(نا گفته سخنانی در باب کشمکش فلسطینیان و اسرائیلیان)
در این هفتاد و پنج سالی که از تأسیس اسرائیل می گذرد، شاید هیچ نزاعی به عمق و پیچیدگی آن در جهان معاصر وجود نداشته است که فهم آن را برای امروزیان دشوار می سازد.
یکی از پرسش هایی که باید بدان پرداخت جوهر اصلی این نزاع خانمانسوز و ماهیت اصلی آن بوده است. گروه بزرگی هم در غرب و هم در جهان اسلام ماهیت اصلی این کشمکش را دینی می دانند که دهل های پر قدرت رسانه ای در غرب نقش مهمی در این راستا بازی نموده اند، و دسته ای دیگر محرک اصلی ماجراهای خونین آن را در سیاست جستجو می کنند.
نگاهی عقلانی و دور از عواطف جوشان دینی و ضد دینی به این قضیه، پیش از هر چیز دیگری پای سیاست را در آن دخیل می داند، سیاستی که پیوسته از دین سود برده و آن را طوری که خود خواسته، به کار بسته است.
اسرائیل یگانه یادگار عصر استعمار به شمار می رود، مستعمره ای که در رحم خویش مستعمره می پرورد. زمانی که انگلیس ها از خاورمیانه کوچیدند، دولتی را که امروز بنام اسرائیل شناخته می شود، تأسیس نمودند، طرحی که نقش جنبش سکولار صهیونیستی در آن پر رنگ بود. میراث این پروژه استعماری امروز به امریکا رسیده است.
اظهارات رئیس جمهور آمریکا در حمایت مطلق و بی قید و شرط از ماشین جنگی اسرائیل که مایه تعجب خیلی شد، پاسخ خیلی روشنی در این زمینه بوده و ما مدیون او هستیم که زحمت اثبات سرشت رابطه میان امریکا و اسرائیل را از ما برداشت. آقای بایدن در حقیقت سی و هفت سال پیش، زمانی که عضو سنای آمریکا بود و در یکی از جلسات رسمی آن، اسرار ماهیت این رابطه عجیب را با وضوح کامل گشود و پرسشی در این زمینه باقی نگذاشت. وی به صدای بلند اعلام نمود: “If there weren’t an Israel, the United States of America would have to invent an Israel to protect her interests in the region.”
یعنی: “اگر اسرائیل هم وجود نمی داشت، آمریکا مجبور بود برای حفظ منافع خود در منطقه اسرائیلی را اختراع کند”. این عبارت کوتاه در واقع یک دایره المعارف کامل را خلاصه می کند، اما بایدن و همه سیاستمداران آمریکایی می دانند که ایالات متحده آمریکا نیازی به اختراع چرخ و تأسیس اسرائیل دیگری ندارد، زیرا چنین چرخی را انگلیس ها اختراع نموده و در خدمت جهان انگلوساکسون گذاشتند.
مسئولیت حمایت مالی و تبلیغاتی و ارتباطات این پروژه استعماری و ادامه آن به دوش لابی صهیونیستی قرار گرفت؛ گروهی که با نهاد های سرمایه و شرکت های صنعت سلاح پیوندی تنگاتنگ داشته و این پروژه استعماری را تبدیل به یک گاو شیری و یکی از سودآورترین پروژه ها ساخته است. شرکتهای تولید اسلحه در آمریکا از طریق تجارت خون و آتش در خاور میانه ملیارد ها دالر درامد داشته اند؛ و گفته می شود که هزینه یک راکت کنبد آهنین اسرائیل شصت هزار دالر بوده است که مصرف روزانه آن گاهی صد ملیون دالر تخمین می شود. آنچه بیست و دو سال پیش در افغانستان اتفاق افتاد نمونه دیگری در این راستا بوده ، جنگی که شرکت های تولید سلاح ذینفع اصلی در آن به شمار آمده و صد ها ملیارد دالر از جهت آن حاصل نمودند.
از منظر نویسنده این سطور، حالت یهودیان فلسطین شفقت آور است چون آن ها چوب سوختی برای یک پروژه خطرناک استعماری در منطقه بوده اند. وقتی یهودیان ریش دار و کلاه پوش یهودی را می بینم که در کنار دیوار ندبه بیت المقدس خود را پس و پیش شور می دهند، تصویر طالبان مدرسه حقانیه در ذهنم تداعی می شود که هردو طیف، بدون آنکه بدانند در جهت یک برنامه استخدام می شوند.
