ماه میزان سال جاری، غرب افغانستان شاهد وقوع یک زمینلرزه شدید بود. در این زمینلرزه افزون بر تلفات جانی، چند روستا در هرات، کاملا تخریب شدند. نهادهای امدادرسان و افراد کمککننده در نخستین حرکت برای رفع نیازمندی سرپناه مردم زلزلهزده، خیمه/چادر توزیع کردند و تلاش شد تا مردم را در مقابل بادهای مخصوص این منطقه از سرما نجات دهند.
سرپناه از اساسیترین نیاز زلزلهزدگان به شمار میرفت و در آنجا گروههای مختلف با ایدهی شهرکسازی در روستاهای زلزلهزده به محل حادثه آمدند و شهرکسازی در آن روستاها شروع و به مرحله اجرا گذاشته شد.
شماری از مهندسان حوزه غرب افغانستان با ایدهی شهرکسازی در روستا مخالف بودند. آنان باور داشتند شهرکسازی در روستا سبب میشود تا بافت اساسی روستا از بین برود و دگر تفاوتی میان شهر و روستا نباشد.
در این پیوند، به سراغ مهندس بصیر آرین، کارشناس ارشد مسکن و برنامهریزی شهری رفتهام و پرسشهایی را با او مطرح کردم.
در نخست از مهندس بصیر آرین پرسیدم که مهمترین اقدامات در مناطق زلزلهزده، برای برطرف سازی مشکل سرپناه مخصوصا در روستاها چیست؟
مهندس آرین در پاسخ به این سوال گفت که سرپناه سازی در مناطق زلزلهزده، اساسیترین کار است و باید در مناطقی که تندبادهای شدید دارند و حیوانات وحشی، باید شلترهای مخصوص برای سکنه ایجاد و مردم در آن جابجا میشدند. او گفت: «سازمان ملل و نهادهای امدادرسان، خیمههایی کمک کردند اما در مناطقی که زلزله به وقوع پیوسته بود، شدت تندبادها و وزش سیاه بادها بهقدری بود که بارها خیمههای سازمان ملل را پاره کرد. بناء به نظر من آنها کفاف نیاز عاجل مردم را نمیداد و باید شلترهای مخصوصی، در آنجا اعمار میشد و مردم در آن جابجا میشدند.»
از جناب آرین چنین پرسش مطرح کردم که: شما از کسانی بودید که در نخستین روزهای مطرحشدن بحث شهرکسازی مطالبی را در فیسبوکتان نوشتید و تاکید کردید که شهرکسازی به نفع روستا نیست؛ چرا؟
مهندس بصیر آرین در پاسخ به این سوال من گفت: «شهر و شهرک یک مفهوم جداگانه و برآمده از مناسبات شهری و فعلوانفعالات شهری است و روستا کاملا یک مفهوم اقتصادی_ اجتماعی جدا است. بنابراین فرایند شهری شدن و فرایند گذار از روستا به شهر، یک فرایند تاریخی، تدریجی و زمانبر است. نمیشود که ما روستا و یا روستاهایی که با زلزله ویران شده را، بهیکباره در یک شهر و شهرک بازتعریف کنیم. به این دلیل که مردم روستا و مناسبات اقتصادی_اجتماعی روستا در شهر و شهرک جوابگو نیست، کارکرد ندارد.» در ادامه این بحث او افزود که هیچ تعریفی از بافت طبیعی و رنگ روستاهای قبل از زلزله در این شهرکها دیده نمیشود و هیچ تعریفی از آن نشده است. آقای مهندس افزود: «شهرکهای که ساخته شد کما اینکه در همان روزها نیز ما صدا بلند کردیم و جمع دوستان مسلکی زیادی از داخل و خارج کشور گفتند شهرکهای که تعریفشده واقعاً در حالت ایدهآل برای مردم شهرنشین، فوقالعاده است و برای مردمی که گذران زندگی و راه معیشت آنها از راه دام داری، مال داری، کشاورزی و زراعت است؛ در آن اتاقهای تیپیک شهری و شبه آپارتمان، نمیتوانند گذران زندگی کنند. چون بهعلاوه نظم هندسی که در آن شهرکها یا مجموعه رهایشی که حالا شهرک یک تعریف دیگر دارد، در او مجموعه خانهها، بر علاوه نظم مهندسی که بر او خانهها بود ما نیازمند یک نظم طبیعی هستیم که برآمده از فعلوانفعالات تاریخی_ اجتماعی که در قریههای ما است؛ باشد.» آقای مهندس چنین مثال میزند که: «آدم روستانشین یک تعدادی گوسفند و گاو و مال دارد. آنها چگونه میتوانند در آن اتاقها جابجا کنند. زندگی آنها، نان خویش را از نانوایی نمیگیرند؛ تنور دارند. در آن خانهها جای برای تنور تعریف نشده، جای برای علوفه گوسفندان تعریف نشده و خیلی حرفهای دیگر؛ حریم خانه هم تعریف نشده در روستا هر خانهای حریم و محوطه دارد. به این خاطر ما نمیتوانیم یکشبه که حالا بافت روستا را که در اثر زلزله ویرانشده را؛ پرتاب کنیم به یک مجموعه رهایشی شبه شهری این مشکلات ایجاد میکند هم به لحاظ معیشتی و اجتماعی.»
