وقتی دوستی به من پیشنهاد کرد که در بارة «وضعیت حقوق بشر در افغانستانِ زیر سلطة طالبان» بنویسم، به نحوی احساس عجز و ناتوانی کردم: عجز از اینکه چه بنویسم، از کدام زاویه آغاز کنم و چه استعارهای را به کار ببرم که بتواند زندگی جهنمی مردم ما در زیر چکمه توحش طالبانی را توصیف کند. مشکل این نبود که در گذشته در بارة حقوق بشر کمتر نوشته بودم و یا با مفاهیم آن چندان آشنایی نداشتم. بل عجزم از اینجا سرچشمه میگرفت عنوانی را که دوستم پیشنهاد کرده بود بر این فرض بنا شده است که در افغانستان زیرِ سلطة طالبان انسانهایی زندگی میکنند و باید بررسی گردد که حقوق بشری شان رعایت میگردد یا خیر. این عنوان برای من به قول منطقیون یک رقم «قضیه سالبه به انتفای موضوع» معلوم شد. قضیه سالبه به انتفای موضوع در نزد علمای منطق عبارت از قضیهای است که در آن موضوعی وجود ندارد و بنابراین، هر محمولی را میتوان از آن سلب کرد.
در افغانستان زیر سلطه طالبان نیز چنین است. افغانستان مطابق برخی آمارها نزدیک به ۳۷ میلیون نفوس دارد، اما اکثریت اینها در زیر چتر رژیم طالبان و از منظر آنها «بشر» و «انسان» شمرده نمیشوند که حق و حقوقی داشته باشند. از همه «انسانیتزدایی» شده. کدام بشر و کدام حقوق؟
آیا در زیر چتر حاکمیت نازیها، «یهودیان» و «کولیها» بشر شمرده میشدند که حقی داشته باشند؟ روایات تاریخی نشان میدهد که نه. هیتلر و گوبلز میگفت که اینها حشرات موذی و مضراند و باید در کورههای آدمسوزی و در اتاقهای گاز نیست و نابود گردند.
آیا در سال ۱۹۹۴ وقتی هوتوها توتسیها را نسلکُشی میکردند، آنها را «انسان» میدانستند؟ نخیر. بلکه میگفتند دارند «سوسک»ها را میکُشند.
در رژیم طالبان نیز از اکثریت سی و هفت میلیون نفوس افغانستان، «انسانیت زدایی» صورت گرفته است. در یکی از اپیزودهای سریال بلک میرور، سربازها با موجودات شبیه زامبی میجنگند. آیا آنها زامبیهای واقعی هستند؟ نخیر، بلکه در میانة سریال متوجه میشویم که در چشم سربازان عینکهایی کار گذاشته شده که دشمن خود را زامبی مینگرند و به همین خاطر به راحتی آنها را میکشند.
طالبان نیز مردم افغانستان را موجودات شریر و شیطانی مینگرند که در گذشته با اشغالگران همکاری داشته و غرق در فساد و فحشااند. چند روز پیش ویدیویی از یک طالب منتشر شد که مدعی بود مردمان پنجشیر حتا در برابر اصحاب پیامبر نیز ظلم و ستم کردهاند! شهرهای افغانستان از منظر آنها «شهرهای سدوم و عموره»اند. بنابر روایات دینی، سدوم و عموره نام دوشهری در کنار رود اردن اند که به خاطر گناهان باشندگان شان توسط فرستادگان الهی نابود شدند. آنها نیز شهرهای کابل و امثالش را مراکز فساد و فحشا میدانند و معتقدند که خود شان همان فرستادگان الهی برای قلع و قمع زندگی شهریاند. در چشم سربازان بلک میرور اگر عینکی کار گذاشته بود که انسانها را زامبی نشان میداد، در ذهن طالبان اما ایدیولوژیِ تزریق گردیده است که به شدت منحط، حذفگرا، سادیستی، قرون وسطایی و ارتجاعی است.
طالبان با چنین ایدیولوژی و تفکری که از تبلیغات دورة جنگ به ارث بردهاند، بزرگترین نظام بردگی و بردهداری را پس از گذشت سدهها از الغای آن در دنیای مدرن برقرار کردهاند و متاسفم که میگویم امروزه شهروندان افغانستان به بردههای مدرن تبدیل شدهاند. بردگی، چنانکه دیتر میسگیلد استاد دانشگاه تورنتو، تعریف میکند به معنای «راندن انسان از فضای اشغالشده توسط انسانیت و به معنایی انسانیتزدایی است.» بر اساس این تعریف، بردگی تنها در گونههای سنتی و پیشامدرن آن خلاصه نمیشود، بلکه شامل همه مواردی میگردد که امروزه از آنها به نام ستم ملی، طبقاتی، جنسیتی و مذهبی یاد میگردد. به باور او اگر کسی حق مشارکت در عرصههای سیاسی و اجتماعی را حق بشری و شهروندیاش رعایت نگردیده و به خاطر رنگ پوست، مذهب، جنسیت و زبان مورد تبعیض و ستم قرار گیرد، به موقعیت بردگی تنزل یافته است. زیرا از فضای اشغالشده توسط انسانیت رانده شده. متاسفانه پس از سقوط نظام جمهوریت در افغانستان در ۱۵ اگست سال ۲۰۲۱، شهروندان افغانستان نیز به چنین جایگاهی تنزیل یافتهاند. امروزه شهروندان در زیر سلطة طالبان از هیچ یک از حقوق ابتدایی بشری خود برخوردار نیستند:
حق حیات
یکی از ابتداییترین حق بشری بنابر منشور حقوق بشر، حق حیات است. اما طالبان روزانه دهها مخالف و منتقد خود و حتا آنهایی را که غیرنظامی و ملکیاند، تیرباران میکنند. چند روز پیش ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد جنگجویان طالب یک غیرنظامی را گرفتار کرده و در حالی که او عذر و زاری میکند، به گلوله میبندند. این یک نمونهای از کشتار مردم و غیرنظامیان و کارکنان حکومت پیشین توسط طالبان است. چندی پیش آنتونی گوترش، دبیرکل سازمان ملل تایید کرد که طالبان پس از به قدرترسیدن ۱۰۰ تن از مقامات پیشین را ترور کردهاند. عفو عمومی که طالبان اعلام کردهاند، دروغی بیش نیست و روزانه دهها تن در شهرها و روستاهای کشور محاکمه صحرایی گردیده و تیرباران میشوند. متاسفانه شماری بسیاری از این جنایات توسط رسانهها بازتاب نمییابد، زیرا آزادی رسانهها سلب گردیده است.
