(ابوهریره راوی جنجالی)
ابوهریره از جمله صحابیانی بود که به حدیث سازی متهم شدند. ابن قتیبه در «تاویل مختلف الحدیث» می نویسد: صحابه و تابعین روایات ابوهریره را انکار نمودند و وی را به حدیث سازی متهم کردند. احادیثی را او روایت می کرد که هیچ یکی از بزرگان صحابه به آن اندازه روایت نکرده اند. به همین اساس بر وی انتقاد نموده و چنین می گفتند: چگونه به تنهایی خود این همه احادیث را شنیدید در حالی که کسان دیگر نیز با تو بودند؟ عایشه به شدت تمام و سرسختی روایات وی را انکار می کرد. چون مدت طولانی هردو در قید حیات بودند، همواره مورد انتقاد عایشه قرار می گرفت.
عایشه بسیاری از روایات ابوهریره را انکار نمود و خطاب به ابوهریره چنین گفت: احادیثی را روایت می کنی که ما نشنیده ایم. ابوهریره با تمسخر و استهزاء -چنانچه بخاری روایت می کند- در پاسخ عایشه گفت: مصروف کار های خانه و آرایش خویش بودی که من این احادیث را شنیدم. عایشه در پاسخ وی گفت: مصروف سیر نگه داری شکم خود بودی. به یاد داری که بر سر راه مردم می نشستی، تا لقمه نانی برایت دهند آنها از تو فرار می کردند و سپس از فرط گرسنه گی بی هوش می شدی. مردم تو را دیوانه می پنداشتند و گردنت را زیر پای می نمودند.[۱]
«آمدی» می گوید: صحابیان کثرت روایات ابوهریره را انکار کردند و عایشه وی را در روایت حدیث «مهراس» کثیر الخطا خواند.[۲] حدیث «مهراس» قرار ذیل است: هنگامی که شما از خواب بیدار شدید، تا سه بار دست های تان را نشسته اید در ظرف آب داخل نکنید؛ زیرا از پاکی و آلوده گی دست تان خبر ندارید.[۳] عایشه به این حدیث عمل نکرده و گفت: چگونه از داخل مهراس(آب دان) آب را بیرون کنیم؟ ابوهریره روایت می کند: حضور سه چیز مانع ادای نماز نمی شود: سگ، خر(الاغ) و زن. عایشه، این روایت انکار نموده و می گوید: ما زنان را با سگ و خر در یک ردیف قرار دادید. سوگند به خدا، پیامبر در حالی که من در میان وی و قبله استراحت بودم، نماز می خواند.[۴]
ابن عبدالبر در «الاصابه» می نویسد: باری ابوهریره نقل کرد که « هرکس صبح در حال جنابت از خواب بیدار شود، نمی تواند روزه بگیرد.» این سخن به گوش عایشه و ام سلمه رسید و آن به اتفاق منکر آن شدند و ضمن عملکرد متفاوت پیامبر، گفتند که آنحضرت در مواردی صبح در حال جنابت بیدار می شد و روزه می گرفت. وقتی ابوهریره بخاطر این سخن مورد پرس و جو قرار گرفت، اقرار کرد که در زمینه آگاهی نداشته و این روایت را از فضل بن عباس شنیده است. فضل بن عباس هم در آن زمان حیات نداشت تا برای راستی آزمایی سخن ابوهریره، از او پرس و جو شود.[۵]
امام زرکشی بیان می کند که ابوهریره باری چنین روایت کرد:« زن، مسکن و اسپ، شوم و بدشگون اند.» عایشه این روایت را انکار نموده و گفت: ابوهریره به گونه نادرست سخن پیامبر را شنیده است. وی افزود که ابوهریره هنگامی که پیامبر در وسط جمله رسیده بود، وارد گردید و آخر حدیث را شنید. روایت درست اینست که پیامبر فرمود: « خداوند یهود را هلاک سازد آنها می گفتند مسکن، زن و اسپ، شوم و بدشگون اند.»[۶] در حالی که عایشه این روایت ابوهریره را تصحیح کرده، اما بخاری بار بار بدون تصحیح عایشه این حدیث را روایت می کند.
ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» از یزید بن هارون چنین روایت می کند: از شعبه شنیدم که می گفت: ابوهریره در روایت حدیث تدلیس می کرد.[۷] (مترجم: او با آنکه برخی روایات را خود شخصا از پیامبر نشنیده بود، وانمود می کرد که از آنحضرت شنیده است و بدون ذکر نام راوی اصلی، به نقل آنها می پرداخت. منبع: ریشه های افراط گرایی دینی، ص ۸۶) در روایت دیگر یزید بن هارون چنین می گوید: از شعبه شنیدم که می گفت: ابوهریره در روایت حدیث تدلیس می کرد، وی همزمان و بدون تفکیک از کعب الاحبار و پیامبر نقل قول می کرد.[۸]
ابوهریره به حدیث سازی نیز متهم شده است. وی احادیثی را می ساخت و به پیامبر نسبت می داد. به عنوان نمونه، باری وی این حدیث «ولد زنا داخل بهشت نمی شود» را روایت کرد، عایشه این حدیث را انکار نموده و به این آیت « ولا تزر وازرة وزر آخری.»[۹] استدلال کرد. این آیت برداشتن کسی بار گناه کس دیگری را نفی می کند. و مقصد از استدلال به این آیت اینست که اولاد زنا بار گناه پدران شان را بر دوش نمی بردارند.
مصطفی صادق رافعی در باره ابوهریره می گوید: ابوهریره پر کارترین راوی در میان صحابیان بود و به خاطر کثرت روایات، عمر، عثمان، علی و عایشه او را به دروغ پردازی متهم کردند و روایات وی را انکار نمودند. وی نخستین راوی بود که به دروغ پردازی متهم شد و عایشه به شدت تمام و سرسختی روایات وی را انکار می کرد.
ابوهریره در برابر این اتهام ها خاموش ننشست، بلکه از خود دفاع کرده و بر کسانی که وی را به دروغ پردازی متهم کرده بودند، انتقاد نمود و به خاطر زدودن این اتهام های چنین گفت: شما می گویید که ابوهریره احادیث بسیاری روایت کرده است و هم چنان به این باور هستید که چرا مهاجرین و انصار به اندازه مرویات ابوهریره روایت نکرده اند؟ برادران مهاجر ام مصروف خرید و فروش در بازار و برادران انصاری ام مشغول کسب و کار بودند وبنده به هدف سیر نگه داری شکم خود، ملازمت و همراهی پیامبر را می کردم و چون همواره با وی بودم، احادیث بیشتر روایت کرده ام. (ابوهریره از تهی دستان و فقیرانی که در «صفه» اقامت داشتند، بود)
در روایت دیگر همین گونه با اندکی تغییر روایت شده که ابوهریره می گفت: برادران مهاجر ام مصروف خرید و فروش در بازار و برادران انصاری ام مشغول کسب و کار بودند و ابوهریره همواره و در همه جا با پیامبر به خاطر سیر نگه داری شکم خود می بود و احادیثی بیشتری را از وی می شنید.
هم چنان ابوهریره چنین می گوید: دو ظرف را از پیامبر یاد نمودم اولی را پخش و نشر کردم و دومی را اگر لب به سخن بگشایم و پخش و نشر کنم، گلویم پاره خواهد شد.[۱۰] وی در گفتار بالا به احادیثی اشاره می کند که اگر آنها را روایت می کرد، مردم آنها را انکار می نمودند بناء از روایت آنها خود داری کرده است.
ابوهریره اقرار می کند که صحابیان وی را به دروغ پردازی متهم کرده اند. در این باره مسلم از اعشی از ابی زرین چنین روایت نموده: ابوهریره در حالی که دست خود را به پیشانی خویش می زد چنین می گفت: شما می گویید که بر پیامبر دروغ می بندم تا شما هدایت شوید و خودم گمراه گردم. گواهی می دهم که از پیامبر شنیدم که فرمود: هنگامی که بند کفش تان پاره شد در دومی راه نروید.[۱۱] مترجم: نووی واژه های این حدیث را تفسیر نموده که ما از ذکر آنها در ترجمه به خاطر ناکارآیی آن، خود داری می کنیم.
