یکی از مواردی که امروزه به یک خطر جدی برای امنیت منطقه و جهان مبدل شده، رشد و نفوذ داعش خراسان در افغانستان است. طبق آمارهایی که سازمانهای معتبر منتشر کردهاند گفته میشود امروزه نزدیک به ۶۵۰۰ داعشی در افغانستان حضور و از این میان چهار هزار جنگجوی آن در مناطق هممرز با تاجیکستان مستقر شدهاند.
برخورد طالبان با داعش تا هنوز میان انکار و تقابل در نوسان بوده است؛ به گونهای که هر وقتی دنیا در باره رشد داعش در افغانستان هشدار میدهد ذبیحالله مجاهد با توییت تکذیب میکند اما هر از گاهی از تقابل نظامی با این گروه و سرکوب هستههای شهری آن نیز خبر میدهد.
تقابل میان طالب و داعش در یک و نیم سال گذشته با اشکال مختلفی ادامه داشته است. این تقابل از سوی طالبان شامل اقداماتی متعددی میشود – از راهاندازی عملیات پاکسازی شروع تا صدور فتوا علیه داعشیها و کشتار و ترور سلفیها. در مقابل، داعش نیز بارها بر اهداف نظامی و غیرنظامی، اماکن دیپلماتیک، خانقاههای صوفیان و مساجد اهل تشیع حمله کردهاند.
تقابل نظامی با داعش میتواند یکی از ابزارهای موثر در تضعیف و سرکوب این گروه باشد، ولی آنچه که میتواند ریشه داعش را در افغانستان بخشکاند اقدام سیاسی برای از میان برداشتن بسترها و زمینههای سربازگیری این گروه است.
تجربه خاورمیانه نشان میدهد که داعش در سرزمینهایی میتواند سربازگیری کند، که در آنجا این چند متغیر وجود داشته باشد:
۱) فروپاشی ارتش: اکثر اعضای داعش را در عراق سربازان و افسران رژیم بعثی تشکیل میدادند؛
۲) فقر: ویجی پراشاد، نویسنده کتاب «فروپاشی ملت و آینده بهار عربی» میگوید که در مرز عراق و سوریه با سربازان داعشی ملاقات کرده است که اکثرا دارای تحصیلات عالی بودند. اما هنگامی که از آنها علت پیوستن شان به گروه داعش را میپرسد، از فقر و فروپاشی رویاها و آرمانهای شان سخن میگویند.
۳) عدم توفیق به تشکیل حکومت فراگیر: تجربه خاورمیانه نشان میدهد که وقتی شما نتوانید در یک سرزمینی از لحاظ قومی و مذهبی چندپارچه حکومت فراگیر تشکیل دهید، داعش میتواند از میان ناراضیان سربازگیری کند.
۴) نفرتپراکنی مذهبی و قومی و اختلافات قبیلهای: در سوریه تا پیش از انقلابهایی که به «بهار عربی» معروف شد، تنفر مذهبی در میان علویان و سنیها کمتر وجود داشت و در حکومت آن کشور نیز نشانههای دال بر فرقهگرایی دیده نمیشد. این چیزی است که در یادداشتهای تالکوت سیلای سفیر آمریکا نیز آمده است. اما در سال ۲۰۰۶ ویلیام روباک، دیپلومات آمریکایی در دمشق، به وزارت خارجه آمریکا نوشت که باید با عربستان سعودی و مصر در دامنزدن به اختلافات فرقهای در سوریه همکاری کنند. نتیجه این دامنزدنها را دیدیم که ظهور داعش بود.
۵) حامیان خارجی: حامیان خارجی داعش در خاورمیانه را نیز همه میدانیم و فکر نمیکنم نیازی به تفصیل باشد.
اگر آنچه را به حیث عوامل سیاسی و اجتماعی ظهور داعش در خاورمیانه یادآوری کردم درست بدانیم، گفته میتوانم که این عوامل در افغانستان نیز موجوداند: امروزه ما در افغانستان تحتِ سلطة ط.البان با یک ارتش فروپاشیده مواجهیم که شماری از آنها را برای اغراض سیاسی به غرب بردهاند و شماری دیگر شان نیز در داخل و خارج کشور سرگردان و بدون سرنوشت زندگی میکنند. فقر در افغانستان بیداد میکند و اکثر جوانان ما هیچ آیندهای برای خود و کشور نمیبییند. به علاوهی اینکه حکومت طالبان به تکقومی بودن و تکحزبی بودن نیز متهم است.
بنا براین، چیزی که میتواند افغانستان را در امر مبارزه با داعش و ریشهکنی این گروه کمک کند، تشکیل یک حکومت فراگیر ملی که پاسخگوی تعدد و تنوع قومی کشور باشد، است. با درک همین موضوع است که اکثریت مطلق کشورهای منطقه یکی از شروط به رسمیتشناسی حکومت طالبان را تشکیل حکومت فراگیر عنوان کردهاند، اما هیئت حاکمه در کابل هنوز به این مطالبه تن نداده و یا نتوانسته است قناعت اعضای تندرو شان را در این زمینه فراهم کنند.
طالبان اگر نتوانند حکومت فراگیر ملی تشکیل دهند، داعش با استفاده از نارضایتیهای قومی از میان تاجیکان و اوزبیکان سربازگیری خواهد کرد. تشکیل یک حکومت فراگیر میتواند راههای سربازگیری داعش را سد کند.