تحولات اخیر در مرزهای شرقی افغانستان، بهویژه درگیریهای مستقیم میان نیروهای ارتش پاکستان و طالبان، نشانهی مرحلهای تازه در روابط دو کشور است. پاکستان که طی چهار دهه گذشته از طالبان بهعنوان ابزار تحقق «عمق استراتژیک» در افغانستان استفاده میکرد، امروز در وضعیتی متناقض و شکننده قرار گرفته است. با شدت گرفتن حملات تحریک طالبان پاکستان (TTP) و گسترش همکاری طالبان افغان با گروههای تجزیهطلب بلوچ، سیاستگذاران اسلامآباد دریافتهاند که بازی قدیمی آنان با «تروریسم» اکنون به ضد خود تبدیل شده است [۱]. در نتیجه، پاکستان در حال بازنگری در دکترین امنیت ملی خود و حرکت از همزیستی تاکتیکی با طالبان بهسوی ائتلافی برای مهار و حتی براندازی آنان است.
۱. تغییر در روابط اسلامآباد ـ طالبان
روابط طالبان با پاکستان در دوره دوم استقرار این گروه در کابل (۲۰۲۱ تاکنون) بههیچوجه تکرار الگوی دهه ۱۹۹۰ نیست. اگرچه در آغاز بازگشت طالبان، چهرههایی چون ژنرال فیض حمید، فرمانده وقت سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (ISI)، کوشیدند نقش سنتی «پدرخوانده» را حفظ کنند، اما روند حوادث نشان داد که طالبان دیگر حاضر به پذیرش قیمومیت پاکستان نیستند [۲]. طالبان کنونی، برخلاف دوره نخست، از تنوع دیپلماتیک بهره میبرند و توانستهاند درهای گفتوگو را به روی قدرتهایی چون روسیه، چین، ایران و حتی هند باز کنند.
در این میان، نزدیکی فزاینده طالبان به هند، بهویژه در حوزههای سیاسی و اطلاعاتی، برای پاکستان بهمثابه تهدیدی حیاتی تلقی میشود. حمله هوایی ارتش پاکستان به کابل در ۹ اکتبر ۲۰۲۵، که همزمان با سفر وزیر خارجه طالبان به دهلینو انجام شد، از دید بسیاری از تحلیلگران «هشداری صریح» از سوی اسلامآباد به طالبان بود [۳]. واکنش متقابل طالبان و درگیریهای مرزی پس از آن، نشانهای از فروپاشی کامل اعتماد میان دو طرف است.
۲. فشارهای داخلی و شکلگیری اجماع در ارتش پاکستان
در سطح داخلی، پاکستان با بحرانی چندوجهی روبهروست؛ از یکسو افزایش ۵۸ درصدی حملات تروریستی در سال ۲۰۲۵ نسبت به سال پیش، و از سوی دیگر رشد جنبشهای قومی و مدنی در بلوچستان و خیبرپختونخوا، موقعیت ارتش را در مدیریت کشور تضعیف کرده است [۴]. طی ۹ ماه نخست سال جاری، بیش از ۲۴۰۰ نفر در حملات تروریستی و عملیاتهای متقابل کشته شدهاند که آن را به خونبارترین سال ۱۵ سال گذشته تبدیل کرده است [۵].از نگاه نهادهای امنیتی پاکستان، ریشه این ناامنیها در حمایت پنهان طالبان از تحریک طالبان پاکستان و پناه دادن به رهبران آن در خاک افغانستان است. در سال ۲۰۲۳ حتی گزارش شد که طالبان برای جابهجایی عناصر TTP از مناطق مرزی، از پاکستان درخواست مالی ۳۵ میلیون دلاری کردهاند، درخواستی که اسلامآباد بهدلیل نبود تضمین عملیاتی رد کرد [۶]. چنین وقایعی موجب شکلگیری اجماع تازهای در ارتش پاکستان شده است مبنی بر اینکه مهار طالبان بدون تغییر رژیم در کابل ممکن نیست.