خواجه پندارد که طاعت می کند
لیکن او از معصیت جان می کند
یهودیان سکولار متعلق به لابی شرکت های سرمایه داری جهانی و شرکت های تسلیحاتی در تلاشند تا از دین به عنوان ابزاری برای حفظ جامعه یهودی در وضعیت جنگ و خصومت با همسایگان خود در جغرافیا، تاریخ، فرهنگ و تمدن برای همیشه استفاده کنند. از سوی دیگر و با زیرکی تمام جامعه یهودی را به عنوان شیطان مجسم به مردم جهان معرفی می نمایند. انداختن یهودیان در کوره های آدمسوزی آسانتر از انداختن آنها در کوره وجدان جهانی و برانگیختن وجدان های زنده دنیا در برابر دین، هویت، تاریخ و نژاد این گروه به شمار می رود. جالب این است کشور هایی که در تاریخ به یهودی ستیزی شهره بوده اند همان هایی اند که یهودیان جهان را علیه همسایگان مسلمان شان در خاورمیانه بسیج می نمایند، مسلمانانی که در مقایسه با تمامی تجارب تاریخی یهودیان با دیگران، نسبت به یهودیان مهربانتر بوده اند که تاریخ اندلس، شمال آفریقا و خاورمیانه شاهد زنده این همزیستی می باشد.
خاورمیانه همان طوری که در مقاله دیگری در نیوزویک گفته بودم مهد همزیستی ادیان به شمار می رود. اگر مشکلات عارضی ای هم در میان پیروان دیانت های اسلامی و یهودی گاهی رخ داده است، خیلی کمتر از مشکلاتی بوده که در میان خود مسلمانان به وقوع پیوسته است. ملت های این منطقه چه عرب بوده اند چه فارس، چه کرد و چه ترک روابط خوبی با جامعه یهودیان این حوزه داشته اند. این رابطه ریشه ای الهیاتی داشته چون مسلمانان یهودیان را از لحاظ اعتقادی نزدیکترین ادیان به اسلام می دانند. در این راستا همین قدر کافیست که نام موسی علیه السلام در قرآن بیشتر از ۱۳۰ بار تکرار گردیده است در حالی نام پیامبر اکرم اسلام تنها چهار بار ذکر شده است. موسی بن میمون که او را اثر گذار ترین شخصیت دینی پس از موسی علیه السلام می دانند، در دانشگاه قرویین مسلمانان دانش آموخت، به زبان عربی نوشت و در دربار فاتح قدس صلاح الدین ایوبی خدمت نمود. و همین صلاح الدین بود که راه را برای یهودیان بسوی بیت المقدس گشود. کوروش فارسی که نام او ده ها بار در عهد عتیق رفته یهویان را از نابودی نجات داد و معبد شان را از تخریب. عثمانی ها نسبت به تمامی اروپائیان، تعامل انسانی تری با یهودیان داشتند، برای این گروه معبد می ساختند، طوری که امام لیث بن سعد بر مبنای آیت “إنما یعمر مساجدالله من آمن بالله والیوم الآخر ..” فتوا داده بود. به گفته نویسنده یهودی الأصل ایطالوی، یهودیان در سلطنت عثمانی وظایف رسمی هم داشتند. در أفغانستان همین قدر کافیست که بدانیم، گروهی از عوام برای شفایابی نزد آخر بازمانده جامعه یهودی در کشور می رفتند تا برای شان دعا کند. در اینجا بعد دینی مسئله نه بلکه می خواهم یک واقعیت اجتماعی را بازگو نمایم.
