چکیده
بحرانهای سیساله افغانستان با تنوع قومی و فرهنگی عمیقیگرهخورده است. با روی کار آمدن طالبان در ۱۴۰۰، وضعیت نخبگانفرهنگی، ادبی و فکری از نویسندگان و شاعران تا روزنامهنگاران وروشنفکران دچار تحول شد. این پژوهش به بررسی نقش این نخبگاندر دو سال اخیر میپردازد: آیا آنها همسو با هویت ملی حرکتکرده و به وفاق ملی دامن زدهاند، یا اینکه با گفتمانهای خودشکافهای قومی را عمیقتر کردهاند؟
روش: این مطالعه کیفی بر پایه مرور ادبیات موجود و تحلیل محتوایرسانههای داخلی و بینالمللی شامل مصاحبهها و گزارشهای تحلیلیانجام شده است. منابعی مانند گزارشهای خبری، مقالات تحلیلی وگفتوگوهای اهل فکر مانند «گزارشهای ایراف، روایت، هشتصبحو مرکز ویلسون» بررسی شدهاند.
یافتهها: شواهد نشان میدهد بیشتر نخبگان افغانستان نه در نقشسربازان وحدت ملی، که به عنوان حاملان منازعات هویتی ظاهرشدهاند. بسیاری از فعالان فرهنگی در تبعید، به جای تشکیلگفتمانی فراگیر و انتقادی علیه نظام طالبان، عمدتاً به اختلافاتقومی و مذهبی دامن زدهاند. شبکههای اجتماعی و رسانههایغیررسمی صحنه منازعات فکری میان گروههای قومی مانند بحثهایتاجیکان و هزارهها شده است و پارهای نخبگان با استناد ظاهری بهتاریخ و فلسفه در واقع روایتهای یکجانبه قومگرایانهای را ترویجمیکنند. (کیامهرحیدری۱۴۰۴، محرمعلی عالمیان۱۴۰۴).
بحث: این یافتهها با نظریههای جامعهشناختی هویت مطابقت دارد؛برای نمونه، عالمیان (۱۴۰۴) مینویسد که روشنفکران افغان به جاینقد قدرت و جستوجوی عدالت، غالباً ابزاری برای توجیه تعصباتقومی و مذهبی شدهاند و گفتمان آنها آلوده به نفرت، تعصب و نفاقاست. از سوی دیگر، گزارشهای تحلیلی مرکز ویلسون نیز تاییدمیکند که نخبگان و فعالان تبعیدی افغانستان اساساً نمایندههویتهای قومی و مذهبی هستند تا یک هویت ملی یکپارچه (میرویس بلخی۲۰۲۳ ). بنابراین، به نظر میرسد فضای کنونی در عمل بهحفظ وضعیت موجود غالب کردن روایتهای قومی منتهی شده و هرجنبش وحدت واقعی را تضعیف کرده است.
نتیجهگیری: نقش نخبگان فرهنگی افغانستان در دو سال گذشتهبیشتر منجر به تشدید رقابتهای قومی و زبانی شده تا همبستگیملی. فعالان فرهنگی باید در ساختار گفتوگوهای آکادمیک و ادبیخود صراحتاً بر تنوع قومی به مثابه ظرفیت و نه تهدید تأکید کنند. همچنین، بازسازی فضای گفتمان ملی نیازمند ورود فعال نهادهایهنری، دانشگاهی و مدنی است تا به جای برجستهسازی تمایزها، برنکات مشترک و عدالت اجتماعی تمرکز کنند.