حال سوال اینجاست که آیا به راستی پیامبر در باره بند کفش ها حرف می زده؟ اساسا این حدیث چه ارزشی در شریعت اسلامی دارد که مسلم بخاطر آن، این حدیث را روایت کرده است؟
رشید رضا در باره ابوهریره چنین می گوید: ابوهریره به تنهایی خود احادیث بسیاری را روایت کرده که بخاطر بیگانه گی و غرابت مفاهیم آنها، قابلیت انکار را دارند. که از آن جمله احادیث «فتن» و پیش گویی های پیامبر را توان نام گرفت. به همین خاطر همواره مردم در باره ابوهریره و مرویات وی حرف می زنند.[۱۲]
رشید رضا در باره ابوهریره و ابن عباس چنین می گوید: ابوهریره و ابن عباس، ارکان، اصول، فروع، و بنیاد شریعت را نگذشته اند. وی می گوید: اگر مرویات ابوهریره را که در باب احکام روایت کرده بررسی کنیم، بسیار اندک اند که اگر آنها را روایت نمی کرد چیزی از احکام شریعت کم و کاست نمی شد و هم چنان طعن و نقد ابوهریره از قدر و قیمت شریعت چیزی را نمی کاهد و اگر ابوهریره اصلا آفریده نمی شد باز هم شریعت ناقص و دارای کاستی نمی بود.[۱۳]
رشید رضا می افزاید: بیشتر روایات ابوهریره «عنعنه» است و وی از کعب الاحبار می شنیده است. به عنوان نمونه، او تصریح کرده که این حدیث: «خداوند خاک را در روز یک شنبه آفرید.» را از پیامبر شنیده است. در حالی که حدیث شناسان به این باور اند که: ابوهریره این حدیث را از زبان کعب شنیده است.[۱۴]
عمر هنگامی که این روایات بی مفهوم و بی مضمون وی را می شنید، شدیدا خشمگین می شد و او را تهدید و سرزنش می کرد و خطاب به وی چنین می گفت: اگر از روایت حدیث خود داری نکنی تو را به دوس تبعید می کنم.( ابن عساکر، حدیث مشهور است، دوس نام قبیله ابوهریره در یمن می باشد) عمر هم چنان کعب الاحبار را تهدید نمود و خطاب به وی چنین گفت: اگر از روایت حدیث خود داری نکنی، تو را به سرزمین شادی ها می فرستم.
ابوهریره پس از این تهدید، تا وفات عمر از روایت حدیث خود داری می کرد. اما هنگامی عمر رحلت کرد، دوباره به روایت حدیث آغاز نموده و چنین گفت: احادیثی را برای شما روایت می کنم که اگر در زمان حیات عمر روایت می نمودم، مرا با شلاق می زد.[۱۵]
زهری از ابی سلمه از ابو هریره چنین روایت کرده است: تا زمانی که عمر وفات نکرده بود توان گفتن: قال رسول الله را به خاطر هراس از شلاق عمر، نداشتیم.[۱۶]
رشید رضا در این باره می گوید: اگر عمر تا وفات ابوهریره زنده می بود بیساری از روایات ابوهریره که از آن جمله ۴۴۹ حدیث در بخاری است، به ما نمی رسید.[۱۷]
برخی به این باور اند که عمرروایت حدیث را ناپسند می دانسته است اما این سخن درست نیست؛ زیرا عمر، راوی حدیث بوده و چندین حدیث را در مورد احکام تشریعی روایت کرده است. ابن شهاب زهری از عمر چنین روایت کرده است؛ از پیامبر بجز احکام عملی کمتر حدیث روایت کنید.[۱۸]
ابن سعد در طبقات خود در باب معرفی عبدالله بن عباس چنین می نویسد: پس از وفات عثمان روایت حدیث، بیشتر گردید. هم چنان ستاره ابوهریره پس از وفات اکثر صحابه در زمان معاویه درخشان شد و در روایت حدیث افراط و زیاده روی را پیشه کرد. عایشه همواره وی را تکذیب نموده و در روایت حدیث، کثیرالخطا می خواند.
[۱] (تاویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه الدینوری)
[۲] (الاحکام فی اصول الاحکام، آمدی)
[۳] (رواه البخاری، مهراس ظرف بزرگ را گویند)
[۴] (مسلم، ج ۴، ص ۲۲۹)
[۵] (مترجم: ترجمه این پاراگراف از منبع زیر است ریشه های افراط گرایی دینی، ص ۸۷)
[۶] (الاصابه، ابن عبدالبر)
[۷] (بخاری، ج ۲، ص ۴۳۲، شعبه بن حجاج امام جرح و تعدیل است)
[۸] (الاصابه، ابن عبدالبر، ج ۲، ص ۳۳۸)
[۹] (سوره انعام، آیت ۱۶۴)
[۱۰] (بخاری، ج ۱، ص ۲۹)
[۱۱] (مسلم، ج ۱۴، ص ۲۹)
[۱۲] (المنار، ج ۱۹، ص ۱۰۸)
[۱۳] (المنار، ج ۱۹، ص ۱۰۸)
[۱۴] (المنار، ج ۱۹، ص ۱۰۸)
[۱۵] (ابن عساکر)
[۱۶] (اعلام النبلاء، ج.۲، ص.۴۳۳)
[۱۷] ( مجله المنار، ج ۱۰، ص ۸۵۱)
[۱۸] البدايه والنهايه اعلام النبلاء))