پرسشی که به قوت مطرح می گردد، چرا همسایه شمالی اسرائیل (فلسطین) که لبنان است، گهواره همزیستی و نماد درخشان تسامح دینی میان مسلمانان و مسیحیان بوده است، در حالی که تاریخ روابط اسلام و مسیحیت در اندلس و امپراطوری روم شرقی و جنگ های صلیبی صدبرابرِ رابطه اسلام و یهودیت خونین تر بوده است. پاسخ این است که مسیحیان این حوزه خود شان را جزء اصیل نسیج اجتماعی و تمدنی این منطقه دانسته که نقشی موازی با نقش مسلمانان بازی نموده اند. امروز ادوارد سعید مسیحی در عرصه شرق شناسی سخنگوی این حوزه به شمار می رود، وائل حلاق مسیحی در عرصه فکر سیاسی، جورج طرابیشی مسیحی در عرصه فلسفه و نقد، بطرس غالی در عرصه سیاست، جولیا بطرس مسیحی که در این سی سال اخیر با آهنگ های میهنی خویش به عواطف ملیون ها انسان آزاده آتش افروخت در عرصه هنر، از نمونه های بارز جامعه مسیحی در دفاع از تاریخ و هویت و استقلال و کرامت این حوزه به شمار می رود. فیروز که از پدر و مادر مسیحی به دنیا آمده است، نمونه دیگر این طیف به شمار می رود، هنرمندی که محمد غزالی، از شاگردان سیدقطب، دلداده آهنگ های او بود. غزالی در صفحه ۹۱ کتاب “السنه النبویه ..” می نویسد که در دوران سکونت و تدریس ایشان در مکه مکرمه، روزی به آهنگ فیروز که عنوانش “أین ما یدعی ظلاما یا رفیق اللیل أینا؟” بود گوش فرا داده بود که یکی از شاگردان وارد اتاقش شد و از او خواست تا رادیو را خاموش سازد. او می گوید رادیو را به احترام شاگردم که حکم مهمان را برایم داشت خاموش ساختم ولی خودم در حالی که شعر فیروز را تکرار می نمودم برایش گفتم که این دین تنها برای کوچی های بیابان های این منطقه نازل نشده است. این حکایت می تواند پاسخ باشد به پرسش هایی چند بعدی.
امروز رهبران اسرائیل اعتنایی به دین ندارند و درصد قابل توجهی از کسانی که در اسرائیل حکومت می کنند دارای تابعیت دوگانه و شهروندان “پارت تایم” هستند که از چندین کشور غربی به عنوان نمایندگان نظم سرمایه داری و امپریالیزم جهانی به آن کشور آمده اند. آنچه عجیب است این است که تعامل آمریکا با رهبران اسرائیل هیچ تفاوتی با تعامل آن با سایر رژیم های دست نشانده ندارد. به عنوان نمونه، ناتنیاهو یکی از فاسد ترین سیاستمداران اسرائیلی است که مردم خودش از دست او به بینی آمده اند ولی همین آدم بدنام و فاسد از سال ها بدینسو مورد حمایت امریکا بوده است، برخوردی که ما خود در بیست و دو سال اخیر در قسمت رئیس جمهوران فاسد کشور خویش شاهد آن بودیم.
منافع استراتیژیک امریکا و دو بادیگارد دیگر آن انگلستان و فرانسه تقاضا می نماید تا بر کوره خصومت دینی میان مسلمانان و یهودیان بدمد تا زمینه را برای تحقق سیاست “مهار” مهیا سازد. این سیاست، اسرائیل را برای زنان و مردان و کودکان آن به جهنمی تبدیل نموده، معصومیت کودکانه را از کودکان آن، عاطفه و إحساس را از زنان آن و فطرت سالم را از مردان آن ربوده است. در فضایی پر از خوف و هراس این جامعه نظامی همه و همه دست در ماشه ماشیندار و آماده برای جنگی بوده اند که منفعت آن در حساب سیاست کسانی دیگری در آن سوی دیگر زمین واریز می شود. زندگی در چنین فضایی با تمدن ناسازگار است طوری که ولتر می گفت: زمانی که اسلحه از در وارد می گردد تمدن از پنجره بیرون می شود. آنچه برای سیاستگذاران امریکا مهم است، وجود ملتی آماده برای حفاظت از منافع امریکا می باشد ولو که زندگی انسان آن سرزمین را مسخ و تشویه نماید. امریکا نیازمند ملتی است که نقش پولیس را به عهده گرفته و از رهبری فرمان می گیرد که در آن سوی اقیانوس و در راستای تحقق همین اهداف شعار نبرد تمدن ها را سر می دهد. اگر جامعه یهودیان، مانند جامه مسیحیان و مسلمانان در کنار آن ها و در صلح و صفا زندگی می نمود، در آن حالت کسی پیدا نمی شد تا از ترس همسایه خویش پولیس کشور هایی چون امریکا و فرانسه و انگلستان گردند.
