در چهارمین سالگرد ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، قرار داریم. او چهار سال قبل در ۱۳ جدی در نزدیکی فرودگاه بغداد توسط آمریکا و به فرمان مستقیم ترامپ ترور شد.
به مناسبت شهادت او، نگاهی میاندازیم به کارنامهی جنرالان نظام جمهوریت در افغانستان.
در دوره جمهوریت، ارتش افغانستان هزاران ژنرال و دهها سترجنرال داشت. حتا باری روزنامهی نیویورکتایمز در گزارشی نوشته بود که تعداد ژنرالان ارتش افغانستان بیشتر از تعداد ژنرالان ارتش آمریکا است.
با اینهمه در ۱۵ اگوست سال ۲۰۲۱، این هزاران ژنرال، به جای دفاع از کابل، لباسهای نظامی را از تن برکنده و لباس شخصی پوشیدند و به قصد فرار از کشور، به سوی فرودگاه کابل شتافتند.
تعدادی زیادی از این جنرالان امروزه در غرب مصروف کارهای روزمزدی بوده و تعدادی هم از طریق معاشات سوسیال، امرار معیشت میکنند.
کارنامهی این جنرالان چیزی را که نشان میدهد، ابتذال القاب و رتبههای نظامی در افغانستان و نوع نهیلیسم است.
کی یرکگور، فیلسوف دنمارکی سده نزدهم، نهیلیسم را نوعی «همترازسازی» مینامد و نوعی موقعیت تعریف میکند که در آن «تمایزات کیفی به واسطه تامل فرساینده از دست میرود.»
منظور کی یرکگور از تمایزات کیفی، تمایز میان آنچه ارزشمند میپنداریم یا نه، است.
همترازسازی، به قول کی یرکگور، نه از چیزی محافظت میکند و نه آن را از میان میبردارد، «بل همهچیز را در جای خود نگه میدارد، ولی از هرگونه اهمیت تهی میکند.»
مثلا در گذشته، شهرت به معنای توصیف همراه با احترام بود. آدمها وقتی در رشتهیی به شهرت دست مییافتند که معیارها و استندردهای آن رشته را بهخوبی بلد بودند. نهیلیسم اما امروزه پیوند شهرت و احترام را گسسته و حتی برخی با انتشار یک ویدیوی خصوصی خود نیز مشهور میشوند. این نمونهیی از همترازسازی شهرت است.
در افغانستان نیز متاسفانه رد پای این همترازسازی را در اعطای رتبههای ژنرالی شاهد بودیم. رتبه جنرالی یکی از رتبههای نظامی و یک ارزش در این حوزه است.
افلاطون در کتاب جمهوری از پنجگونه ارزش یاد میکند: ۱- معرفت ۲ – افتخار ۳- ثروت ۴ – لذت و ۵ – لذت حسی.
او معرفت و افتخار را ارزشهای اصیل و لذت، بهویژه لذت حسی را فروترین آنها معرفی میکند. او به این باور است که ارزش اصیل نظامیان، افتخار است و این ارزش از راه فداکاری، ایثار و سربازی به دست میآید، نه از راههای دیگر.
در سایر کشورها وقتی مدال یا رتبههای نظامی اعطا میشود، بهشدت بررسی میکنند که آیا در تطابق با معیارها، استندردها و ارزشهای دنیای نظامیگری است یا نه.
اعطای یک رتبه فقط به دلایل سیاسی، بدون درنظرداشت معیارها و استندردها، بهمعنای مبتذلسازی آن است؛ این کار رتبه را از اهمیت و ارزش تهی میکند و به یک چیز پیش پاافتاده و معمولی تبدیل میسازد، زیرا این امر پیوند رتبه با ارزش حاکم در دنیای نظامیگری را میگسلد.
در افغانستان اما رتبههای نظامی نه بر اساس لیاقت و شایستگی، بلکه بر بنیاد وابستگیهای حزبی، قومی و خویشاوندی داده میشد.
همین امر باعث شده بود که پیوند این رتبهها با شجاعت و شایستگی و ایثارگری بگسلد، و هر کس و ناکسی جنرال شود و آنگاه که کشور در آزمون دشواری قرار گرفت، مردم و کشور را ترک گفته و فرار کنند.
اگر بخواهیم در دنیای امروزی، الگوی راستینی برای ژنرال تعریف کنیم، آن کسی نیست جز شهید سردار قاسم سلیمانی.
سردار سلیمانی را به خاطر آن الگوی یک ژنرال واقعی میتوان خواند که او تمام عمر خود را در مبارزه علیه دشمنان ملت خود و دشمنان اسلام در اقصا نقاط جهان اسلام سپری کرد و سرانجام در راه مبارزه برای ملت و امت شهید شد.
ما در آینده اگر میخواهیم ژنرالانی داشته باشیم که از کشور دفاع کنند، باید به این الگوها نگاه بیندازیم و به دقت کارنامههای آنان را بررسی کنیم.
کارنامهی افرادی چون سلیمانی باید برای ما سنجهای باشد در اعطای رتبههای نظامی به افراد و اشخاص. با این سنجه باید بسنجیم که آیا طرف لیاقت دریافت رتبه جنرالی و مارشالی را دارد یا خیر. با چنین سنجه میتوانیم از دام ابتذال فرار کنیم.