وقتی داکتر اشرف غنی احمدزی در قدرت بود، خود را ادامهدهندهی راه امانالله خان میخواند. او پیش از رسیدن به قدرت، مقالهای زیر عنوان «فصل ناتمام امیر امانالله خان» نوشته بود و در آن از ضرورت تکمیل آن فصل سخن گفته بود.
پس از غنی، اکنون طالبان در افغانستان حاکماند. بسیاریها در بارهی حکومتداری طالبان از همان نخستین روزهای تسلط مجدد شان بر کابل، میگفتند که الگوی حکومتداری این گروه شبیه به حکومتداری امیر عبدالرحمان خان است.
الگوی حکومتداری امیر عبدالرحمن خان را دو عنصر تشکیل میداد: وابستگی خارجی و سرکوب داخلی.
او در حالی که وابسته به انگلیس بود و از مقامات هند بریتانیایی مستمری دریافت میکرد، در داخل افغانستان دست به کشتارها و قتل عامهای فراوانی زد که یکی از آنها نسلکُشی مردم هزاره بود. بنا بر ادعای مورخان گفته میشود که امیر عبدالرحمن خان ۶۲ درصد مردم هزاره را قتل عام کرده و سرزمینهای شان را غصب و جمعیت بسیاری از آنها را به بردهگی گرفت. گفته میشود تنها در بازار قندهار ۹ هزار هزاره به عنوان برده و کنیز خرید و فروش میشد.
یکی از چیزهایی که زمینه را برای نسلکشی و قتلِ عام مردم هزاره فراهم کرد، فتوای تکفیر هزارهها توسط علمای دینی وابسته به دربار امیر عبدالرحمان خان بود. در این فتوا آمده بود که طغیان سختی را که «جماعه کفار اشرارِ هزاره نموده، بر مسلمانان حکم کفر کردهاند، جزای سخت و سزای درست لازم است تا که در صفحهی روزگار جزا دادن آنها یادگار بماند.»
نقش فتوای مذهبی در تسهیل کشتار را وقتی می توان درک کرد که بدانیم انسان ها دارای برخی منابع اخلاقی هستند که نقش عوامل بازدارنده قساوت را ایفا می کنند. این منابع اخلاقی شامل حس همدلی، همدردی و احترام به کرامت انسانی است. بسیار اتفاق افتاده که در میدان های جنگ، یکی از این منابع باعث منع جنگجو از کشتار گردیده است. جاناتان گلاور، نویسندۀ کتاب پرنفوذ «انسانیت: تاریخچۀ اخلاقی سدۀ بیستم»، میگوید که تجربه های کشتار و قساوت در سدۀ بیستم نشان می دهد که «اگر بتوان احترام به قربانیان را خنثا کرد، ارتکاب بی رحمی آسان تر می شود».
فتاوای مذهبی کاری که میکند همین خنثاسازی احترام به قربانیان است. وقتی یک فتوای مذهبی صادر شد، دیگر مردم به قربانی به چشم کافر و واجبالقتل مینگرند و به او دلسوزی نمیکنند.
قتل عام هزارهها هم ممکن نبود اتفاق بیفتد اگر آن فتوای مذهبی صادر نمیشد.
به تبعیت از امیر عبدالرحمن خان، در حال حاضر طالبان تلاش دارند از علما برای سرکوب مخالفان خود فتوا بگیرند. دیروز یک فتوای اجباری از علمای پنجشیر گرفتند و به تازهگی رهبر طالبان نیز دستور داده که عالمان دین در سراسر افغانستان در مقابل بغاوتگران فتوا صادر کنند.
طالبان یا با تطمیع یا تهدید از عالمان دینی این فتوا را خواهند گرفت، اما به زودی از آن در راستای نسلکُشی یک قوم و یک منطقه استفاده خواهند کرد. این نسلکشی طوری اتفاق خواهد افتاد که طالبان هر کسی را به اتهام عضویت در جبهات مخالف طالبان بازداشت کرده و بر اساس فتوای علما به قتل خواهند رساند.
از سوی دیگر، از آنجایی که طالبان مانند امیر عبدالرحمن خان توسط خارجیها به قدرت رسیدهاند، ارتکاب نسلکشی توسط این گروه نیز با واکنشهای خارجی روبرو نخواهد شد.
من فکر میکنم با توجه به تجربه قبلی افغانستان و اینکه چگونه زمانداران از فتوای مذهبی برای نسلکشی استفاده کردهاند، باید علمای جهان اسلام در برابر این فتواهای اجباری موضع بگیرند و نگذارند که طالبان دین را به ابزاری برای سرکوب و نسلکشی قومی تبدیل کنند.
در این راستا نیاز است که روشنفکران دینی افغانستان با مجامع دینی و مذهبی جهان اسلام وارد گفتگو شود و مسوولیت آنها را در این زمینه برای شان یادآوری کند.