پس از سقوط جمهوری اسلامی افغانستان و به قدرت رسیدن طالبان در سال ۲۰۲۱، این گروه با چالشهای جدی مواجه شد. از همان آغاز، نشانههایی از اختلافات درونگروهی در میان رهبران طالبان به چشم میخورد.
با گذشت زمان و در پی بروز بحرانهای سیاسی و نظامی، این اختلافات تبدیل به شکافهایی عمیق در ساختار رهبری طالبان شد. القاعده، که به عنوان یک بازیگر مهم در تاریخ طالبان شناخته میشود، تلاش کرد تا این اختلافات را مهار کند، اما در نهایت نتوانست مانع از گسترش بیشتر شکافها شود. این بحرانها منجر به افزایش تعداد اعضای طالبان که به امارات متحده عربی پناه بردهاند، گردید. این مقاله به تحلیل دقیقتر این بحرانها، دلایل آنها و پیامدهای آنها برای آینده طالبان میپردازد.
شروع بحرانها در درون طالبان.
پس از پیروزی طالبان در افغانستان، اختلافات درون گروهی به سرعت بروز کردند. رهبران طالبان در ابتدا سعی کردند اختلافات خود را پنهان کنند، اما با گذشت زمان این شکافها علنیتر شدند. یکی از اولین نشانههای این بحرانها، بروز اختلافات میان هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، و اعضای کلیدی دیگر این گروه بود. در این میان، قدرتطلبی و دیدگاههای مختلف در زمینه سیاست داخلی و خارجی، همچون بحثهایی درباره نحوه تعامل با جامعه جهانی و سیاستهای اقتصادی، موجب تشدید این بحرانها شد.
نقش القاعده و داعش در تشدید بحران.
یکی از دلایل اصلی بحرانهای داخلی طالبان، تلاشهای گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش برای بهرهبرداری از این اختلافات بود. القاعده، که از زمانهای گذشته با طالبان همکاری داشته، سعی کرد تا طالبان را به یکپارچگی و اتحاد وادارد. اما این تلاشها بینتیجه بود و نتوانست از بروز شکافهای بیشتر جلوگیری کند. در حالی که القاعده در حال تلاش برای جلوگیری از شکافهای درون گروهی طالبان بود، داعش توانست از این اختلافات استفاده کرده و حملات بیشتری به طالبان انجام دهد. در نهایت، داعش خراسان موفق شد تا برخی از اعضای کلیدی طالبان را از بین ببرد، که این خود عامل تشدید بحران درون گروهی بود.
کشته شدن خلیلالرحمن حقانی و تشدید شکافها.
یکی از رخدادهای مهم در تاریخ بحرانهای درون طالبان، کشته شدن خلیلالرحمن حقانی، وزیر مهاجرین طالبان بود. او که از چهرههای کلیدی این گروه محسوب میشد، به دلیل اختلافات با برخی از اعضای رهبری طالبان، هدف حملات داعش قرار گرفت. این حادثه موجب شد که شکافها در میان طالبان به صورت آشکارتر ظاهر شود. بعد از کشته شدن حقانی، سراجالدین حقانی، که یکی دیگر از اعضای برجسته رهبری طالبان بود، به دلیل اختلافات جدی با رهبر این گروه، مجبور به ترک افغانستان شد و به امارات متحده عربی پناه برد.
سفر به امارات و بحرانهای سیاسی داخلی.
پس از خروج سراجالدین حقانی، سفر دیگر چهرههای مهم طالبان به امارات نیز آغاز شد. عباس استانکزی، که یکی از طرفهای اصلی معاهده دوحه بود، نیز به دلیل مخالفتهای جدی با فرمانهای هبتالله و فساد در ساختار رهبری طالبان، به امارات سفر کرد و در نهایت از بازگشت به افغانستان خودداری کرد. علاوه بر استانکزی، ملابرادر، معاون رئیسالوزرای طالبان، که در مذاکرات دوحه نیز نقش اصلی داشت، به طور مرموزی به امارات رفت و تاکنون از بازگشت به افغانستان خودداری کرده است. این سفرها نشاندهنده بحرانهای سیاسی و رهبری عمیق درون گروهی طالبان است.
سفر عبدالحکیم شرعی و استعفای.
وزیر عدلیه یکی دیگر از چهرههای برجسته طالبان که به امارات رفت، عبدالحکیم شرعی، وزیر عدلیه طالبان بود. او پس از ابراز مخالفتهای شدید نسبت به فساد و زورگویی در وزارت عدلیه، از این وزارتخانه استعفا داد و به امارات پناه برد. استعفای او، که یکی از بزرگترین مشکلات داخلی طالبان را در عرصه حکومتداری به نمایش گذاشت، باعث شد که بحران درون گروهی طالبان به طور جدیتر از قبل مطرح شود. این بحرانها، نه تنها موجب تضعیف جایگاه هبتالله آخوندزاده در رهبری طالبان شد، بلکه باعث نگرانیهای جدی درباره آینده طالبان و تثبیت قدرت آنها در افغانستان گردید.
چالشهای مشروعیت داخلی و بینالمللی طالبان.
علاوه بر بحرانهای درونی، طالبان همچنان با چالشهای جدی در عرصه مشروعیت داخلی و بینالمللی مواجه است. با گذشت بیش از سه سال از بازگشت طالبان به قدرت، این گروه نتوانسته است از سوی هیچ کشور خارجی به رسمیت شناخته شود. این امر نه تنها باعث کاهش اعتبار بینالمللی طالبان شده، بلکه فشارهای داخلی را نیز افزایش داده است. مردم افغانستان و گروههای مختلف سیاسی داخلی به شدت از سیاستهای طالبان انتقاد کردهاند، به خصوص در زمینه حقوق بشر و آزادیهای فردی.
تهدیدات داعش و مشکلات امنیتی.
یکی دیگر از دیگر از چالشهای جدی طالبان، حضور فعال گروه داعش خراسان در افغانستان است. داعش هر روز حملات انتحاری و تروریستی بیشتری را علیه مراکز طالبان انجام میدهد، که این خود تهدیدات امنیتی بزرگی برای حکومت طالبان ایجاد کرده است. حضور داعش در افغانستان نشاندهنده عدم توانایی طالبان در مدیریت و مقابله با تهدیدات تروریستی است و این امر موجب نگرانیهای فزاینده کشورهای منطقه شده است. بسیاری از این کشورها، به ویژه کشورهای همسایه افغانستان، به این نتیجه رسیدهاند که طالبان توانایی مدیریت و مقابله با گروههای تروریستی دیگر را ندارند و این میتواند به ناامنی و بیثباتی در منطقه منجر شود.
نتیجهگیری
در نهایت، بحران درون گروهی طالبان، که با گسترش کمپ مخالفان در امارات متحده عربی به وضوح قابل مشاهده است، نشاندهنده بحرانهای عمیق رهبری و فروپاشی داخلی این گروه است. اختلافات سیاسی، فساد، حملات داعش و عدم توانایی در مدیریت کشور، تمامی عوامل به هم پیوستهای هستند که در کنار هم تهدیدی جدی برای بقای طالبان به شمار میآیند. در حالی که طالبان در تلاش است تا قدرت خود را در افغانستان حفظ کند، این گروه به شدت با بحرانهای داخلی و تهدیدات خارجی مواجه است و به نظر میرسد که در آیندهای نزدیک، احتمال فروپاشی و تضعیف رهبری هبتالله آخوندزاده و سایر رهبران طالبان بیشتر خواهد شد.