دوستی شب گذشته ویدیویی از مجلس اعلام فتوای علمای پنجشیر مبنی بر باغیخواندنِ مقاومتگران را برایم فرستاد و گفت این مجلس روز گذشته در پنجشیر برگزار شده و در پایان آن شماری از علمای آن ولایت با صدور فتوایی، مقاومت علیه طالبان را حرام و مقاومتگران را باغی خواندند.
ویدیوی جلسه را دیدم، حواشی جالبی داشت که حیفم آمد اینجا ذکر نکنم. یادآوری این حواشی برای آن مهم است که نشان میدهد طالبان با چه وضعیتی، علما را به فتوادادن مجبور میکنند.
شکایت علما از تلاشی بدنی
یکی از کسانی که در این مجلس مخالفت با نظام اسلامی را «کفر» خواند، مولوی یحیی عنابی بود. مولوی عنابی، عضو پیشین شورای ولایتی پنجشیر بوده و کسی است که چند ماه پیش توسط طالبان بازداشت و زندانی شده بود. مولوی در سخنرانی خود پیش از آنکه فتوای کفر مخالفان طالبان را صادر کند، از تلاشی بدنی در هنگام ورود به مجلس شکایت کرد. او با چهرهی برافروخته و لحنِ تند گفت که: «از من خواستهاید که فتوا صادر کنم. فتوا را باید یک عالم و آدمِ معزز صادر کند. من چگونه آدم معزز و دارای صلاحیتِ صدور فتوا هستم که در هنگام ورود به جلسه بازرسی بدنی میشوم و مرا بیعزت میسازند؟»
او همچنان گفت آیا نمیشد که در ورودی محل جلسه یک پنجشیری را میگذاشتید تا میدانست آنهایی که به جلسه میآیند دعوت شدهاند یا خیر.
از شکایات مولوی یحیی عنابی چنین دانسته میشد که این فتوا به دستور طالبان و در یک فضای به شدت امنیتی، اجبارا صادر شده است.
پنجشیرِ باغی
در متن فتوا، چند جا اصطلاح «بغاوت» و «باغی» به کار رفته بود و گفته شده بود که کسانی که علیه نظام اسلامی خروج میکنند، باغیاند. نمیدانم چرا هر باری که این واژه را میشنیدم، همان ترانهی طالبان یادم میآمد که چند جنگجوی این گروه، در کنار جویباری در پنجشیر، به زبانِ پشتو میخوانند: «ای پنجشیر باغی و یاغی، ترا هم تصرف کردیم.»
شاید به خاطر اینکه از این ترانه دانسته میشود که طالبان تنها مقاومتگران را نه، بلکه سنگ و چوب و هر جنبندهای آن جغرافیا را «باغی» میداند و خود پنجشیر را نیز سرزمینی که پس از چندین دهه سرکشی، تسخیر کردهاند.
وقتی به این ترانه فکر میکردم، ملاهایی را که نیز آنجا فتوا صادر میکردند در هیئت کسانی میدیدم که طالبان به اتهام عضویت در جبهه مقاومت یا جبهه آزادی دستگیر کردهاند و از روی خط از آنها اعتراف اجباری میگیرند. واقعا که فتوا، فتوای اجباری بود.
منطق داروینی طالبان
در متنِ فتوا چند بار واژهی «تغلب» آمده بود. علما میگفتند که کسی با تغلب (قوه قهریه) سرزمینی را تصرف کرده و خود را امیرالمومنین بخواند، خروج علیه او حرام است. تئوری «تغلب» به عنوان یکی از منابع مشروعیت در کتابهای فقه تذکر رفته است، اما انحرافی است که پس از امویان وارد شده و یکی از عوامل اصلی و اساسی گذار از خلافت به عصر سلطنت بوده است. تا پیش از آن، خلیفهی مسلمانان با روش رایگیری و شورایی انتخاب میشد.
معنای تغلب، تسلط قهرآمیز یک فرد یا یک گروه بر سرنوشت مردم و تسلط بر قدرت بدون درنظرداشت خواست و ارادهی شهروندان است. طالبان با همین تئوری، حکومت خود را حکومت مشروع در افغانستان میخوانند و مخالفت با آن را جایز نمیدانند. شیخ عبدالحکیم حقانی، قاضیالقضات طالبان، نیز در کتاب «امارت اسلامی و نظام آن» به همین تئوری استناد کرده است.
کاربردِ این تیوری در افغانستان به این میماند که گروهی بیاید از منظرِ تئوری «داروینیسم اجتماعی» روستار ترهکی به موضوعات افغانستان نگاه کند. روستار ترهکی یکی از تئوریسینهای فاشیسم افغانی است. او از یک نوع داروینیسم اجتماعی در افغانستان صحبت میکند و معتقد است که از آنجایی که پشتونها در کشور اکثریتاند و زور دارند، دیگران باید به سلطهی بلامنازع آنها گردن بنهند. تئوری تغلب هیچ تفاوتی با نظریه داروینیسم اجتماعی ترهکی ندارد.
کاربست این تیوری در افغانستانی که از لحاظ قومی چندپاره و متکثر است، فقط باعث تشویق اقوام به جنگ میشود و به تداوم بحران کُمک میکند.
حکومت اسلامی یا حکومت ستمگر؟
پس از اعلام فتوا، نوبت قرائت اعلامیهی حمایت مردم پنجشیر از طالبان رسید. این اعلامیه را نیز قرائت کردند. در بخشهایی از این اعلامیه، مطالباتِ مردم پنجشیر نیز گنجانده شده بود که یکی از آنها این بود که جنگجویان این گروه نباید مردم را در هنگام تهیهی علوفه برای مواشی و یا گشت و گذار روی زمینهای زراعتی شان آزار و اذیت کنند.
وقتی این مطالبه را شنیدم تمام آنچه را که امروزه برادران پنجشیری ما متحمل میشوند، جلو چشمم مجسم شد و باری دیگر از خود پرسیدم که آیا حکومت طالبان، حکومت اسلامی است یا حکومت ستمگر؟ آیا حکم مخالفت با نظام اسلامی و مخالفت با حکومتِ ستمگر یکی است؟
علمای که امر بالمعروف نکردند!
حکم مخالفت در برابر حکومت ستمگر آشکار است. علمای احناف ایستادگی در برابر حکام ستمگر را امر بالمعروف میدانند. نمونههای بسیاری از مخالفت علمای حنفی در برابر حکومتهای ستمگر وجود دارد که مهمتریناش شخص امام ابوحنیفه است.
اما جایی تاسف این است که علمای پنجشیر جرئت نکردند در آن مجلس امر بالمعروف کنند و به طالبان وحشی بفهمانند که تفکر قبیلهی و برتریطلبی قومی خود را به نام «اسلام و حکومت اسلامی» بالای مردم قالب نکنند.