آزادی بیان
تا پیش از به قدرترسیدن طالبان در افغانستان ۵۴۳ رسانه فعالیت داشت و آزادی بیان در این کشور نسبت به اکثر کشورهای همسایه در وضعیت خوبی قرار داشت. اما پس از ۱۵ اگست، بنا بر گزارش «سازمان گزارشگران بدون مرز» ۲۳۱ رسانه در این کشور تعطیل شده و ۶۴۰۰ خبرنگار و فعال رسانهای شغل خود را از دست دادهاند.
طالبان به شدت بر رسانهها و روزنامهنگاران محدودیت وضع کردهاند. آنها هر کسی را که از سیاست این گروه در رسانهها انتقاد کنند، بازداشت میکنند. آنها دهها تن نویسنده و استاد دانشگاه را به خاطر انتقاد از سیاستهای این گروه بازداشت کردند و با گرفتن تعهدنامه آزاد نمودند. اکنون این نویسندگان و استادن دانشگاه از حضور در رسانهها میپرهیزند
نقض گسترده حریم خصوصی
مصوونیت حریم خصوصی یکی از اصول پذیرفتهشده انسانی و چیزی است که ماده بیستم کنوانسیون حقوق بشر و مادة۹ و ۱۷ کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین شهروندان به آن تصریح میکند. این حق در قوانین دوره جمهوریت نیز به رسمیت شناخته شده بود. اما پس از به قدرت رسیدن طالبان، دیگر حریم خصوصی در افغانستان وجود ندارد و سربازان آنها به صورت خودسرانه وارد خانههای مردم گردیده و در خیابانها گوشیهای هوشمند شان باز و بررسی میکنند. گزارشهای بسیاری در باره نقض حریم خصوصی شهروندان توسط طالبان در رسانهها منتشر گردیده است، اما بزرگترین مورد آن تلاشی گسترده خانههای مردم کابل بود که در ماه حوت سال ۱۴۰۰ صورت گرفت که واکنش شهروندان و شماری از سفرای خارجی و مسوول دیدبان حقوق بشر را برانگیخت. وانت بران سفیر اتحادیه اروپا در افغانستان در واکنش به تلاشیهای خانه به خانه گفت: «ارعاب، تلاشی خانهها، دستگیری و خشونت علیه زنان و اقوام مختلف جنایت است و باید فورا متوقف شود.»
حق تحصیل
از روزی که طالبان به قدرت رسیده است، بانوان افغانستان از رفتن به مکاتب شدهاند و دروازهی دانشگاهها نیز به روی دختران بسته گردیده است.
حق سفر
یکی از ابتداییترین حقوق هر انسان، حق سفر است، اما در زیر چتر حاکمیت طالبان شهروندان افغانستان به گونه دستهجمعی ممنوعالخروج گردیدهاند. چندی پیش ذبیحالله مجاهد سخنگوی این گروه از وضع محدودیتهایی بر سفر شهروندان خبر داد که البته به دنبال واکنشهای گسترده بینالمللی، موضع پیشین خود را اصلاح کرده و گفت: شهروندان با مدارک قانونی میتوانند از افغانستان خارج شوند.
حق زنان
با آمدن طالبان به کابل یکی از اقشاری که بیشتر از همه متضرر گردیده است، بانوان است. بانوان افغانستان امروزه نه تنها از ادارات دولتی به صورت گسترده حذف گردیدهاند، بلکه حتا اجازه بیرون رفتن بدون محرم را هم ندارند. جنبش اعتراضی زنان نیز به شدت سرکوب شد و برخی از اعضای آن گرفتار گردیده و چندین هفته در زندانهای طالبان شکنجه گردیدند.
نتیجه
آنچه را نوشتم، «مشت نمونهی خروار»ی از وضعیت حقوق بشر در افغانستان زیر سلطة طالبان است. وقتی به نگارش این یادداشت آغاز کرده بودم، دنبال استعارهای بودم که بتواند زندگی جهنمی مردم ما در زیر سلطة رژیم سادیستی طالبان را توصیف کند. گفتم بگویم «بحران حقوق بشر در افغانستان»، دیدم که نارسا است. گفتم از تعبیر «زندانی به نام افغانستان» استفاده کنم. بازهم قناعتم حاصل نشد، زیرا که در مخوفترین زندانها نیز حداقلی حقوق بشر رعایت میگردد. ببخشید که هنوز نتوانستهام مفهومی را که بتواند همه این فجایع را بازتاب بدهد بیابم.
در باره افغانستان اما مشکل اصلی این است که اینجا را رسانههای معروف دنیا فراموش کردهاند و هیچ گزارشی از آنچه در قرن بیست و یک – از کشتار دستهجمعی، حذف سیستماتیک اقلیتهای قومی و مذهبی، قومکشی و زبانکشی – اتفاق میافتد، تهیه و نشر نمیکنند.