از او در پیوند به اصرار شهرکسازی در محل زلزلهزده پرسیدم و چنین مطرح کردم که: چه کسانی اصرار به شهرکسازی داشتند و چرا گمان کردن این بهترین راهحل است؟
آقای آرین باآنکه تاکید کرد که افرادی که شهرکسازی کردند نیت خیر داشتند و تلاش کردند در حالت اضطراری دست مردم را بگیرند؛ اما میگوید که این افراد سادهترین راه را انتخاب کردند؛ آقای آرین گفت: «برای این اصرار داشتند که ساده است شما پنجاه خانه را درروی نقشه بیاورید، جادهها را مشخص کنید و وقتی یکخانه را دیزاین میکند کاپیپست کنید و پنجاه خانه دگر یا صدتا جابجا کنید، دیزاین کرده و روی زمین تطبیق کنید. این بسیار کار سادهای هست؛ و همه را یکدست بگیرید در طراحی شهری مهندسی این بسیار یک کار سادهای هست. کافی است شما یکخانه را تعریف کنید و ابعاد آن خانه، حیاط و حویلی بعد ضرب ده، بیست یا سی کنید و او را در روی زمین تطبیق کنید به این میگویند نقشههای تیپیک؛ اما اینکه ما برای یک روستا، برای مردم روستایی که بعد از زلزله، جان سالم بدر برده اند، یا قرار است آنجا زندگی کنند، بخواهیم بر اساس نیازهای آنها، مکانی بسازیم، خانهای بسازیم، کار سختی است و باید تمام فاکتورها را در نظر بگیریم. در آن شرایط اضطراری دوستان ترجیح دادند که کار راحت را انتخاب کنند ولی درمجموع نظرم این است که از روی خیرخواهی خواستند که کاری کرده باشند»
با توجه بر گفتههایی آقای آرین از او پرسیدم تاثیرات منفی شهرکسازی در روستاها چیست؟
آقای آرین در پاسخ به این سوال چنین مطرح کرد که: «حالا بحث زیباییشناسی و مسایل فرهنگی_اجتماعی کاملا به کنار؛ تاثیرات اقتصادی_ معیشتی منفی دارد. چون مردم روستایی در همان خانهای که دارند و حویلی که داشتند، تنها برای زندگی نبوده است که در آن بخوابند و بیدار شوند. درواقع یک کارخانه کوچک و مینی فاکتوری که آنجا اقتصاد خود را به جریان میگذارند. حیواناتی که دارند یا کشت و زراعتی که دارند در آن خانهها و انباریها حفاظت میکنند. آنجا حیوانات خود را تغذیه میکنند و گندم و جو و کاه که دارند را حفظ میکنند.»
آقای آرین تاکید کرد که نادیده گرفتن نیازهای اساسی معیشتی سبب رکود اقتصادی روستانشینان میگردد؛ او افزود: «ما آنجا شریان اقتصادی مردم را قطع کردیم و نظم طبیعی که برآمده از فرایندهای تاریخی بود را نادیده گرفتیم.»
