نوروز بهعنوان تحولی نیک در طبعت از جشنهای فرخنده در کشورهای افغانستان، ایران، تاجیکستان، پاکستان، هند، ازبیکستان، آذربایجان و برخی کشورهای دیگر است. از این روز، همهساله در اکثر این کشورها گرامیداشت میشود. این روز توسط بیشتر مردم، در بیرون از خانه و در دل طبیعت جشن گرفته میشود و دولتها نیز برای این روز مراسم رسمی برگزارم میکنند.
جشن نوروز که پیشینهی چند هزارساله دارد، ریشهی آن به پیشدادیان بلخ میرسد که قرنها پیش در بلخ امروزی حکومت میکردند.
اما در افغانستان همواره بحث نوروز یک چالش جدی برای شهروندان این کشور بوده است. گروههای افراطی همواره سعی کردهاند اجازه ندهند تا مردم از این روز استقبال کنند و به نحوی تلاش کردهاند، جلو شادمانی مردم افغانستان که به این روز، بهعنوان یک تحول نیک نگاه میکنند را بگیرند.
با این هم، مردم همواره باوجود ممنوعیتهای بسیار، از این روز در افغانستان تجلیل کردند؛ اما با رویکار آمدن طالبان قصه نوروز در داخل خانههای مردم ماند و گرامیداشت از این روز فرخنده، برای مردم به یک خاطره و آرزو مبدل شد.
در دورهی پیشین سلطهی طالبان، وضعیت به همین منوال بود؛ طوریکه در پنج سال سلطه اول این گروه، چنانچه زنان را از حضور در اجتماع منع کرده بودند، به هیچکس اجازه نمیدادند تا از جشنی به نام نوروز گرامیداشت کند و یا با خانوادههایشان در این روز به دامن طبیعت بروند.
حضور طالبان که زندگی را برای مردم به کابوس تبدیل کرده بود، بار دیگر زهری در زندگی آنها ریخت و شادمانیهای بسیاری را از آنها گرفت.
طالبان در اولین اقداماتشان تجلیل از نوروز را منع کردند و آن را عملی غیر اسلامی عنوان نمودند.
اینکه چه چیزی باعث دشمنی طالبان با نوروز شده است؛ سوالیاست که میخواهم با درنظرداشت دو مساله، به آن پاسخ دهم.
نخست، برداشت افراطی طالبان از دین
طالبان بهعنوان گروه بنیادگرا، همواره تلاش کردهاند از دین اسلام تعریف بسیار محدودکننده و افراطی ارایه دهند. این گروه، اسلام را دینی معرفی کردهاند که با شادمانی و سرور هیچ پیوندی ندارد. مردم باید همواره غمگین باشند، تنها و تنها عبادت کنند. مردان ریش بلند بگذارند و در نمازها حاضر باشند و زنان همانند کنیزکان در خانه بمانند و کار کنند.
این قصهی طالبان از دین است. دینی که در صدر اسلام به زنان حق حضور در اجتماع را داده بود و نخستین زن پیامبر اسلام تاجری قدرتمند بود. و همینگونه زنان میتوانستند در عرصه سیاست نظر دهند و در پیشرفت جامعه سهم گیرند. مسالهای که طالبان باوجود دانستن انکار میکنند.
این برداشت طالبان از دین نشأت گرفته از تفکر افراطی است که در مدرسههای دیوبندی و براساس تفکر ابوالعلای مودودی و ابنتیمیه تدریس شده است و حالا توسط طالبان در افغانستان عملی میشود. تفکر دیوبندی-طالبانی، همان تفکریاست که هیچگاه انتقاد را بر نمیتابد و در برابر هرگونه انتقاد، به کشیدن شمشیر و تفنگ تاکید میکند.
براساس باور طالبان، نوروز یک جشن کفری است که ربطی به اسلام ندارد. محمد یحیی عارف، از مقامهای وزارت امر به معروف طالبان سال گذشته در یک پیام ویدیویی اعلام کرده بود که نوروز عید مسلمانان نیست و کسانیکه از نوروز تجلیل میکنند و به آن احترام میگذارند، از دایره اسلام خارج میشوند»، نوروز «عید مجوسیان است و عید غیرمسلمانان است و عید مشرکین است» و میگوید مسلمانان باید از تجلیل آن اجتناب کنند
دوم، هویت قومی طالبان
طالبان بر اساس تفکر فاشیستی قومی شان، همواره مراسم و جشنهای فارسی زبان را منع کرده اند، در حالیکه به مراسم مربوط به پشتونها اجازه تجلیل داده اند. مثلا سال گذشته به جشن نوروز و میلهی گل سرخ در بلخ اجازه ندادند اما به جشن گل نارنج که بیشتر توسط پشتونها تجلیل میشود، نه تنها اجازه دادند که خودشان هم شرکت کردند.
طالبان گمان میکنند که جشن نوروز تنها و مختص برای فارسیزبانان است و ازآنجاییکه با زبان و فرهنگ فارسی دشمنی دیرینهای دارند، تلاش میکنند از برگزاری مراسم نوروزی جلوگیری کنند. درحالیکه نوروز برای همه است. تحول طبیعت است. همان تغییری را که یک فارسیزبان میتواند در روز نوروز در طبیعت ببیند، یک پشتو زبان نیز میبیند و از آن لذت میبرد.
باور طالبان در مورد نوروز بهصورت عموم از همین دو مساله نشأت میگیرد. آنها باوجودیکه میدانند تعریفشان از دین درست نیست و فاشیسم و قومگرایی در دین مردود است؛ با این هم به خود این اجازه را دادهاند تا هر چیزی را زیر نام دین بر مردم تحمیل کنند.
سرنوشت نوروز تا زمانی که طالبان در افغانستان حاکم باشند، همانگونه است که در سال گذشته و در پنج سال سلطهی اول این گروه بوده است.