دمیدن در کوره و ناقوس جنگ و دادن چراغ سبز به رییس دیوانه و روانی اسرائیل تا هر چه بیشتر بکشد و ویران کند، بر هزاران بیمار شفاخانه بمب و آتش ریزد، آب و برق را قطع کند، زنان و کودکان بیشترین قربانیان تهاجم ارتش اشغالگر او باشند، و سپس بایدن بیاید و گناه را بر سر قربانیان بیندازد، تنها یک هدف می تواند داشته باشد و آن بیمه نمودن این دشمنی و انتقام و انتقام مضاد تا چند نسل آینده، و در نتیجه بیمه نمودن منافع امریکا برای چند نسل آینده می باشد. این همه زن کشی و کودک کشی آیا راه حل است؟ اگر راه حل می بود شوهر یک زن و پدر یک کودکی که سال ها پیش در زیر بمبارد ارتش اسرائیل جان داده بوند و نامش محمد ضیف است، جنگی بنام طوفان اقصی را براه نمی انداخت. این تکنالوژی پیشرفته آدمکشی دیگر تنها در انحصار انسان چشم کبود و موی زرد نخواهد ماند و مسافه میان شرق و غرب به صورت روز افزون و پر شتابی کاسته خواهد شد.
خطرناکترین ضربه به امنیت اسرائیل و امنیت منطقه زیر شعار “امنیت اسرائیل” و آن هم از سوی بنیامین نتنیاهو بوده است نه گروه های فلسطینی. زرع بیشتر مستعمره و در نتیجه زرع بیشتر دشمنی و انتقال پایتخت اسرائیل به بیت المقدس که مخالف قرارداد اوسلو بوده است که امنیت اسرائیل را از ریشه تکان داد، و آنچه بنام طوفان اقصی نامیده می شود یکی از نتایج این پالیسی رهبران صهیونست به شمار می رود. نه سه کشور دخیل در تراژیدی کنونی فلسطین و نه هم نمایندگان صهیونست آن ها در رأس دولت اسرائیل خواهان حل مشکل فلسطین بوده اند، چه در چهارچوب یک دولت و چه در قالب دو دولت، بلکه آن ها تنها به شعله ور نگه داشتن این بحران می اندیشند.
جامعه یهودیان که همواره به تخصص خود در زمینه پزشکی فخر فروخته است، باید بداند که یکی از قوانین پزشکی این است که اگر یک جسم خارجی وارد بدن شود، سیستم ایمنی بدن آن را نه تنها به عنوان یک جسم خارجی می شناسد بلکه مضر هم می داند. تا زمانی که آن جسم خارجی در بدن باقی بماند، سیستم ایمنی به تولید پاسخ ایمنی ادامه داده و در نتیجه گلبول های سفید شروع به حمله به جسم خارجی می کنند و عوارضی مانند تورم، التهاب، عفونت و درد ایجاد می کنند. تا زمانی که جامعه یهود خود را مرتبط با این منطقه و قلمرو نداند، جسمی بیگانه است. کسانی که زوال اسرائیل را پیش بینی می کردند به این قانون الهی و سنت اجتماعی توجه داشته اند.
یهودیان فلسطین تنها یک راه دارند و آن قطع پیوند با استعمار و بازگشت به تاریخ، تمدن، هویت، فرهنگ و محیط اجتماعی خودشان در خاورمیانه و زندگی با برادران مسیحی و مسلمان خود شان بوده است. تا زمانی که آنها اهمیت آنچه را ذکر کردیم ندانند، ناوگان های امریکایی، زرادخانه های هسته ای و جنگنده های بی ۵۲ نمی توانند امنیت و ثبات این جامعه را در این منطقه از جهان تضمین کنند. این یک تهدید نیست، بلکه واقعیتی است که از قوانین تاریخ ناشی می شود. در پایان، همان طوری که علامه ما سلجوقی می گفت، شیطان قدرت چاره ای جز سجده در محراب اخلاق ندارد.
آری!
“چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد”.