در دل تاریخ پرفراز و نشیب افغانستان، دورههایی آمدهاند و رفتهاند که برخی با قدرت و زر خود را جاودانه کردهاند و برخی دیگر با عدالت، مردمیبودن و عزتطلبی در دل ملتها ماندگار شدهاند. در این میان، نامی از دل مردم، از کوهستانهای خشن و صبور شمالی برخاست که تاج عزت بر سر نهاد، نه به زور شمشیر یا توطئه دربار، بلکه به نیروی اراده، ایمان و باور به مردمش. امیر حبیبالله کلکانی نهتنها یک چهره سیاسی یا یک حاکم موقت بود، بلکه نماد شکستن انحصار قدرت، و برافراشتن پرچم صدای خاموشان بود.
سلطنت کوتاهمدت امیر، هرچند تنها چند ماه دوام یافت، اما در آن فاصله کوتاه، شکوهی را به مردم آورد که قرنها در آرزویش بودند. او نخستین کسی بود که در دربار سلطنت، لهجهی مردم را با خود آورد؛ نخستین کسی که با عبای سادهاش، بر تختی نشست که قرنهاست سایهی اشرافیت قبایلی بر آن سنگینی میکرد. اگرچه تاریخ رسمی، روایت سلطنت او را با تهمت و تحریف پوشاند، اما حافظه جمعی تاجیکان، او را چون خورشیدی فروزان بر قلهای از عزت و ایستادگی به یاد میآورد.
این مقاله، تلاشی است برای بازخوانی آن فصل درخشان؛ تحلیلی از نقش امیر حبیبالله کلکانی در شکلدهی به تاریخ سیاسی افغانستان، و بررسی اینکه چگونه در کوتاهترین دوران حکمرانی، توانست نمادی از اقتدار مردممحور، و صدای تاریخی تاجیکان گردد. این پژوهش تنها به واکاوی یک برهه تاریخی نمیپردازد؛ بلکه فراخوانی است برای بیداری، بازاندیشی و بازیافت عزتی که ریشه در تاریخ دارد و میتواند آینده را روشن سازد.
۲. زمینه تاریخی و اجتماعی پیش از سلطنت امیر
پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، یکی از پرآشوبترین دورههای تاریخ سیاسی افغانستان بود. در این دوره، ساختار قدرت بهصورت انحصاری در اختیار خاندانهای قبایلی خاص، بهویژه حلقات پشتونی در جنوب و شرق کشور قرار داشت. قدرت نه بر اساس مشارکت ملی، بلکه بر مبنای تبار، پیوندهای قبیلهای و منافع منطقهای بازتولید میشد. در این میان، تاجیکها، هزارهها، ازبکها و دیگر اقوام، نقش ناچیزی در تعیین سرنوشت کشور داشتند و عملاً از مشارکت مؤثر در نظام سیاسی محروم بودند.
سلطنت امانالله خان در ابتدا با وعدههای اصلاحات اجتماعی، تحصیل زنان، نوسازی اداری و نزدیکی به غرب، امیدهایی در دل اقشار آگاه جامعه برانگیخت. اما بهزودی این اصلاحات بهگونهای ناسازگار با ساختارهای سنتی و باورهای دینی جامعه اجرا شد. این ناهماهنگی باعث شکاف گسترده میان دولت و ملت گردید. نارضایتی عمومی در ولایات شمالی و مرکزی، بهویژه در میان دهقانان، روحانیون و اقشار فرودست جامعه، رو به افزایش گذاشت.
در چنین شرایطی، زمینه برای یک خیزش مردمی علیه حاکمیت مرکزی فراهم شد؛ خیزشی که نه بر اساس شعارهای تجددگرایی فراملی، بلکه بر مبنای عدالتخواهی، بازگشت به ارزشهای مردمی، و مخالفت با استبداد اشرافی شکل گرفت. فضای عمومی کشور آماده پذیرش رهبری بود که نه از میان خاندان سلطنت، بلکه از دل مردم برخیزد. در این بستر تاریخی بود که نام امیر حبیبالله کلکانی از میان تودههای مردم مطرح شد؛ مردی که نه از سلسله سلطنتی، بلکه از بطن کوههای شمالی برخاست و با حمایت مردمی، وارد میدان سیاست شد.
امیر تجسم نارضایتیهای انباشتهشدهای بود که سالها از سوی طبقه حاکم نادیده گرفته شده بودند. برآمدن او نشانهای از یک دگرگونی اجتماعی و یک فریاد برای عدالت بود؛ فریادی که از زبان مردمانی بر میخاست که سالها طرد، سانسور و فراموش شده بودند.
۳. بیرون آمدن امیر: از سنگر تا سلطنت
بیرون آمدن امیر حبیبالله، برخلاف دیگر مدعیان قدرت در تاریخ افغانستان، از دل مردم بود، نه از کاخ سلطنت. او نه با میراث اشرافی، بلکه با اراده مردم به پایتخت رسید؛ نه با خاندانی پرنفوذ، بلکه با اعتقادی راسخ به عدالت، برابری و بازگرداندن کرامت انسان محروم افغانستان.
