وزیر امر بالمعروفِ طالبان، روز سه شنبه ۲۶ ثور، در مراسمی در کابُل گفته است که «ما در میدان علم خودکفا هستیم و هیچ ضرورتی نداریم که در خارج از کشور و از دیگر شیوخ استفتا کنیم.»
او این سخنان را در حالی گفته است که شماری از علمای جهان اسلام همواره تاکید کردهاند که سختگیریهای طالبان در برابر زنان و شمار دیگری از سیاستهای اعلامی این گروه ربطی به اسلام نداشته و حتا غیراسلامی اند. به نظر میرسد وزیر امر بالمعروف طالبان این سخن را در واکنش به اظهاراتِ علمای جهان اسلام گفته باشد.
به هر صورت، مهم نیست که چه انگیزهای در عقب این سخنان نهفته است، اما آنچه مهم است این است که بدانیم ادعای «خودکفایی در علم»، خود نشانهی جهل است.
من نمیخواهم برای تایید این سخنم به آن حرف معروف سقراط استناد کنم که گفته بود روزی پیشگوی معبد دلفی به من گفت: «تو همه از داناتری، زیرا که میدانی نمیدانی». یا به این شعری از ابوعلی سینا استناد کنم که نشاندهنده تواضع علمیاش است:
دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
در عوض میخواهم به سنتی اشاره کنم که در میانِ علمای خراسان و ماوراءالنهر حاکم بوده است: سفر علمی به اقصا نقاط جهان اسلام و داد و ستد علمی و مباحثه با علمای معروف مسلمان.
در بارهی عظمت و شکوه علمی علمای خراسان و ماوراءالنهر بسیار شنیدهایم، خوب است از سفرهای علمی شان به اقصا نقاط جهان اسلام، داد و ستد علمی و مباحثه و مناظرهی شان با علمای مسلمان نیز یادآوری بکنیم تا بدانید که آنها نه تنها از نظر علمی خود را خودکفا نمیخواندند بلکه اغلب به فضل و دانش همدیگر اعتراف میکردند و میکوشیدند از بقیه علمای مسلمان در سراسر جهان بشنوند و بیاموزند.
من در اینجا چند نمونهای از سفرهای علمی علمای خراسان را ذکر میکنم:
- در بارهی ابوبکر عبدالله بن سلیمان بن اشعث سجستانی( متوفای ۳۱۶ق/۹۲۸ م) گفتهاند که برای کسب علم، خاور و باختر را گشت.
- در بارهی ابوالقاسم عبدالله بن ابراهیم جرجانی (متوفای ۳۶۸ق/۹۷۵م) و ابواسعد احمد بن محمد بن احمد مالینی منقول است که از اسکندریه تا چاچ و سمرقند را سفر کرده بودند.
- در باره ابویعقوب یوسف بن موسی مرورودی گفته اند که «مشهور بود که در طلب حدیث به سفرهای دور و دراز میرود.»
- سمعانی در بارهی ابوعثمان اسماعیل بن عبدالرحمن بن احمد صابونی نیشابوری آورده است: «مردمان بیشماری از خراسان گرفته تا غزنه و هندوستان، گرگان، طبرستان، مرزهای حران، شام، بیتالمقدس، حجاز و آذربایجان از وی استماع کردهاند.»
همچنان بقیه علمای جهان اسلام خود را بینیاز از علم علمای خراسان و ماوراءالنهر نمیدانستند و اکثرا به فضل آنها اعتراف میکردند.
میگویند یکی از علمای بغداد هنگامی که از پاسخگفتن به استفتای کسی عاجز ماند، گفت: «چون به بخارا رسیدی، آن را از سید امام ابوحفص بخاری یا یکی از فرزندانش بپرس».
یکی از نمونههای عالی تواضع علمی امام ابوحنیفه است. او با همه علمیت و دانش بینظیری که داشت خود را از لحاظ علمی خودکفا نمیدانست. موفق مکی گفته است که روش امام اعظم (رحمهالله) در استنباط احکام فقهی روش شورایی بود. مسألهای را با شاگردان خود در میان میگذاشت و به حرفها و استدلالهای آنها در آن زمینه گوش میداد و حرف خود را نیز مطرح میکرد. بدین ترتیب، گاهی صدور یک فتوا یک ماه یا بیشتر از آن وقت میگرفت تا اینکه یکی از نظریات و اقوال را تثبیت میکردند و به امام ابویوسف میگفت که ثبت کند. همچنان از ابویوسف روایت شده که گفته است: «وقتی مسألهای برای امام ابوحنیفه مطرح میشد، از یاران خود میپرسید که چه چیزی در بارۀ این مسأله میدانند و چه حدیثی در این باره شنیدهاند؟ وقتی شنیدهها و روایات ما مطرح میشد و او نیز استدلال خود را مطرح میکرد، پس از شنیدن همۀ نظریات، همان قولی را میپذیرفت که آثار و استدلالهای بیشتری داشت. اگر هر دونظر از بابت میزان استدلال یکسان میبود، مردم را به اتخاذ یکی از آن دو مختار میگذاشت.
با توجه به این مباحث، میتوان گفت آنچه را که وزیر امر بالمعروف طالبان مطرح کرده است نشانهی جهالت این گروه است.
این گروه متاسفانه چنان غرق در توهماند که نه خود میدانند و نه به حرف دیگر علمای مسلمان گوش میدهند. این خودکفایی علمی نیست. خودکفایی علمی در هیچ کجای دنیا اصلا وجود ندارد. وقتی پیامبر اسلام میگفت «در پی کسب علم باشید حتا اگر در چین باشد» در واقع به همین موضوع اشاره میکند. امیدوارم طالبان بدانند که بینیاز از گفتگو با سایر علمای جهان اسلام نیستند و به حرفها و توصیههای عالمانهی آنها گوش بسپارند.