همستر یک بازی و یا یک پلتفرمی است که تنها از طریق انگشت زدن و یا کلیک کردن، سکه یا توکِن جمع آوری می شود، از این روست که به یک بازی خیلی سرگرم کننده و در عین حال خیلی امیدوارکننده بین مردم مبدل شده است.
آنچه محل بحث و اعراب است این است که همستر را به قول خیلی از بزرگان و اصحاب رمز ارز، نمی توان در زیر مجموعهی از رمز ارز و ارز دیجیتالی حساب کرد، چرا که این بیشتر شبیه به بازی و سرگرمی است تا رمز ارز؛ اما خیلی ها بر این باور اند که همستر ارز دیجیتالی است که در آینده نزدیک تبدیل به سکههای واقعی شده و مورد معامله و خرید فروش در بازار ارز قرار می گیرد.
از این رو اکثریت کسانی که در گیردار این بازی و سرگرمی یا رمز ارزی خیالی مشغول اند، تصور می کند که همستر شبیه به یک شانس یا فرصتی طلایی است که به یکباره سراغ آنها آمده است که آنها را از مشکلات اقتصادی روزمره زندگی نجات دهد. این گونه افراد چنین تصور می کنند که همستر می تواند آنها را به زندگی رویایی شان برساند و یا با همستر می توان راه صد ساله را یک شبه رفت.
از این رو مدام با تایید کردن و انگشت زدن به مقدار توکنها و یا سکه های خود می افزایند و هر لحظه به فکر سرمایه و سرمایهدارتر شدن و خيال بافیدن و رویا پردازی کردن اند.
اما از نظر برخی ها همستر شبیه بازی نبوده؛ چرا که بازی و سرگرمی به قصد سود و ثروت نیست بلکه فقط برای وقت گذراندن و یا تفریح کردن و سرگرم شدن است نه پول در آوردن و ثروت افزودن، از این رو همستر به ارزهای دیجیتالی نزدیک تر است تا به بازی و سرگرمی.
اما گذشته از این؛ انسان همستری چگونه انسانی است؟
انسان همستری انسانی است که مدام در گیر دار و ریتم طوطی وار تایید کردن قرار دارد، انسانی است که هر آنچیزی را که آسوده و سود آور و بدون کدام زحمت و رنجی و در عین حال سود آور باشد را بدون کدام چون چرایی می پذیرد یا دنبال چرایی و چگونگی آن نیست.
چرا که در روزگار کنونی ما خصوصاً در جوامع جهان سوم که وضعیت اقتصادی، سیاسی واجتماعی به شدت نگران کننده و فاجعهآور است، مثل اختلاف طبقاتی شدید، وضعیت بدی گرانی و تورم که همه از آن می رنجیم و مردم نمی تواند با کار کردن و زحمت کشیدن به داد زندگی خود و خانواده خود برسد، چنین چیزهای به شدت مورد توجه و پسند مردم قرار میگیرد.
چون همه از وضعیت موجود زندگی خود به شدت ناراض است، ناراض از خود، ناراض از خانواده و ناراض از زن و فرزند خود است، ناراض از شغل و کسب خود ودر نهایت ناراض از جامعه و فرهنگ خود است.
همهی این نارضایتی ها از جنبهی ناکارآمدی مالی و اقتصادی است.
از این جاست که زندگی در جوامع جهان سوم تهی از معنا و و تهی از ارزش شده است، ارزش ها به ساده ترین شکل ممکن به بهای خیلی ناچیز فروخته و نادیده گرفته می شود: ارزش های فرهنگی، اجتماعی، خصوصاً دینی و مذهبی.
دین و مذهب که عامل اصلی ارزشهای جوامع اسلامی است امروز به سخره گرفته شده یا هم آزادانه مورد توهین و تحقیر قرار میگیرد، و ارزش های اخلاقی و انسانی در جامعه ما هم به سخره گرفته می شود!
چرا که دین و فرهنگ دو تا عامل اصلی برای ملاک ارزش داوری و ارزشگذاری هر جامعه ای محسوب می شود. نادیده گرفتن این دو به معنای نادیده گرفتن ارزش ها است.
