوقی شدند موج سوم از دههی ۱۹۸۰ شروع شده وتا امروز ادامه دارد که در این دوره تأثیرگذاری زنان بیشتر بر وضعیت فرهنگی کشورها بوده است.
مبارزه زنان در افغانستان نیز حدود یک قرن است جریان دارد و تلاشهایشان با الگوبرداری از تلاشهای جهانی زنان میتواند نقطه قابلتأملی باشد. باید خاطرنشان کرد که مبارزه زنان افغانستان به دلایل بسیاری یک مبارزه طولانی و دشوار است. بااینحال، در حال حاضر باوجود خفقان حاکم نشان دادهاند که از شجاعت و اراده بالایی برخوردار هستند. آنها برای دستیابی به برابری جنسیتی، آماده هستند تا با هر چالشی مبارزه کنند؛ و این مبارزه به آن دلیل مؤثر است که جهان توجهی ویژه به حقوق زنان دارد و از جهتی منشور ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر و دهها سند معتبر بینالمللی از زنان در برابر جنایاتی که امروز در افغانستان اتفاق میافتند منبع دفاع است.
ازاینجهت میتوان گفت که مبارزه زنان هرچند با فرازوفرودهای بسیاری روبرو است اما در شرایطی که روزنهی جدیتری برای به چالش کشیدن عملکرد عقدهمندانهی طالب وجود ندارد؛ بهترین و موثرترین برنامه مبارزه علیه طالب است.