آسیا در قرن بیست و یکم، دیگر همان قارهای نیست که نیروهای خارجی بر آن سیطره مطلق داشته باشند. در این صحنه جدید، چین به یکی از محورهای اصلی قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی بدل شده است. نشست اخیر چین با حضور رهبران منطقهای و فرامنطقهای نهتنها پیامهای مهم دیپلماتیک دربرداشت،بلکه نشانهای از بازتعریف توازن قدرت در این بخش از جهان بود.
۱-پیشزمینه تاریخی
تا نیمه دوم قرن بیستم، چین بیشتر درگیر بازسازی داخلی، انقلاب فرهنگی و اصلاحات نیمهاقتصادی بود. اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد، با اصلاحات دنگ شیائوپینگ، مسیر رشد اقتصادی سریع آغاز شد. این رشد، بهویژه در دو دهه اخیر، جایگاه چین را از یک بازیگر منطقهای به یک قدرت جهانی ارتقا داده است.
۲-نیروهای محرک جدید
(الف) ابتکار جاده ابریشم نوین
با سرمایهگذاری در زیرساختهای آسیا، اروپا و آفریقا، چین خود را به قلب شبکه تجارت جهانی متصل کرده است.
(ب) فناوری و نوآوری
پیشرفت در هوش مصنوعی، 5G و تولیدات پیشرفته، چین را به رقیب اصلی غرب در عرصه تکنولوژی بدل کرده است.
(ج) انرژی و منابع
سرمایهگذاری گسترده در پروژههای استخراج و خطوط انتقال انرژی در آسیای مرکزی و خاورمیانه، نفوذ این کشور را تقویت کرده است.
۳-تأثیر بر منطقه
هند و جاپان به عنوان قدرتهای رقیب، سیاستهایی برای موازنه قدرت اجرا میکنند.
روسیه به دلیل تحریمهای غرب، بیش از پیش به همکاری با چین وابسته شده است.
آسیای مرکزی و افغانستان نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی و منابع، نقش پیونددهنده در معادلات پکن دارند.
۴-چالشها و موانع
با وجود دستاوردها، چین با موانع جدی روبهروست:
– رقابت ژئوپلیتیک با آمریکا و متحدانش.
– مشکلات داخلی مانند کاهش رشد اقتصادی و بحران جمعیتی.
– بیاعتمادی برخی کشورهای همسایه به مقاصد بلندمدت پکن.
۵- سناریوهای آینده
در پنج تا ده سال آینده، سه سناریو قابل پیشبینی است:
۱-رشد قدرت چین و تثبیت محور آسیا محوریت پکن.
۲-توازن دوباره قدرت بهسود چندقطبیگرایی با بازیگران مستقل مثل هندستان
۳-کاهش سرعت نفوذ چین بهدلیل فشار داخلی و خارجی.
افغانستان در این میان، با داشتن موقعیت ترانزیتی و منابع معدنی، میتواند در بهترین حالت به حلقه مهمی در زنجیره جاده ابریشم بدل شود؛ یا در صورت بیثباتی داخلی، این فرصت را از دست بدهد.
جمع بندی
نشست اخیر چین نشانهای است از اینکه بازی قدرت در آسیا، دیگر قواعد قدیمی ندارد. پکن با ترکیب ابزارهای اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی، نظم منطقهای را بازتعریف میکند؛ نظمی که فرصتها و تهدیدهایش، وابسته به توانایی کشورهای منطقه برای تعامل یا مقابله خواهد بود.