چکیده
در شرایط پیچیده جهانی که فناوری، تسلیحات و تحولات ژئوپلیتیکی بسیاری از اصول و قواعد پیشین نظم بینالمللی را به چالش کشیده، طالبان تلاشهای گستردهای برای کسب مشروعیت بینالمللی برای نظام حکومتی خود (امارت اسلامی) به کار گرفتهاند. فروپاشی جمهوریت در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان به قدرت در کابل، همزمان با بحرانهایی از شرق اروپا تا شرق آسیا رخ داد. ایالات متحده قصد داشت استراتژی چتر رایگان (Free Rider) را با استراتژی برونسپاری (Outsourcing) جایگزین کند تا از هزینههای اضافی اجتناب کرده و شرکای قدرتمند خود را به پذیرش مسئولیتهای بیشتر در نقاط مختلف جهان وادار کند. بر این اساس، آمریکا از حمایت دولتهای ضعیف و فاسد در مناطقی همچون افغانستان و عراق دست کشید.
پیروزی طالبان نتیجه چنین استراتژیای بود و آمریکا این گروه را به عنوان ابزاری در جهت مهار کشورهای رقیب خود، از جمله روسیه و چین میبیند. در این میان، پرسش اصلی این است که طالبان در آینده حکومتداری خود چه رویکردی خواهند داشت و چه سناریوهایی برای این گروه قابل تصور است؟ فرضیهای که مطرح میشود این است که طالبان با توجه به چالشهایی چون ملت گسسته، دولت ورشکسته و فضای امنیتی شدید، ممکن است با ترس از انقلاب روبرو باشند. همچنین، احتمال کودتا نیز وجود دارد. در عین حال، در یک سناریوی خوشبینانه، طالبان ممکن است با حفظ وضع موجود و انجام تغییرات تاکتیکی، مشروعیت بینالمللی کسب کنند و پایههای نظام سیاسی خود را مستحکم سازند.
طالبان و استراتژی برونسپاری (Outsourcing) آمریکا
با روی کار آمدن دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷، سیاستهای کلان آمریکا دچار تحول شد و این کشور تصمیم گرفت مسئولیتهای امنیتی در مناطق مختلف جهان را به کشورهای دیگر واگذار کند. این تصمیم بهویژه حکومتهای ضعیف تحت حمایت آمریکا را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار داد. مذاکرات و توافق دوحه و فروپاشی نظام سیاسی در افغانستان نتیجه چنین استراتژیای بود. آمریکا تمایلی به ادامه حضور در افغانستان نداشت و به این نتیجه رسیده بود که حکومت مورد حمایت آنها فاسد و پوسیده شده است. در نتیجه، در مذاکرات دوحه با طالبان به توافق رسید و افغانستان را به این گروه واگذار کرد.
طالبان از نظر آمریکا، مزیتهای استراتژیک زیادی داشتند و میتوانستند به عنوان یک شریک اطلاعاتی-امنیتی عمل کنند. طالبان با داشتن ایدئولوژیای محکم و عصبیت قومی، توانایی تسلط بر افغانستان و ادارهی یک دولت شکننده با هزینههای کم را دارا هستند. علاوه بر این، پتانسیلهای طالبان برای گسترش افراطگرایی و تولید و قاچاق مواد مخدر نیز از عوامل موثر بر تصمیم آمریکا بود. در حال حاضر، قطع کمکهای بشردوستانه و سایر انواع کمکها به طالبان میتواند پتانسیلهای خطرناک این گروه را فعالتر سازد. اما از نظر آمریکا، با توجه به همسایگی افغانستان با رقبای آمریکا، نگرانی زیادی در این مورد وجود ندارد.
طالبان و سه سال حکومتداری
طالبان در دوره دوم حکومت خود تا حدودی با شیوههای حکومتداری مدرن آشنا شده و از منابع مختلف برای کسب مشروعیت داخلی و بینالمللی استفاده کردهاند. اما دولتهای شکنندهای مانند حکومت طالبان به سختی میتوانند نیازهای شهروندان خود را برآورده کنند. طالبان از دین به عنوان ابزاری برای توجیه کمبودها و کاستیها استفاده کرده و فضای عمومی جامعه را به شدت امنیتی ساختهاند. بسیاری از افراد و گروههای سیاسی و اداری حذف شدهاند و طالبان در تلاشاند حکومتی یکدست به سبک “امیر-رعیتی” ایجاد کنند.
این گروه با یک ملت گسسته روبرو است؛ ملتی که بیشتر ترس از حکومت دارند تا احساس تعلق به آن. اختلافات درونی طالبان که به شدت پنهان نگه داشته شده بود، اکنون به یک موضوع کلیدی تبدیل شده است و حتی رهبری این گروه به آن اذعان کرده است. این اختلافات میتواند زمینهساز تحولات غیرمنتظره شود. همچنین، طالبان در تقسیم مناصب اداری نیز با مشکلات زیادی روبرو هستند که نشان از عمق اختلافات درونی این گروه دارد.
طالبان و چشمانداز آینده حکومتداری
بر اساس نکات فوق، چهار سناریوی احتمالی برای آینده حکومتداری طالبان قابل تصور است:
۱. اقدامات استراتژیک برای کسب مشروعیت داخلی: طالبان ممکن است در راستای کسب مشروعیت داخلی و کاهش فاصله میان دولت و ملت، اقدامات موثری انجام دهند. همچنین ایجاد زمینههای تحصیلی برای زنان و مردان و بهبود شرایط زندگی، از جمله سناریوهای احتمالی است که برخی از رهبران نسل جدید طالبان نیز تمایل به آن دارند.
۲. کودتای داخلی: افزایش رقابتهای داخلی و حمایت جریانهای سیاسی یا کشورهای منطقهای و فرامنطقهای از این رقابتها میتواند به کودتای داخلی منجر شود. مرگ احتمالی رهبران اصلی طالبان نیز میتواند مساله جانشینی را به یک چالش بزرگ تبدیل کند.
۳. افزایش نارضایتی عمومی و انقلاب: در صورت افزایش نارضایتی عمومی و تقویت جریانهای مخالف طالبان، احتمال شکلگیری یک انقلاب از نوع شرقی، از پیرامون به مرکز، وجود دارد.
۴. افزایش فعالیتهای گروههای تروریستی: در این سناریو، گروههای تروریستی با حمایت قدرتهای خارجی و جریانهای ضد طالبان میتوانند به ناامنسازی منطقه و سرنگونی طالبان منجر شوند.
نتیجهگیری
طالبان در طی سه سال حکومتداری، تلاش کردهاند با ایجاد فضای امنیتی، پایههای قدرت خود را تحکیم بخشند. اما این گروه مشروعیت داخلی ندارد و در عصری که هوش مصنوعی و ابزارهای دیجیتال در حال تغییر شکل مدرن حکومتداری هستند، طالبان با چالشهای جدی روبرو است. ایجاد یک نظام “امیر-رعیتی” با یک دولت ورشکسته و جامعهای به شدت امنیتی و ملت گسسته، راهحل پایدار به نظر نمیرسد. با کاهش بحرانهایی چون جنگهای شرق اروپا و خاورمیانه، وضعیت ژئوپلیتیکی افغانستان تغییر خواهد کرد و سرنوشت حکومت طالبان نیز به شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.