جامعهشناسان برای مطالعهی شجرهنامهی نسلها از علم شجرهشناسی (Genealogy) استفاده میکنند که بر اساس فرمول A=2ⁿ محاسبه میشود. در این فرمول، A تعداد اجداد و n تعداد نسلهای پشت مادری و پدری است.
بر اساس قانون اول شجرهنامه، در هر ۱۰۰ سال، تقریباً سه نسل وجود دارد. هر فرد در یک نسل دارای دو والد (پدر و مادر) است و تعداد والدین در هر نسل بهصورت نمایی دو برابر میشود.
با ادامه این روند، تعداد اجداد در هر نسل دو برابر میشود و پس از ۱۰ نسل (حدود ۳۰۰ سال)، تعداد اجداد به بیش از ۱۰۰۰ نفر خواهد رسید.
بنابراین، ساختار شجرهنامه بهصورت زیر خواهد بود:
1. سه نسل اول (۱۰۰ سال اول):
نسل اول: ۲ نفر (پدر و مادر)
نسل دوم: ۴ نفر (پدربزرگ و مادربزرگ)
نسل سوم: ۸ نفر (پدر بزرگتر و مادر بزرگتر)
مجموع = 2 + ۴ + ۸ = 14 نفر
2. سه نسل بعدی (۱۰۰ سال دوم):
نسل چهارم: ۱۶ نفر
نسل پنجم: ۳۲ نفر
نسل ششم: ۶۴ نفر
مجموع = 16 + ۳۲ + ۶۴ = 112 نفر
3. سه نسل بعدی (۱۰۰ سال سوم):
نسل هفتم: ۱۲۸ نفر
نسل هشتم: ۲۵۶ نفر
نسل نهم: ۵۱۲ نفر
مجموع = 128 + ۲۵۶ + ۵۱۲ = 896 نفر
در نهایت، مجموع ۹ نسل به این صورت خواهد بود:
14 + ۱۱۲ + ۸۹۶ = 1022 نفر
هویت اجتماعی گسترهی افغانستان
هویت اجتماعی گسترهی کنونی افغانستان طی ۴۲۲۴ سال (معادل ۱۶۹ تا ۱۴۱نسل) بر باشندههای شهر-دولتهای بومی شکل گرفته و تحت تأثیر عوامل زیر بوده است:
۱. تاریخ باستانی این سرزمین:
این دوره حدود ۱۹۳۵ سال (معادل ۶۴ تا ۷۷ نسل) را در بر میگیرد که شامل حاکمیت هخامنشیان به مدت ۷ تا ۹ نسل نیز است.
۲. سایر عوامل اثرگذار در هویت اجتماعی:
همجوشی دروننسلی گسترهی افغانستان: ۱۵۹۰ سال (۵۳ تا ۶۳ نسل)، از پایان زعامت یونانیان تا حملهی چنگیز:
حضور یونانیان: ۲۲۰ سال (۸ تا ۱۰ نسل).
نفوذ اعراب: بیشتر از طریق مهاجرتها و حضور نظامی.
اعراب، طاهریان و صفاریان: ۵ تا ۶ نسل.
سامانیان: ۵ نسل.
غزنویان: ۹ تا ۱۰نسل.
تیموریان: ۸ نسل.
حاکمیت مغولها: ۳۳۹ سال (۱۱تا ۱۳ نسل).
نقش پشتونها در ساختار هویتی: ۲۳۱ سال (۹ تا ۱۰).
البته این محاسبات به دلیل تفاوت در شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی و عواملی مانند مرگ و میر، انتخاب طبیعی، مهاجرتها و جنگها نمیتواند کاملاً دقیق باشد.
واژهی خیل در شکل گیری پیکربندی سرزمینی و هویت اجتماعی ملی
در زبان فارسی، خیل به معنای گروه بزرگ مردم، جمعیت، یا دستهای از لشکر است. ریشهی این واژه از “khaya” در اوستا به معنای گروه و جمع گرفته شده است. بعدها، این واژه در زبان عربی نیز وارد شد و به معنای “گلهی اسب” به کار رفت.
در زمینهی نظامی، خیل به دستهی جنگجویان قبیلهای اطلاق میشود که در کنار سپاه منظم، بهعنوان نیروی رزمی داوطلب فعالیت میکردند. این دستهها بعدها به “اربکی” معروف شدند. بسیاری از روستاهایی که نامشان با پیشوند “خیل” آغاز میشود، احتمالاً محل استقرار همین دستههای رزمی بودهاند.
نقش خیل در نظامیان عباسی
در دورهی عباسیان، واژهی خیل بیشترین کاربرد را داشت و به دستههای نظامیای گفته میشد که در کنار سپاه منظم به کار گرفته میشدند.