مقدمه
افغانستان کشوری چندملیتی و متعدد است که اقوام عمده آن(پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک) هر یک دارای تاریخ و فرهنگمستقل خود هستند. این تنوع قومی، چالش و فرصتی برایملتسازی به شمار میرود. در دوران پس از اشغال و تأسیسدولت ملی مدرن، نخبگان سیاسی و فرهنگی هرازگاه بهقومگرایی روی آوردند و مانع وفاق ملی شدند. با سقوط دولتپیشین و روی کار آمدن دوباره طالبان در اواسط ۱۴۰۰،موقعیت نخبگان فرهنگی متحول شد. بسیاری از هنرمندان،نویسندگان و روشنفکران یا مجبور به ترک کشور شدند یافعالیتهای آنها با محدودیت روبهرو گردید. سؤال اصلی اینپژوهش این است که آیا این نخبگان در شرایط تازه به فرزندانوطن تبدیل شده و ترویج وحدت ملی کردهاند، یا اینکه از گفتمانقومی حمایت و به شکافهای اجتماعی دامن زدهاند؟
اسناد و گزارشهای اخیر نشان میدهد که فضای رسانهای وفرهنگی افغانستان پس از ۲۰۲۱ به جای پشتیبانی از وحدتملی، در مواردی از منازعات قومی تغذیه میکند. برای نمونه، بهگزارش نشره شده از ایراف در خرداد ۱۴۰۴. شبکههایاجتماعی، یوتیوب و رسانههای وابسته به جریانات سیاسی و فرهنگی تبدیل به میدان رقابت برای تحریف یا انکار هویت برخیاقوام و اقلیتها شدهاند؛ برنامههای جهتدار و حذفگرایانهمانند: پنجشیر یا دره هزاره، نقد موجودیت هزاره های اهل سنت و یا پشتون ها از کجا آمده اند. نه تنها کمکی به همبستگیاجتماعی نکرده، بلکه شکافهای قومی، سوءظنها و روایتهایخصمانه را عمیقتر ساختهاند. در کنار رسانهها، نخبگانفرهنگی نیز در این روند نقش دارند. گزارشها حاکی استبرخی اندیشمندان و روزنامهنگاران تبعیدی بر پایهپیشفرضهای قومگرایانه قلم میزنند و گذشتههای خونبار را بهحساب کل یک قوم مینویسند. این وضعیت نگرانی بنیادینی رادرباره همگرایی ملی برانگیخته است.
روش تحقیق
این مطالعه بر اساس روش تحقیق کیفی و تحلیل اسناد انجامشده است. منابع اولیه شامل مقالات تحلیلی، گزارشهای خبریو مصاحبههای نخبگان به (زبان فارسی و انگلیسی) از سال۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ هستند. پایگاههایی همچون ایراف، روایت،هشتصبح، ویلسون سنتر و رسانههای افغانستانی موردبررسی قرار گرفتند. دادهها با تحلیل محتوا استخراج و بر پایهرویکرد نظری جامعهشناسی هویت قومی و رسانه تحلیل شدند. بدینترتیب، گزارههای کلیدی درباره نقش نخبگان فرهنگی وادبی افغانستان پیرامون وحدت ملی یا قومیتگرایی شناساییگردید. همه نقلقولها و مفاهیم مستقیماً با استفاده از استنادمنابع ذکر شده در متن آورده شده است.
یافتهها
۱. شکست انتظارات در دیاسپورای افغانستان: از سقوطکابل تاکنون، میلیونها افغان مهاجرت کرده و شاهد شکافهایعمیق در میان پناهجویان بودهایم. برخی پژوهشگران وگزارشگران تاکید میکنند که برخلاف انتظار نمیتواننددیاسپورایی متحد برای عدالت، آزادی و مقاومت علیه طالبانتشکیل دهند (۸ صبح). برعکس، فضای مجازی میان مهاجرانبه صحنه درگیریهای قومی و زبانی بدل شده است که درنهایت به تثبیت قدرت طالبان کمک میکند. برای نمونه، یک مقالهتحلیلی در (۱۹ جوزا/خرداد ۱۴۰۴) از هشتصبح میگوید کهبسیاری از نخبگان افغان در تبعید به جای فراهم کردن وحدت ودیالوگ سازنده درباره طالبان، به یکدیگر در شبکههای اجتماعیحمله و با برچسبهای قومی، زبانی و جنسیتی همدیگر را هدفقرار میدهند. این رفتار شبیه به انتشار سخنان نفرتانگیز وتعصبی است که بدون پایه اجتماعی واقعی صورت میگیرد وصرفاً باعث تسکین خشم و ناامیدی مهاجران میشود.
