آنچنان گوید حکـــــــیم غزنوی
در الهی نامه گر خوش بشــنوی (مولوی)
یک سخن زین و عالمی دانش
همچو قرآن پارسی خوانــــش (حدیقة الحقیقة)
این کتاب شریف با چهار نام شهرت دارد.« حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة»، به گفته خودش « قرآن پارسی»، دیگری « فخری نامه» و بالاخره « الهی نامه» که شاهکار سنایی و از مهمترین آثار منظوم ادبیات فارسی است و حتی نام آن را بر اساس سه اصل تصوّف: شریعت، طریقت و حقیقت انتخاب نموده و عالیترین مضامین عرفانی را در آن بیان نموده و راهی برای عرفان و تصوف در شعر تعلیمی فارسی گشوده که رهروان و شاگردانی چون مولانا داشته است:
ترک جوشی کردهام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشــــــــــنو تمام
در الهی نامه گوید شـــــــرح این
آن حکیم غیـــب و فخر العارفین [۱]
مولانا این را مانند قرآن مقدس دانسته و آن را چکیدۀ و زبدۀ قرآن [۲] خوانده و محمد پسر علی رفاء در مقدمه آن نوشته از روزگار حضرت آدم(رح) تا روزگار او، کسی کتابی بر این نسق ننهاده و نساخته بود که مایه جهانی است و پیرایۀ عالمی و این مثنوی در بحر خفیف مسدس محذوف مخبون( فاعلاتن، مفاعلن، فعلن) است. حدیقه در ده هزار بیت و در ده باب به آموزش عرفان و حکمت الهی پرداخته و بهترین معرفی این کتاب از زبان سنایی شنیدنی است که در نامهای منظوم گفته:
این کتابی که گفتهام در پند
چون رخ حور، دلبر و دلبــند
انس دلهای عارفان ســـخن
تازه و با مزه نه بی سرو بن
هرچه دانستهام ز نوع علوم
کردهام جمله خلق را معلوم
آنچه نصّ است و آنچه اخبار است
وز مشایخ هر آنچه آثار است
یک سخن زین و عالمی دانش
همچو قرآن پارسی خوانش [۳]
شعر تعلیمی صوفیانه در حقیقت با حدیقه آغاز می شود و این کتاب یک « دایرةالمعارف مربوط به عرفان و تصوف خراسان است با مواعظ و روایات و امثال و حکایات بسیار که نوعی حکمت الهی منظوم است که در آن شاعر می خواهد مسایل آن را از طریق آمیختن تمثیل با برهان برای عامه روشنتر کند و در عین آن را مبنای جهت سلوک اخلاقی نماید. از این روست که بحث را از توحید شروع می کند، مسأله تنبیه و تقدیس را پیش می کشد، به اتقان صنع اشارت میکند، لزوم توجه به حق و بی نیازی از غیر را یاد مینماید، از عشق خلق به حق و از تجرید و سلوک سخن می گوید و مسأله زهد و فقر را که موجب اتصال است بیان مینماید.» [۴]
سنایی این کتاب را خود جامع فلسفه و عرفان خوانده است:
عاقلان را غذای جان باشد
عارفان را به از روان باشد
سنایی از ما و همۀ آیندگان در خواست میکند که کتاب حدیقه را بخوانند و ثمرۀ آن را شناخت و آگاهی میداند:
این سخن را مطالعت فرمای
نیک و بد در جواب باز نمای
او پیش بینی میکند که کتاب حدیقه مانند قرآن مقدّس شناخته خواهد شد و اگر کسی سخن شناس و حکیم و عارف باشد، همین جایگاه را برای حدیقه در نظر میگیرد. البته کسانی چون مولانا همین دیدگاه را نسبت به این کتاب داشتهاند:
و آن که باشد سخن شناس و حکیم
همچون قرآن نهـــــــــــــد ورا تعظیم
مثنوی معنوی مولوی نخستین شرح حدیقه است که این مطلب را عبداللطیف بن عبدالله عباسی در قرن یازدهم هجری نوشته که برای حدیثه و مثنوی، خر دو شرح نوشته است و کتاب شرح حدیقه و لطایف المعنوی از اوست، مینویسد: « منثوی اعم مطلق میباشد وحدیقه اخص، زیرا آنچه در حدیقه است، در مثنوی به شرح و بسط تمام یافت میشود و آنچه در مثنوی است، در حدیقه، جز به طریق اجمال و ایجاز نتوان یافت. پس سزاوار است که حدیقه را به مثابۀ متن دانیم و مثنوی را شرح آن. و اگر بگوییم طرف قتل و رتبۀ شعری حدیقه رجحان دارد و جانب حال مثنوی اقوی میباشد، هم خالی از جرأت و جسارت نیست، غایت مافی الباب این قدر میتوان گفت که طرف صحو حکیم غالب بود و جانب سکر مولوی راجح. آن صحو در حقیقت عین سکر است و این سکر عین صحو.» [۵]
