شب گذشته، جنگجویان طالبان با ارتش پاکستان در بیش از ده نقطه مرزی با یکدیگر درگیر شدند. این حملات، به عنوان واکنشی به حمله هوایی پاکستان بر کابل، «تلافیجویانه» خوانده شد.
با اینکه طالبان گروهی است که از مدارس دینی پاکستان برخاسته و با حمایت نظامی و سیاسی آن کشور به قدرت رسیدهاند، اما همچون تمامی حکومتهای گذشته افغانستان، روابط خوبی با پاکستان ندارد و در هر دورهای شاهد تنشهای لفظی و درگیریهای مرزی میان دو کشور بودهایم.
افغانستان و پاکستان، هر دو کشور مسلمان و همسایه هستند و میتوانند به جای ادامه دادن به تنشها، روابط دوستانهای را ایجاد کنند. تنها کافی است که برخی نگرشها در هر دو طرف اصلاح شود.
اشتباه پاکستان
پاکستان کشوری است با تاریخچهای کمتر از یک قرن. از زمانی که این کشور تأسیس شد، تا امروز، نگاه آن به افغانستان همواره نگاهی برادر بزرگ به کوچک بوده است. پاکستان خود را وارث امپراتوری مسلمانان هند میداند و کابل را عمق استراتژیک خود میشمارد. به همین دلیل، همیشه تلاش کرده حکومتی در افغانستان به قدرت برسد که از اسلامآباد دستور بگیرد و در رقابت با هند از پاکستان حمایت کند.
این نگاه به افغانستان، اما همیشه نتیجه معکوس داده است. تمامی حکومتهای افغانستان، از کمونیستی تا لیبرال و اسلامگرا، همواره روابط نزدیکتری با هند برقرار کردهاند و از پاکستان فاصله گرفتهاند. این وضعیت همچنین برای هند فرصتی به وجود آورده تا در افغانستان نفوذ کند و جنگهای نیابتی خود را در این کشور راهاندازی نماید.
تا زمانی که پاکستان از طرز نگاه برادر بزرگ بودن دست برندارد و افغانستان را همچنان عمق استراتژیک خود و برادر کوچک تلقی کند، روابط دو کشور به سمت دوستی و همکاری پیش نخواهد رفت.
اشتباه افغانستان
اشتباه اصلی افغانستان در روابط با پاکستان، ادامه دادن به ادعای ارضی بر پاکستان و مخالفت با خط دیورند است.
این ادعاها و نگرشها از زمان تاسیس پاکستان تاکنون، همواره عامل اصلی تنشها و درگیریها میان دو کشور بودهاند. افغانستان نه تنها خط دیورند را که مرز رسمی میان دو کشور است، نمیپذیرد، بلکه آن را یک «خط تحمیلی» و «استعماری» میداند که توسط بریتانیا کشیده شده است تا پشتونها را در دو سوی مرز تقسیم کند. به همین دلیل، افغانستان به طور مداوم این مرز را به رسمیت نشناخته و از گروههای تجزیهطلب پشتون در پاکستان حمایت کرده است.
این اشتباه بزرگ، پاکستان را به شدت نگران کرده است زیرا هرگونه اقدام افغانستان در راستای بازگرداندن مناطق پشتوننشین پاکستان، بهویژه در ایالتهای خیبر پختونخوا و بلوچستان، تهدیدی برای تمامیت ارضی این کشور محسوب میشود. افغانستان در این راستا، در پی تقویت روابط با گروههای مخالف دولت پاکستان بوده است، چیزی که پاکستان آن را تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی خود میبیند.
علاوه بر این، افغانستان با ادامه دادن به پروژه پشتونستانخواهی، نه تنها روابط خود را با پاکستان به شدت تیره کرده، بلکه در داخل کشور نیز به ایجاد شکافهای قومی دامن زده است. اقوام غیرپشتون در افغانستان، به ویژه تاجیکها، هزارهها و ازبکها، احساس کردهاند که این پروژه در حقیقت تنها به نفع اکثریت پشتونها است و تهدیدی برای حقوق آنها به شمار میآید. این امر منجر به تقویت تنشها و بیاعتمادی میان اقوام مختلف افغانستان شده است.
در عین حال، حمایت افغانستان از گروههای تجزیهطلب پشتون در پاکستان، فرصتهایی برای هند فراهم کرده است تا از شکافهای موجود در روابط افغانستان و پاکستان استفاده کرده و نفوذ خود را در افغانستان افزایش دهد. این وضعیت، علاوه بر آسیبهای داخلی افغانستان، باعث بیثباتی بیشتر در منطقه شده و پاکستان را در موقعیتی قرار داده است که بهطور مستمر به تهدیدات ناشی از این پروژهها واکنش نشان دهد.
به طور خلاصه، اشتباه افغانستان در این است که به جای پذیرش واقعیتهای مرزی و تمرکز بر منافع مشترک و روابط دیپلماتیک با پاکستان، بر ادامه دادن به سیاستهای قومی و مرزی متکی است که نهتنها به نفع این کشور نبوده بلکه باعث تشدید خصومتها و بحرانها در منطقه شده است.
نتیجهگیری:
نتیجه آنکه افغانستان و پاکستان، با تمامی اشتراکاتی که دارند، در ذهنیتهای اشتباه نسبت به یکدیگر گرفتار هستند. یکی خود را برادر بزرگ میداند و دیگری به دنبال تجزیهطلبی است. تا زمانی که این دو ذهنیت اصلاح نشود، روابط دو کشور به سمت دوستی و همکاری نخواهد رفت.