۲. تمرکز بر منازعات قومی در رسانهها: آنطور که ایرافگزارش داده، رسانههای افغانستانی از جمله شبکههایاجتماعی و یوتیوب بیشتر به جنگ روایتها درباره هویت اقواممشغولاند تا وحدت ملی. برنامههایی مانند نقد هزارههای اهلسنت یا پنجشیر متعلق به کدام قوم است با مواضع یکطرفه وفاقد پشتوانه علمی برگزار شدهاند و نتوانستهاند هویتهایقومی را تقویت کنند؛ بلکه بالعکس هیچ سهمی در تقویت وحدتاجتماعی ندارند و شکافهای قومی و سوءظنها را عمیقترمیسازند. در نتیجه، به جای گفتگو بر پایه شواهد تاریخی،گفتگوهای غیرحرفهای و خصمانه راه افتاده است که نه بهروشنگری عمومی منجر شده و نه به همگرایی اجتماعی.
۳. نقش روشنفکران قومی: مطالعات جامعهشناختی نشانمیدهد که در افغانستان، تعلقات قومی اغلب با مناسبات قدرتدرهم آمیخته است. برخی نخبگان سیاسی و روشنفکرانطبقاتی یا قومی، با القاء اینکه هویت گروههای دیگر برساختهسیاسی است، سعی کردهاند جایگاه اقوام حاشیهای راتضعیف کنند. این کار نه تنها از نظر علمی قابل قبول نیست،بلکه مقاومت هویتی در اقوام یادشده را برمیانگیزد وشکافهای اجتماعی را ماندگارتر و عمیقتر میکند. برای مثال،محققان افغان انتقاد میکنند که امروز شاهد رشد روشنفکرانیهستیم که همهچیز را از زاویه قوم خویش میبینند و گفتمان علیهقومهای دیگر را محور سخن خویش ساختهاند. این افراد شایداز مشاهیر ادبی یا فیلسوفان کلاسیک فارسی نام ببرند، امازبانشان چنان بوی نفرت، تعصب و نفاق میدهد که فضایعمومی را آلوده کرده است.
۴. بازتاب برداشتهای تاریخی: میراث تاریخی منازعاتقومی نیز در گفتمان نخبگان نقش دارد. همانطور که یکتحلیلگر افغان خاطر نشان کرده، آمیختگی هویت قومی با قدرتباعث شده برخی روایتها و خاطرههای سیاسی از کل یک قومحکایت کنند. به این ترتیب، حتی برخی تحصیلکردگان وپژوهشگران نیز به جای تحکیم ماهیت چندوجهی هویت ملی، ازروایتهای سادهسازیشده و ملتسازمند اجتناب کرده و هویتگروه خود را محور مییابند. در نتیجه قومگرایی در سطوحتودههای فهیم افغانستان تا حد زیادی محصول تراوشات فکرینخبگان شده است (شبانه حضرتی، ۱۴۰۲)
بحث
یافتههای فوق تاییدی بر ادعای برخی صاحبنظران است کهروشنفکران افغان بهرغم ادعاهای عدالتطلبانه و دموکراتیک، درعمل بر تاکید بر تضادهای قومی و مذهبی پافشاری میکنند. محرم علی عالمیان (۱۴۰۴) در گزارش خود مینویسد. روشنفکران ما اغلب به ابزاری برای توجیه تعصبات قومی ومذهبی تبدیل شدهاند کسانی که بجای اینکه دست در دستیکدیگر گذاشته و برای نجات افغانستان تلاش کنند برعکس تنها به فکر قوم و نژاد خاص خود هستند. وی ادامه میدهد کهاین افراد تمام ارزشهای تاریخی دو قوم بزرگ تاجیک و هزارهرا با معیارهای قومی و مذهبی تفسیر میکنند و بسیاری ازنقدها و تحلیلهای حقوقی و سیاسیشان در باطن پر از نفرت،تعصب، توهین، طعنه و تمسخر به قوم دیگر است.
این تصویر با آنچه گروهی از کارشناسان بینالمللی مشاهدهکردهاند همخوانی دارد. در پژوهش مرکز ویلسون آمده است کهاکثر نخبگان مهاجر افغانستانی امنیت خود را در افغانستانبازسازی نمیکنند بلکه تصویر افغانستان را در چارچوب هویتفرعی قومی یا حزبی خود میبینند. به عبارتی، عملاً هیچدیاسپورای همبستگی شکل نگرفته و اکثریت نخبگان فعال درخارج، نماینده جوامع قومی و قبیلهای مثلاً تاجیک، پشتون،هزاره، ازبک هستند. حتی پس از سقوط کابل به دست طالبان،این نخبگان به جای تمرکز بر یکپارچگی ملی، سوگیریهایقومگرایانه خود را تشدید کردند؛ مثلاً برخی صاحبنظران تحلیلمیکنند که تصورات قومی و قومیتی طالبان در قدرت را عاملیبرای افزایش نفرت سایر اقوام علیه پشتونها دانسته و آن رانفرین پشتونستیزی توصیف کردهاند.