مطالب مثنوی نه تنها شرح حدیقه هستند، بلکه چون مولوی با حدیقه انس داشته، بسیاری از مطالب را ناخودآگاه از حدیقه نقل میکند، که نه تنها در نقل حکایات حدیقه حکایات حدیقه که در بیان ابیات آن نیز دیده میشود که استخراج همۀ آنها به یک تحقیق جداگانه نیاز دارد. مانند اینکه سنایی گفته:
تو فضولی از میانه بیـــــــرون بر
گوش خر در خور است با سر خر
و مولوی گفته:
کم فضولی کن تو در حکم قدر
در خور آمد شخص خر با گوش خر
در جایی دیگری سنایی گفته:
کوه اگر پر زمار شد مشکوه
سنگ و تریاک هست هم در کوه
و مولوی گفته:
کوه اگر پر مار شد باکی مدار
کوه بود اندر دورن تریاق زار
افلاکی ماجرای پیدایش مثنوی و هدف از تألیف آن را از مولانا سراج الدین مثنوی خوانِ تربه چنین حکایت میکند:
« که سبب تألیف کتابِ مثنوی معنوی که کشّاف اسرارِ قرآنست، آن بود روزی حضرت حسام الحقّوالدّین بربعضی یاران اطّلاع یافت که به رغبت تمام و عشقِ عظیم، الهی نامۀ حکیم را و منطق الطیر فریدالدین عطّار و مصیبت نامۀ او را جدّ مطالعه و از آن اسرار متلذّذ میشوند و آن شیوه معانیِ غریب ایشان را عجیب مینمود. شبی حضرت مولانا را در خلوت یافته سر نهاد و گفت که دواوین غزلیات بسیار شد و …. اگر چنانک به طرز الهی نامۀ حکیم و اما به وزن منطق الطیر کتابی باشد تا در میان عالمیان یادگاری بماند و مونس جان عاشقان و دردمندان گردد، به غایت مرحمت و عنایت خواهد بود… فیالحال از سرِ دستارِ مبارکِ خود جزوی که شارحِ اسرارِ کلیّات و جزویّات بود به دست چلبی حسام الدین داد و در آنجا هژده بیت از اول مثنوی نبشته بود.»[۶]
همچنین در ماجرای دیگری نیز به سنایی و حدیقه اشاره کرده است.در یکی از این حکایات سنایی را حکیم الهی و از بزرگان دین خوانده، اما گفته سنایی و عطّار بیشتر سخن از فراق گفتهاند و مولانا سخنهای خود را همه از وصال دانسته است و گفته: « هرکه به سخنان عطار مشغول شود از سخنان حکیم مستفید شود و به فهم اسرار آن کلام رسد و هر که آن سخنان را به حدّ تمام مطالعه کند بر سرِّ سنایی سخنان ما واقف شود.»[۷]
حدیقه چون دیگر آثار صوفیه با «توحید» آغاز میگردد، زیرا عرفان و تصوف در حقیقت علم توحید است و اگر موضوعات و مطالب آن را در یک کلمه خلاصه می کنیم باید به آن « الهی نامه» گفته شود، یعنی همان نامی که برای حدیقه انتخاب شده است. روش تعلیمی و آموزشی سنایی در حدیقه به سنّتی عرفانی تبدیل میشود که همۀ رهروان این طریق از آن استفاده نمودهاند، به این ترتیب که از خداشناسی و هستی شناسی آغاز نمودهاند که به این نتیجه منجر شده که هر دو یکی است و به نظریه« وحدت شخصی وجود» منتهی شده است. مطالب و نکات دقیق عرفانی را ابتدا یا استناد به آیات و روایات طرح میکنند تا خوانندۀ شریعت مدار، آنها را متهم به بدعت نسازد و هم اینکه از نور معنوی و پیام الهی در گفتههای خود استفاده کرده و از کلامهای آسمانی برای استحکام و به عنوان دلیل محکمی بر صحت گفتار خود بهره گیری نمایند. گویی از کلام الهی به عنوان وسیلهای استفاده میکنند که گفتۀ خود را نیز با آنها به پرواز در آورده و به آسمان معنویت ببرند.