او در روزگاری قدم به میدان سیاست گذاشت که هر مخالفتی با قدرت مرکزی، مترادف با نابودی بود. اما امیر با اتکا به حمایت دهقانان، روحانیون و مردم خسته از ظلم امانالله خان، نخست سنگر مقاومت را در شمال کشور برپا ساخت. لشکری متشکل از فقیران، جنگ دیدگان، و آنان که سهمی از حکومت نداشتند، به دور او جمع شدند. او از همان ابتدا، نه تنها برای تاجیکها، بلکه برای بسیاری از گروههای محروم افغانستان، به مثابه نماد عدالت برخاسته از پایین جلوه کرد.
پیشرویهای امیر، که در ابتدا برای بسیاری باور ناپذیر بود، بهسرعت شکل واقعی به خود گرفت. شهر به شهر، ولایت به ولایت، صدای او شنیده شد؛ صدایی که دیگر فقط صدای یک مرد نبود، بلکه پژواک مطالبات صدها هزار انسان ستمدیده در گوش تاریخ بود.
در نهایت، در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، زمانی که او وارد کابل شد و سلطنت را بهدست گرفت، برای نخستین بار در تاریخ معاصر افغانستان، یک حاکم نه بر اساس تبار، بلکه بر اساس یک قیام اجتماعی، زمام قدرت را در دست گرفت. این رویداد، به رغم عمر کوتاه سلطنت او، به مثابه یک لحظه استثنایی در تاریخ سیاسی کشور باقی ماند؛ لحظهای که به محرومان آموخت میتوانند نه تنها فریاد بزنند، بلکه تاریخ را رقم بزنند.
۴. ویژگیهای دوران حکمرانی امیر: عدالت، مساوات و مشارکت
اگرچه سلطنت امیر حبیبالله کلکانی تنها نه ماه دوام یافت، اما این دوره کوتاه، با دگرگونیهای ژرف و ملموس در ساختار قدرت و نگاه به مردم همراه بود. حکومت امیر، نقطه مقابل نظام اشرافی، قومیمحور و بستهای بود که پیش از او بر کشور سایه انداخته بود.
او نخستین پادشاهی بود که درب های ارگ را به روی تودهها گشود. در روزهایی که حاکمان پیشین تنها زبان نخبه گرایان را میفهمیدند، امیر زبان مردم کوچه و بازار را سخن گفت. او در پی ساختن یک حکومت مردمی بود؛ حکومتی که جایگاه تاج و تخت را نه در خلوص خون، بلکه در صداقت عمل و رضایت مردم جستجو میکرد.
عدالت در حکومت امیر، نه یک شعار، بلکه یک برنامه عمل بود. او بسیاری از مأموران فاسد حکومت پیشین را برکنار کرد و تلاش نمود تا چهرههایی از طبقات پایینتر و بدون وابستگی قومی و خاندانی را در رأس امور قرار دهد. در دوره کوتاه سلطنتاش، مالیات بر دهقانان کاهش یافت، ظلم مأموران دولتی محدود شد و میان شهروندان احساس برابری بیشتری شکل گرفت.
امیر نه تنها سلطنت را از انحصار قبیلهای خارج ساخت، بلکه صدای مردم را به نهاد قدرت وارد کرد. او شورایی مردمی در کابل ایجاد کرد و مشورت با علما، بزرگان و سران طوایف را بخشی از سیاستورزی خود ساخت.
اگرچه سازوکارهای مدرن حکومتداری بهدلیل ضعف ساختار اداری هنوز شکل نگرفته بود، اما رویکرد او نشان داد که حکومت میتواند بازتابدهنده اراده مردم باشد، نه تجلی یک خاندان یا قبیله.
۵. فرجام تلخ یک امید: سقوط، خیانت و مقاومت
امیر حبیبالله، که با حمایت مردم و از دل محرومان به قدرت رسیده بود، خیلی زود با چهره پنهان سیاست افغانستان روبرو شد؛ سیاستی آغشته به توطئه، تبانی و بازیهای پشتپرده. او نه تنها با مقاومت اشراف و سرداران پیشین روبرو بود، بلکه با دخالت مستقیم خارجی نیز دستوپنجه نرم میکرد.
در پشت پرده، سازشهای پیچیده میان اشراف پشتون، نظامیان وفادار به حکومت پیشین، و حلقات انگلیسیگرا بهجریان افتاده بود. بسیاری از کسانی که در ابتدا زیر بیرق امیر جمع شده بودند، یا طمع قدرت داشتند یا با دریافت وعدههایی از سوی مخالفان، دست به خیانت زدند.