بنابراین، به نظر میرسد در غیاب یک رهبری واحد ملی و برنامهمشترک فراگیر، نخبگان فرهنگی و ادبی افغانستان، چه دردرون کشور و چه در مهاجرت، بیشتر موجب مستحکم شدنمنطق هویتهای فرعی شدهاند تا ترویج ارزشهای مشترکملی. این روند هم با دیدگاه نظری درباره هویت قومی سیال وچندلایه مطابقت دارد که شکلگیری آن متاثر از ساختار قدرت وتاریخ نامتقارن است. در فقدان فضای کافی برای گفتوگویعلمی و سیاسی، برداشتهای قومی جای استدلال عقلانیدرباره واقعیتهای مشترک را گرفتهاند؛ شکلی از هویتسازیمقاومتجویانه که هرچند همبستگی درونی در یک قوم را افزایشمیدهد، اما در عین حال رخنههای اجتماعی را عمق بیشتریبخشیده و به انزوای فرهنگی و گاه افراطیزم منجر میشود.
نتیجهگیری
نتایج این مطالعه نشان میدهد نخبگان فرهنگی، ادبیو فکری افغانستان از سال ۱۴۰۰ تا کنون بیشتر نقشتشدیدکننده شکافهای قومی را ایفا کردهاند تاپشتیبان وحدت ملی. در دیاسپورا، جای آنکه بحثهامتمرکز بر مقاومت مشترک و انتقاد هدفمند از طالبانباشد، نشانههای برجستهتری از منازعات هویتی دیدهمیشود. گزارشها حاکی است این رویه به تعمیقشکافهای قومی، سوءظنها و روایتهای خصمانهدامن میزند. در داخل افغانستان نیز فضای فرهنگی بهدلیل سیاستهای طالبان خفقانآور است و در نتیجهبخش زیادی از فعالیت ادبی به صورت غیررسمی یا درتبعید جریان دارد. مجموع این عوامل گفتمان ملی و مدنی لازم برای همگرایی را تضعیف کرده است.
برای عبور از این وضعیت، ضروری است نخبگان فرهنگی ازقالب قومگرایانه فراتر روند و بر مفاهیم مدرن ملی مانند حقوقبشر، عدالت اجتماعی و تنوع فرهنگی تمرکز کنند. رسانهها وفعالان فرهنگی به جای متمرکز کردن توجه بر تفاوتهای قومی،باید تولید محتواهای تحلیلی و آموزشی را ارتقا دهند که هویتچندگانه افغانستان را نشان دهد. همچنین بازسازی فضایگفتگو و اتکا بر آموزش شهروندی میتواند به بازتعریفافغانستان به عنوان وطن مشترک همه اقوام کمک کند. درنهایت، نقش اخلاقی روشنفکران و فعالان فرهنگی چه در داخلکشور و چه در دیاسپورا در گفتمانسازی همگرایانه بسیارکلیدی است؛ آنها میتوانند با کنار گذاشتن لفظهای تعصبی وتکیه بر شواهد و انصاف، در تقویت وفاق ملی سهمآفرینی کنند(امین کاوه ۲۰۲۵) تنها در این صورت است که نخبگان افغانستانخواهند توانست از ابزار تعمیق شکافهای قومی بیرون آیند وبه سازندگان وحدت ملی تبدیل شوند.
راهحلهای پیشنهادی
ایجاد گفتمان ملی فراگیر در برابر گفتمان قومی
نخبگان فرهنگی باید بهجای بازتولید روایتهای قومی، چارچوبی از افغانستان مشترک را ترویج کنند. استفاده از ادبیات و هنر برای نشان دادن ارزشهای مشترک تاریخ، زبان مشترک و نمادهای ملیمیتواند روایت قوممحور را کمرنگتر کند.