دولتشاه سمرقندی در سال ۸۹۲ ق دربارۀ حدیقه نوشته: « که هر چمن از آن حدیقه ریاض حکمت و حقیقت و طریقت است و اهل توحید و تصوف اغلب ابیات این کتاب را در رسایل و مصنّفات خود بایراد و استشهاد میآرند و … دیوان حکیم سنایی سی هزار بیت زیاده است مجموع حقایق و معارف و ترک دنیا، و سخن حکیم اصحاب طریقت و اهل سلوک را بر شیوۀ ترک دنیا و مذمّت خاکدان تحریص تمام میکند.» [۸]
« حدیقه، بزرگترین اثر سنایی و یکی از بزرگترین شاهکار های ادب پارسی است. اهمیت این اثر به حدی است که از روزگار سنایی تا سدۀ پیش، نسخههای متعددی از آن استنساخ شده و اکنون نیز توجه محققان و ادیبان را به خود معطوف داشته است. در تاریخ سرودن حدیقه نیز، اختلاف وجود دارد، در مشهورترین قرائت، این بیت آغاز سرودن کتاب را سال ۵۲۴ هـ ق و سال تمام آن را ۵۲۵ هـ ق معرفی میکند:
شـــــد تمام این کتاب در مه دی
که در آذر فکـــــــــندم این را پی
پانصد و بیست و چار رفته زعام
پانصد و بیست و پنج گشت تمام [۹]
اهمیت ویژه حدیقه از آن جهت است که این اثر سر آغازی بر اشعار صوفیانۀ پارسی، خصوصا مثنویهای عرفانی، شمرده میشود به طوری که این کتاب نه تنها منبع و سرچشمۀ پدید آمدن اثار بزرگی در ادبیات فارسی شده، بلکه اهل توحید و تصوف اغلب ابیات این کتاب را در رسایل و مصنّفات خود به ایراد استشهاد آورده اند. علاوه بر این حدیقه، مشحون از اصطلاحات عرفانی، دینی، فلسفی، کلامی، طبی و نیز گنجینهای از اصطلاحات عامیانه است که به قول یان ریپکا اکثر مستشرقان آن را دانشنامۀ عرفان به حساب آورده اند و برتلس آن را دانشنامۀ مجموعۀ سنایی نامیده است.»[۱۰]
عبدالرحمن جامی نوشته که سنایی« ورای این حدیقة الحقیقة سه کتاب مثنوی دیگر هم بر وزن حدیقه اما مختصر دارد و تاریخ تمامی حدیقه چنانکه خود به نظم آورده سنه خمس و عشرین و خمسمأیة بوده است و بعضی تاریخ وفات وی را همین نوشته اند. والله اعلم.»[۱۱]
برتلس عقیده دارد: « حماسۀ صوفیه از سنایی آغاز میگردد، که ما هنوز باید او را قافله سالار این نوع شعر بشناسیم، خدمت سنایی در پیشرفت نظم تصوّف، بسیار بزرگ است و در این مختصر نمی توان آن را ارزیابی کرد.»[۱۲]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱ـ مثنوی معنوی، د: ۳، ۵۰- ۳۷۴۹.
۲ـ فیه ما فیه، ص ۱۲۸.
۳ـ حدیقة الحقیقة، ص ۷۴۵.
۴ـ جستجو در تصوّف ایران، ص ۲۵۰.
۵ـ نی نامه، استاد خلیل الله خلیلی، ص ۹۰.
۶ـ مناقب العارفین، ج ۲، ص ۷۴۰.
۷ـ همان، ج۱، ص ۴۱۵.
۸ـ تذکرةالشعراء، ص ۹۷.
۹ـ حدیقه، ص ۷۶۷.
۱۰ـ کتابشناسی توصیفی سنایی غزنوی، غلامرضا سالمیان، مقدمه، ص بیست.
۱۱ـ نفخات الانس، ص ۵۹۸.
۱۲ـ تصوّف و ادبیات تصوّف، یوگنی ادوار دویچ برتلس، ترجمه سیروس ایزدی، ص ۸۰.