از آقای آرین پرسیدم که: چگونه میتوان از تاثیرات منفی شهرکسازی در روستاها جلوگیری کرد؟
آقای آرین گفت: «البته اینیک شرایط خاصی بوده که مجبور شدند یا به هر دلیلی به سمتوسوی اعمار شهرکها یا مجموعه رهایشی در روستاها رفتند. ولی اگر بخواهیم تاثیرات منفی را به حداقل برسانیم به مردم روستا کمک شود که بتوانند اقتصاد روزمره خود و یا راه معیشت خود را دوباره احیا کنند اگر کسی گاوی و گوسفندی ازدست داده کمک بشود که آنها بتوانند بخرند و آن جریان ادامه داشته باشد و اگر زمینهای مردم خراب شده، گندم و جودانه و غلاتی داشتند که نابود شده بتوانند دوباره خریداری کنند و محیطی که در نظر گرفته شده را توسعه بخشند؛ حویلیهای خود را بتوانند توسعه بدهند و محوطههای برای زندگی روزمره خود برای معیشت خود ایجاد کنند و کمکم پویایی و داینامیزم روستایی به جریان بیفتد.» او تاکید کرد که اگر دست مردم گرفته نشود تاثیرات منفی ناگواری بر روستانشینان وارد خواهد شد: «ما نمیتوانیم انسانها را داخل خانههای کانکریتی کنیم و بگویم شما همینجا باشید. آنها نیاز به اقتصاد دارند و اقتصاد روستایی خدماتی نیست، مثل اقتصاد روزمزد و کارگری؛ مالداری و کشاورزی است ما باید به آنها کمک کنیم که آنها بتوانند وضع اقتصادی را احیا کنند.»
در این فرصت خواستم از او بپرسم که با توجه به آنچه تا هنوز گفته شد؛ آیا شهرکسازی میتواند باعث نابودی روستاها شود؟
پاسخ آقای آرین در این زمینه، روشن و واضح است او باور دارد که: «بلی روستاها نابود شدند و ما کاملا بافت روستای که در زلزله نابود شده را ندیده گرفتیم و برآمدیم شهرک ساختیم. مشخصا در همان روستاها واضح است که بافت روستاها را نابود کرده است. بافت طبیعی و نظم طبیعی روستاها نابود شده است؛ و نظم هندسی را بر آن روستاها تحمیل کردیم. امکانی که بافت روستا در همان قریهها دوباره احیا شود بهسختی؛ ولی ما بستههای کمکی اقتصادی کنیم که آنها بتوانند اقتصاد و منبع معیشت خود را احیا بکنند. بله باز میشود که در کنار خانههای کانکریتی، محوطههای برای امرار زندگی و معاش خود اعمار کنند و کمکم دوباره تلفیقی از روستا و شهر در آنجا باشد.»
این گفتگو را خواستم با آقای آرین چنین ادامه دهم و از او بپرسم که: راهکار اساسی چیست چگونه میتوان بافت روستا را حفظ کرد؟
آقای مهندس درزمینهای راهکار های اساسی چنین باور دارد که: «به نظرم آنچنان روستا را انچنانتر بکنیم. نه تنها روستای زلزله زده بلکه در تمام روستا ها، اگر منبع کاریزی دارند کمک کنیم که همان کاریز فعال تر باشد اگر زمینی دارند به آنها کمک کنیم که آب شیرین یا شور که خوراک کشاورزی نیاز دارند، بتوانند تأمین کنند. با حفر چاههای عمیق یا انواع کودها، بذرها یا خریداری کردن مال یا قرضه دادن که بتوانند منبع درآمد اگر در روستاها باشد اگر چرخه اقتصاد فعال باشد بافت روستا حفظ خواهد شد.»
در واپسین سوال از او خواستم که: حالا شهرکها در حال ساخت است و چه توصیههای برای برنامهریزی و اجرای شهرکها دارید تا آسیب کمتری به روستاها وارد کند؟
آقای بصیر آرین چنین پاسخی ارایه کردند که: «به نظرم این است که در کنار مسکنهایی که برای مردم ساخته میشود برای مردم زلزلهزده ما به فکر معیشت و مادی و مالی مردم باشیم. کمک کنیم که آنها منبع درآمد خود را حفظ کنند و همان چرخه روستایی سنتی خود را ادامه بدهند و آنها حتا رونق ببخشند.»