تمرکز رسانهها بر محتوای آموزشی و شهروندی
رسانههای داخلی و دیاسپورا باید بهجای بازنشر نفرت قومی، به تولید برنامههای آموزشی درباره حقوق بشر، تنوع فرهنگی و شهروندی بپردازند. آموزش عمومی میتواند پایهای برای نسل جدیدی بسازد که قومیت را ظرفیت میبیند نه تهدید.
ایجاد نهادهای مستقل هنری و ادبی چندقومیتی
تشکیل انجمنها و مراکز هنری مشترک بین اقوام مثلاً جشنوارههای ادبی چندزبانه، گالریهای هنری چندقومیتی باعث میشود هنرمندان و نویسندگان مجبور شوند با هم کار کنند و هویت ملی را فراتر از قومیت تجربه نمایند.
تقویت ادبیات عدالتخواه و حقوقمحور
روشنفکران باید بهجای توجیه تعصبات قومی، بر عدالت اجتماعی، حقوق برابر اقوام و برابری جنسیتی تأکید کنند. این تغییر گفتمان میتواند هم طالبان را به چالش بکشد و هم مردم را حول مطالبات عادلانه متحد کند.
بازتعریف نقش دیاسپورا
نخبگان مهاجر باید از منازعات مجازی دوری کرده و به جای حملههای قومی در شبکههای اجتماعی، به ایجاد شبکههای علمی، مدنی و فرهنگی فراملی بپردازند. همکاری دیاسپورا با نهادهای جهانی میتواند روایت افغانستان را از تفرقه به سمت همگرایی تغییر دهد.
استفاده از تاریخ مشترک بهجای تاریخ قومی
به جای روایتهای انحصاری که یک قوم را مرکز میگذارند، باید روی تاریخ مشترک، فرهنگ و تمدن افغانستان تأکید شود مثلاً ادبیات کلاسیک فارسیدری، هنر معماری، فرهنگ و آداب
ایجاد پلتفرمهای گفتوگوی بیطرف
فضای مجازی باید از حالت میدان جنگ قومی خارج شود. میتوان پلتفرمها یا اتاقهای فکر چندقومیتی ایجاد کرد که در آن نخبگان، روزنامهنگاران و نویسندگان بدون سانسور قومی با هم به گفتوگو بنشینند.
اگر نخبگان فرهنگی و ادبی افغانستان نگاه خود را از قومیتگرایی محدود به سمت هویت ملی، عدالت اجتماعی و چندفرهنگی بودنتغییر دهند، میتوانند از عامل تشدید شکاف به پل وحدت ملی بدل شوند.
منابع
• Wilson Center. (2023). The constructive and destructive role of Afghanistan’s diaspora. Wilson Center. https://www.wilsoncenter.org
• 8am Media. (2025). Afghanistan diaspora hate speech online: Fueling the Taliban’s strength. 8am Media. https://www.8am.af
• Wilson Center. (2024). Afghanistan’s necessary shift in ethnic narratives: From dominance to dialogue. Wilson Center. https://www.wilsoncenter.org
• Balkhi, M. (2023, September 18). The constructive and destructive role of Afghanistan’s diaspora. Wilson Center. https://www.wilsoncenter.org
• Kawa, A. (2025, May 19). Afghanistan diaspora hate speech online: Fueling the Taliban’s strength. 8am Media. https://www.8am.af
• عالمیـان، م. ع. (۱۴۰۴) ابتذال روشنفکری در افغانستان. روایت.
• حیدری، ک. (۱۴۰۴). نامهای بینشان؛ جدال تاجیکها و هزارهها بر سر چیست؟ ایراف.
• محبی، ح. (۱۴۰۴). ناگفتههای قومی افغانستان در فضای مجازی. افغانستانپرس.
• حضرتی، ش. (۱۴۰۲). بحران قومیت و بنبست سیاسی در افغانستان. آریاپرس.
• علاقمندان افغان. (۲۰۲۳). همایش نخبگان افغانستانی در تهران؛ پل پیوند علم و فرهنگ. معمارپرس.
• پیامزن (گروه نویسندگان) (۱۳۹۹). خیانت قومگرایی تباهکنندهتر از طالبان. پیامزن.