چند روزی میشود که فضای مجازی افغانستان مملو از پیامهای تبریکی به کسانی است که به تازهگی در آزمون کانکور موفق شده و به دانشگاههای کشور راه یافتهاند.
سرازیرشدنِ سیلی از پیامهای تبریکی در فضای مجازی نشاندهندهی این است که مردم ما توقع بسیاری از دانشگاههای افغانستان دارند و تصور میکنند که فرزندان شان به
اما این تصور، یک تصور خیلی اشتباه است. زیرا دانشگاههای افغانستان، دانشگاه نه بلکه ماکت آن است.
برای آنکه این موضوع را توضیح داده باشم،
حتما چیزی در بارهی کیش بارپرستی شنیدهاید. بارپرستی، نام آیینی مربوط به قرن هجدهم تا پایان جنگ جهانی دوم است که در ملانزی اقیانوس آرام و گینه نو پدید آمد.
جزیرهنشینان ملانزی اقیانوس آرام و گینه نو وقتی نخستین بار با استعمارگران مواجه شدند، دیدند که آنها اشیای به نام هواپیما دارند و از کالاهای خیلی لوکس استفاده میکنند.
این کالاهای لوکس نیز برای استعمارگران از کشور مبدا با کشتی میآمد. آهسته آهسته ذهنیتی در میان این قبایل شکل گرفت مبنی بر اینکه این کالاهای لوکس مربوط نیاکان شان است و در واقع آنها را برای این قبایل فرستادهاند، اما سفیدپوستان با استفاده از روشهایی توانستهاند این محمولهها را غصب کنند.
به همین دلیل، بومیان شروع کردند به تقلید از رفتار سفیدپوستان. مثلا اینها نیز آمدند و چیزی شبیه فرودگاه ساختند، آتشی روشن کردند و چند ماکت هواپیما را در آنجا گذاشتند، تا هواپیماها با بارها و محمولههای خود، نه نزد سفیدپوستان، بلکه در فرودگاه قبایل بومی نشست کنند.
اگرچه پس از جنگ جهانی دوم، فرقههای محمولهپرست کم کم رونق خود را از دست داده و کاهش یافت، اما هنوز هم چند فرقهای از آن باقی است.
کیش بارپرستی اگرچه در ابتدا به این فرقهها اشاره داشت، اما در حال حاضر استعارهای شده است برای توصیف برخی کارها و روشهای صوری. مثلا شما کسی را میبینید که خیلی موفق است و سپس تلاش میکنید تا حرکات آنها تقلید کرده و به موفقیتهای آنان دست یابید. این یک نمونهای از کارها و روشهای صوری است.
دانشگاههای هم متاسفانه با همین ذهنیت ایجاد شدهاند. دولتمردان ما وقتی شنیدند و دیدند که دولتهای اروپایی دانشگاه دارند و در آنجا علم میآموزند و اختراع و اکتشاف میکنند، شبیه آنها چند نهادی را ایجاد کردند بدون آنکه به ملزومات آن فکر کنند. تصور کردند که اگر یک مکانی به نام دانشگاه ایجاد کرده و چند نفر آدم کراواتی به نام استاد در آنجا رفت و آمد کنند، آن مکان به کیمبریج و بوستون و هاروارد تبدیل میشود و فیلسوف و دانشمند و مخترع و مکتشف تربیت میکند.
آنها نه نظریهای برای دانشگاه داشتند، نه به نصاب درسی آن توجه کردند و نه به استادان آن. حتا رشتههایی را که باید دانشجویان بخوانند نیز متناسب با نیازمندیهای کشور نیست.
دانشگاههای افغانستان متاسفانه با چنین ذهنیتی ایجاد شدند و در حال حاضر، زیر سلطهی طالبان، خیلی ناکارآمدتر از قبل هم گردیدهاند.
یکی میگفت: امروزه اگر شما به دانشگاه افغانستان سر بزنید، گمان میکنید که در مدرسه حقانیه اکوره ختک پشاور هستید، نه در یک نهاد تحصیلی مدرن. فعلا در این دانشگاهها، جای استادان قبلی را ملاهای مدرسه پر کردهاند.
با توجه به این وضعیت میتوان گفت که آنچه در افغانستان به نام دانشگاه شناخته میشود، ماکتاش است نه خودش.
اینکه جوانان ما زحمت کشیدهاند و در کانکور موفق شدهاند، قابل قدر است. اما سطح انتظار ما را از دانشگاههای کشور باید پایین آورد. این دانشگاهها برای دانشگاهشدن به اصلاحات خیلی اساسی و نظریه نیاز دارند.