به هر حال؛ انسان همستری انسانی است که از زندگی و روزگار خود خسته شده و منتظر چنین فرصتی است تا شاید سود بزرگی به دست آورده و به زندگی خود و خانواده خود معنا و ارزشی تازه ای ببخشد، انسانی که خودش را بازنده میدان زندگی می داند، است.
انسان در روزگار قدیم مدام دنبال ارزشها و آرمان و اهداف خود بود و تنها را رسیدن به هدف خود را هم از طریق سخت تلاش کردن و زحمت ها را متقبل شدن می دانست، که بنابر تجربه غربیان تنها راه رسیدن به هدف مطلوب هم همین راه است. سعی و تلاش مداوم و خستگی ناپذیر جوامع غرب در چند صد سال گذشته نمونه بارز از ارزش گذاشتن به کار، کوشش و پذیرفتن رنج و زحمت در راه رسیدن به هدف است.
اما در جوامع ما جهان سومی ها این گونه نیست، مردمان جامعه ما نه در گذشته و نه حالا راه پیشرفت و ترقی را، ازطریق سخت تلاش کردن و سعی و کوشش زیاد و خستگی ناپذیری مداوم نمی داند، البته این به معنای این نیست که مردم ما سخت کار نمیکنند، بلکه سخت ترین کارها را همین مردمان انجام می دهد اما آنچه مهم است این است که آینده نگر نیستند، تفکرآینده نگری ندارند بلکه برای رفع و نیاز روزمره خود کار می کنند!
جامعه ما و در کل جوامع جهان سوم با سخت تلاش کردن و سخت کار کردن در وطن و جامعه خود مخالف است و عار می داند، از این رو راحتی و آسایش و پیشرفت و ثروتمند شدن را به همستر و امثال همستر گره می زنند و به آن امید واراند.
انسان همستری در یک نظر کلی و منسجم، انسان رها شده در دل بحران ها، مشکلات و اتفاقات است، انسانی است که رها شده روی صفحه موبایل ، سرگردان و حیران به این سایت و آن سایت و یا این صفحه و آن صفحه ای مجازی سر میزند تا راه چاره ای برای مشکلات خود بیابد.
چنين انسانی نمی داند که چه برنامه و پلان شومی پشت این بازی نهفته است، چون اصلاً برایش مهم نیست که چه عواقبی بدی نصیب سرنوشت چه کسی می شود. منفعت گرایی و نفع جویی و خودمحوری یا فردگرایی بدون عقلانیت گرایی از آیتمهای خاص نگرش این گونه افراد است.
عقلانیت مدرن که از عقلانیت گرایی و جستجوگری انسان مدرن به وجود آمده است در زیر بار این ریتم طوطی وار تایید کردن و انگشت زدن بدون در نظر گرفتن اثر و تاثیرآن نابود و لِه شده است. دیگر برای چنين انسانی چیستی و چرای همستر مهم نیست و نمی خواهد هم که بداند، بلکه به دنبال سود و منفعت آن است که فکر میکند به دست خواهد آورد. عقلانیت خودبنیاد مدرنیته و پسا مدرنیته هم نتوانست جلوی سنت بی خردی توهم و تعبد را بگیرد، به جایی اینکه مردم گروه گروه عقل گرا و منطق گرا و ارزشمدار شوند، متاسفانه در چنین هنگامه ای انسان ها گروه گروه به صف کسانی می پیوندد که متعبداند.
به قول سردار فتاحی جامعه شناس: معلوم نیست سرنوشت این جماعت انگشت نگار به کجا ختم خواهد شد، انگشتانی که مدام تأیید میکند و هیچ گونه ارتباطی با فهم و تفکر ندارد، انگشتانی که ارتباط اش با تفکر و اندیشه قطع شده است انگشتان بی صاحب است و نمی تواند مایه نجات قرار گیرد.
در نهایت چنین انسانی، زندگی خودش را باخته است.