۳. تغییر جهت استراتژیک
در پاسخ به تشدید تهدیدها، ارتش پاکستان دو مسیر را دنبال میکند: نخست اجرای عملیات نظامی موسوم به «عزم استحکام» که دامنه آن به داخل خاک افغانستان نیز گسترش یافته است؛ و دوم، تلاش برای ایجاد ائتلافی منطقهای علیه طالبان. در همین راستا، سفر اخیر رئیس سازمان اطلاعات پاکستان به تاجیکستان و گفتوگوهای غیررسمی با جبهه مقاومت ملی افغانستان، بخشی از برنامه هماهنگی امنیتی اسلامآباد با بازیگران ضدطالبانی محسوب میشود.
تحلیلگران معتقدند که این تغییر مسیر تنها واکنشی نظامی نیست بلکه بازتاب تحول در «فرهنگ استراتژیک» پاکستان است؛ فرهنگی که سالها بر استفاده ابزاری از گروههای بنیادگرا استوار بود [۸]. اکنون همان گروهها، بهویژه تحریک طالبان پاکستان، به تهدیدی برای موجودیت ملی این کشور بدل شدهاند. در چنین شرایطی، حتی نزدیکی اسلامآباد و واشنگتن نیز بار دیگر احیا شده است، زیرا هر دو طرف در ضرورت محدودسازی طالبان اشتراک منافع یافتهاند [۸].
۴. نقش ایالات متحده و فرصتهای نو برای جبهه مقاومت
ایالات متحده پس از خروج از افغانستان، سیاستی محتاطانه در قبال طالبان اتخاذ کرده بود؛ اما با افزایش نگرانیها از احیای شبکههای تروریستی در منطقه، واشنگتن بهتدریج به همکاری اطلاعاتی با اسلامآباد بازگشته است. منابع دیپلماتیک غربی گزارش دادهاند که آمریکا در هماهنگی عملیاتهای اخیر پاکستان در شرق افغانستان نقش مشورتی داشته است. از منظر واقعگرایانه، نزدیکی مجدد اسلامآباد و واشنگتن میتواند مقدمهای برای شکلگیری یک محور جدید ضدتروریسم در آسیای جنوبی باشد.
در این میان، جبهه مقاومت ملی افغانستان نیز فرصت کمنظیری یافته است. پاکستان که زمانی پشتیبان اصلی طالبان بود، اکنون بهدنبال همکاری با مخالفان آنان برای مهار تهدید مشترک است. هرچند اعتماد به اسلامآباد دشوار است، اما در منطق سیاست واقعگرایانه، دشمنِ دشمن میتواند شریک تاکتیکی تلقی شود. بر این اساس، جبهه مقاومت میتواند با بهرهگیری از فضای کنونی، براندازی طالبان را بهعنوان پیششرط همکاری با ائتلاف منطقهای مطرح کند.
نتیجهگیری
تحولات اخیر در مرز افغانستان و پاکستان نقطه عطفی در ژئوپلیتیک جنوب آسیا بهشمار میرود. پاکستان که دههها سیاست خود را بر پرورش و هدایت گروههای بنیادگرا بنا کرده بود، اکنون در برابر محصول سیاستهای خود ایستاده است. افزایش ناامنی داخلی، گسترش همکاری طالبان با هند، و فشار فزاینده از سوی ایالات متحده و متحدان منطقهای، اسلامآباد را به این جمعبندی رسانده است که حفظ طالبان دیگر به نفع امنیت ملیاش نیست. از اینرو، استراتژی جدید پاکستان بر محور براندازی تدریجی طالبان از درون و بیرون و تشکیل ائتلافی منطقهای با همراهی آمریکا و دولتهای آسیای میانه متمرکز شده است.
اگر این روند تداوم یابد، سالهای پیشرو میتواند شاهد تغییر اساسی در نظم سیاسی افغانستان و بازتعریف نقش پاکستان در معادلات امنیتی منطقه باشد؛ تحولی که نه از سر ایدئولوژی، بلکه از منطق بقا و ضرورتهای راهبردی ناشی شده است.
منابع
- وطنیار، م.ن. (۲۰۲۵). پاکستان، از همآغوشی با تروریسم تا طلب همکاری از جبهه مقاومت ملی افغانستان.
- تحلیل مرکز مطالعات جنوب آسیا (South Asia Studies Center), 2025.
- Asian Security Review, October 2025
- Geo News, Parliamentary Reports, 2024.
- Rashid, A. (2023). Pakistan’s Strategic Culture and the Taliban Paradox.
- Foreign Policy & Reuters reports, September–October 2025.