مثال از ساختار نظامی یک غلام:
1. در سال اول، بهعنوان پیادهنظام خدمت میکرد.
2. در سال دوم، اسب دریافت میکرد و “قاش” (بریدگی گوش) نامیده میشد.
3. در سال سوم، شمشیر میگرفت و به مقام “قراچوری” میرسید.
4. در سال چهارم، تجهیزات بهتری دریافت میکرد.
5. در سال پنجم، عنوان (رتبه) دریافت میکرد.
6. در سال ششم، لباس نظامی میگرفت.
7. در سال هفتم، صاحب خیمهی شانزدهمیخی شده و به مقام “وثاقباشی” میرسید.
8. در نهایت، در صورت شایستگی، به مقام “خیلباشی” و سپس “امیر” ارتقا مییافت.
پراکندگی جغرافیایی واژهی خیل
بررسی اطلس قریههای افغانستان (نشر ۱۹۷۴) نشان میدهد که نام روستاهای مناطق مختلف افغانستان تفاوتهای قابلتوجهی دارند.
مناطقی که پیشوند “خیل” ندارند:
ولایتهای غور، دایکندی، بامیان، بخشهایی از ارزگان.
دامنههای غربی افغانستان (هرات، فراه، نیمروز، هلمند، قندهار).
شمال رشته کوههای مرکزی افغانستان (از بدخشان تا بادغیس).
روستاهای جنوب کوه های بابا که پیشوند “خیل” دارند:
لوگر: ۷۷ روستا از ۲۵۱ روستا.
میدان وردک: ۲۱۶ روستا از ۱۲۳۵ روستا.
غزنی: ۳۵۰ روستا از ۲۰۷۹ روستا.
پکتیا: ۳۸۲ روستا از ۵۷۴۶ روستا.
زابل: ۱۱۵ روستا از ۸۷۹ روستا.
روستاهای جنوب رشنه کوه های هندو:
کابل: ۴۶ روستا از ۳۴۲ روستا.
پروان، کاپیسا، پنجشیر: ۳۱۸ روستا از ۸۸۱ روستا.
نتایج این بررسی نشان میدهد که شکلگیری سرزمینی مناطق جنوبی رشته کوه های هندوکوه، بهویژه از دورهی غزنویان و پس از آن، متأثر از استقرار گروههای جنگی و قبایلی بوده است.
تأثیر غزنویان بر پیکربندی هویتی افغانستان
دورهی غزنویان یکی از مهمترین مراحل شکلگیری هویت اجتماعی افغانستان بود. غزنویان که از شمال به جنوب گسترش یافتند، در میان کوههای بابا، کوههای سلیمان و دامنههای اسپینغر مستقر شدند.
مسیر لشکرکشیهای غزنویان:
به سمت جنوب: قندهار، کویته
به سمت شرق: کابل، ننگرهار، پشاور
به سمت غرب: فراه، نیمروز، هرات
این توسعه باعث شد که ساختار اجتماعی و قبیلهای افغانستان دستخوش تغییر شود. در این دوران، گروههای غازی متشکل از کشاورزان، دهقانان، پیشهوران، بازرگانان و صوفیان در قالب “خیل” سازماندهی شدند. این گروهها ابتدا تحت فرمان سامانیان و سپس غزنویان قرار گرفتند.
واژهی “خیل” در افغانستان مفهومی فراتر از یک نام ساده دارد. این واژه بیانگر یک ساختار اجتماعی-نظامی است که در دورهی غزنویان پایهگذاری شد و در قرنهای بعد، هویت اجتماعی بسیاری از مناطق افغانستان را شکل داد.
این ساختار به مرور زمان، بر محور زبان فارسی و مذهب حنفی تکامل یافت و در نهایت به یکی از مؤلفههای اصلی هویت ملی افغانستان تبدیل شد.
منابع:
شهرستانهای ایرانشهر، ترجمهی شهرام جلیلیان.
افغانستان در شاهنامه، احمدعلی کوهزاد.
تاریخ سیاسی شاهنشاهی اشکانی، دکتر شیروین وکیلی.
نظم هخامنشی و ظهور من پارسی، دکتر شیروین وکیلی.
سیاستنامه، نظامالملک حسن بن علی.
تاریخ غزنویان، کلیفورد ادموند، برگردان حسن انوشه.
اطلس سهجلدی قریههای افغانستان، ادارهی مرکزی صدارت عظمی، نشر ۱۹۷۴م.
چگونه میتوان نسلها را در شجرهنامه محاسبه کرد(به زبان روسی):
Mark.Makdermott.
https:///.genealogyesxplained.com.