ابن بطوطه، جهانگرد و سیاح مسلمان، در سفرنامهی خود حکایت میکند که وقتی به شهر خنساء – امروزه هانگچو- میرسد، امیرزادهی شهر از او استقبال میکند.
این امیرزاده که به آهنگهای فارسی علاقه داشته است، به آوازخوانان دربارِ خود دستور میدهد که آهنگهای فارسی بخوانند. از آنجایی که ابن بطوطه نزدیک به سی سال در ایران سیر و سیاحت کرده بود، فارسی را – اگرچه به صورت ریخته و شکسته- میدانسته است.
او در سفرنامهی خود، آن شعر فارسی را که در دربار امیرزادهی چینی شنیده بود، چنین ثبت میکند:
تا دل به مهرت دادهام در بحر فکر افتادهام
چون در نماز ایستادهام، گویی به محرابم دری.
ابن بطوطه میگوید که وقتی آوازخوانان این شعر را با ساز و موسیقی خواندند، به اندازهی خوش امیر آمد که هر بار از آنها میخواست که دوباره بخوانند، و آنها نیز تکرار میکردند.
این شعر مال سعدی است و با این مطلع آغاز میشود:
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما میگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یادآوری
جالب است بدانید که ابن بطوطه، هنگامی به چین سفر میکند که تازه پنجاه سال از مرگ سعدی گذشته بوده است. یعنی اینکه پنجاه سال پس از مرگ سعدی، شعرهای او حتا در دربارهای چین و هند خوانده میشده است.
چه چیزی شعر فارسی و زبان فارسی را تا هند و چین و آسیای صغیر برده و روزگاری آن را به زبان دوم جهان اسلام مبدل کرده بود؟
در افغانستان کنونی رسم است که مردم هرگونه پیوند شاعران با دربارها و دستگاههای سیاسی را نکوهش میکنند. امروزه اگر شاعری را بخواهند که بدنام کنند، میگویند که او «شاعر درباری» است.
اما اگر کسی تاریخ ادبیات فارسی را مطالعه کرده باشد، میداند که گسترش گویندگان زبان پارسی از آسیای میانه، تا چین و هند و ایران و آسیای صغیر، مرهون دربارها و شاعران درباری است.
زبان پارسی، پس از حملهی اعراب، هم در دربار احیا شد و هم توسط دربارها و شاعران درباری به اقصا نقاط جهان گسترش یافت.
در بارهی زبان پارسی باید گفت که این اتفاق در دربار سامانیان افتاد. مورخان، سامانیان را یکی از سلسلههای ادبدوست و فرهنگپروری میدانند که دربار سلطنتی خود در بخارا را به مرکز همایش شعرا و دانشمندان مبدل کرده بودند.
ابومنصور عبد الملک ثعالبی نیشابوری در کتاب «یتیمهالدهر فی محاسن اهل العصر»، در توصیف دربار سامانیان میگوید که «بخارا در دولت آل سامان، مثابۀ مجد و کعبۀ ملک و مجمع افراد زمان و مطلع نجوم ادباء ارض و موسم فضلای دهر بود. و روایت کرد مرا ابوجعفر محمدبنموسیالموسوی و گفت: پدرم ابوالحسن در ایام امیر سعید [نصر] دعوتی به بخارا دریافت کرد، و آنجا افاضل غرباء ادب … جمع آمده بودند … پس پدرم مرا گفت، «ای پسر! این روز روز مشهود مشهوری است، آن را تاریخی برای اجتماع اعلام فضل و افراد وقت قرار ده و بعد از من در زمرۀ اعیاد دهر و اعیان عمر یاد کن. و گمان نکنم با انقضای ایام اجتماعی متشکل از افرادی نظیر آنان توانی دید» و چنین نیز شد؛ زیرا پس از آن چشم من هرگز به جمال چنان جمعی روشن نگردید.»
یکی از شاعرانی که در دربار سامانیان میزیست، ابوعبدالله رودَکی بود. تعداد اشعار او را از ۱۰۰ هزار تا یک میلیون دانستهاند. رودکی اگر امروز زنده میبود شاید او را هم «شاعر درباری» لقب داده و مسخرهاش میکردیم، اما واقعیت این است که از او در تاریخ ادبیات ما به عنوان «پدر شعر فارسی» یاد میشود.
زبان فارسی اگر در دربار سامانیان احیا شد، دربارهای غزنویان، سلجوقیان، مغولان، تیموریان، عثمانیان و صفویان را آن را گسترش دادند.
در دربار سلطان محمود غزنوی بیشتر از چهارصد شاعر وجود داشت. دکتور سیروس شمیسا در کتاب «سبک شناسی شعر» از۱۶۴ شاعر دورهی غزنویان نام برده است که معروفترین آنها شاعران چون فردوسی توسی، عنصری بلخی، فرخی سیستانی، کسایی مروزی علوی، قانیی، ارزقی هروی، غضایری رازی، عسجدی هروی بودهاند. در واقع در عصر غزنویان بود که زبان فارسی وارد سرزمین پهناور هند شد.
پس از غزنویان، این سلجوقیان بودند که زبان فارسی را به آسیای صغیر بردند. از خدمات مغولان و عثمانیان و صفویان به زبان فارسی نیز نمیتوان چشمپوشی کرد.
من در جایی خواندم که سلطان محمد فاتح، سلطان عثمانی، از مولانا عبدالرحمن جامی خواسته بود که به آسیای صغیر بیاید، اما او این پیشنهاد را رد میکند و هرات را ترجیح میدهد. سلطان عثمانی نه تنها خشمگین نمیشود، بلکه برای او مقرری نیز تعیین میکند.
این نکات را یادآوری کردم تا بگویم که بگذارید شاعران ما با حکومتها و دربارها رفتوآمد داشته باشند. از رابطهی شاعران با دربارها، زبان فارسی نه تنها زیان نمیکند، بلکه سود میبرد.
زبان فارسی، امروز در افغانستان در وضعیت خیلی بدی قرار دارد. این زبان نه تنها از سوی طالبان حمایت نمیشود، بلکه به انحای مختلف تضعیف نیز میگردد. برای اینکه شاعران ما بتوانند از زبان فارسی حمایت کنند، باید توسط حکومتی حمایت شوند. این خیلی کار خوب است. هیچ اشکالی ندارد.
یک شاعر شاید در دربارها تملق هم بکند یا حرفهای بیربط هم بزند. اما نتیجهی کار شان مهم است. نتیجهی کار آنها غنیسازی ادبیات فارسی و کمک به جاودانهسازی این زبان بود.