از سوی دیگر، امیر در ساختن پایههای نهادی حکومت، با کمتجربگیها و محدودیتهایی روبرو بود. دستگاه اداری پوسیده و سنتی، توان تطابق با سیاستهای مردمی و اصلاحگرایانه او را نداشت. شماری از متحدان پیشیناش که در مسیر قدرت به او پیوسته بودند، در مواجهه با سازشها، بهسادگی از میدان کنار رفتند.
در نهایت، با ائتلاف نیرومند قبایلی از جنوب و پشتونستان، با حمایت مستقیم بریتانیا، حملهای سازمانیافته برای بازپسگیری قدرت آغاز شد. نیروهای امیر، که بیشتر از پیکارجویان مردمی تشکیل شده بودند، در برابر ارتش منظم و سازمانیافته نادرخان تاب مقاومت نیاوردند.
پس از سقوط، امیر را با بیرحمی و خشونتی خارج از عرف انسانی اعدام کردند، تا نه تنها او، بلکه خاطرهاش را نیز از ذهنها پاک کنند. اما همانگونه که تاریخ نشان داده، قهرمانانی که از دل مردم میجوشند، هرگز بهتمامی فراموش نمیشوند.
مرگ او، بهجای خاموش کردن صدای عدالت، شعلهای شد برای بیداری دوباره؛ و نام “امیر”، به افسانهای بدل گشت که تا امروز، همچنان الهامبخش آزادیخواهان و عدالتطلبان در سرزمین ماست.
۶. میراث ماندگار یک امیر
حکومت امیر، اگرچه کوتاهمدت بود، اما بازتابی از یک خواست تاریخی بود؛ خواستی برای برابری، عدالت و بازگشت عزت به مردمی که دههها در حاشیه قدرت قرار داشتند. آنچه امیر حبیبالله کلکانی در آن یک سال حکومت انجام داد، تنها حکومتداری نبود؛ بلکه نوعی اعتراض سیاسی-اجتماعی به نظم مسلطی بود که در آن قدرت در انحصار یک قوم، یک قشر و یک طبقه خلاصه شده بود.
میراث امیر در قلب کسانی زنده ماند که او را نه به عنوان یک شاهِ دربارنشین، بلکه بهعنوان فرزند کوهستان، برآمده از میان مردم، و نماد شکستن حلقههای سنتی قدرت میدیدند. او برای نخستین بار نشان داد که زمامداری، نه تنها حق خاندانهای خاص، بلکه میتواند از دل فرودستان نیز برخیزد.
امیر نه بهخاطر جنگهایش، بلکه بهخاطر جسارتش در ایستادن مقابل سنتهای پوسیده سیاسی، و ارادهاش در باز تعریف نقش مردم در قدرت، در حافظه تاریخ باقی ماند. اگرچه تلاش شد تا تصویرش مخدوش شود و نامش از کتابها حذف گردد، اما در ذهن و زبان نسلهای بعدی، او نماد مقاومت، عدالتخواهی و برابری باقی ماند.
او شاید شکست خورد، اما شکستش، آغاز پرسشهایی شد که هنوز هم در قلب تاریخ افغانستان طنین دارد: «قدرت از آنِ کیست؟»، «عدالت در کجا ایستاده است؟»، و «آیا میتوان سرنوشت یک ملت را از انحصار چند چهره رهایی بخشید؟»
امروز، هر افغانستانی که تاریخ را ورق میزند، در چشمان امیر، انعکاس عزتی را میبیند که یکبار برای همیشه، نام یک قوم را با افتخار در تارک قدرت سیاسی ثبت کرد. آنچه از امیر باقی مانده، نه تاج و تخت، بلکه عزت یک تاریخ است.
نتیجهگیری: یک لحظه، یک ملت، یک مسیر
حکومت امیر حبیبالله کلکانی، اگرچه به لحاظ زمانی کوتاه بود، اما به لحاظ تاریخی یکی از ماندگارترین و پرمعناترین لحظات در حیات سیاسی افغانستان به شمار میرود. امیری که نه از خاندان سلطنتی بود و نه از طبقات اشراف، اما توانست ساختار کهنه قدرت را در هم بشکند و ثابت کند که مشروعیت از دل مردم برمیخیزد، نه از تبار و تباری خاص.
او نماد امیدی شد که از کوههای شمالی برخاسته بود و در دل مردم خانه کرد. امیدی که اگرچه زیر سایه خیانت و خشونت سرکوب شد، اما هیچگاه خاموش نشد. حکومت او، تبلور خواستی تاریخی برای عدالت، مشارکت و برابری بود که تا امروز نیز یکی از محورهای جدال قدرت در افغانستان باقی مانده است.
در دوران ما که تاریخ همچنان به تبعیض و انحصار آلوده است، بازخوانی تجربه امیر، نه تنها ضرورت تاریخی، بلکه یک مسئولیت اخلاقی است؛ مسئولیتی برای شناخت آن لحظه طلایی که شکوه و جلال، رنگ مردمی گرفت و برای یکبار، در بلندای کوهها، صدای تاج و تخت با صدای تودهها یکی شد.
یادداشت نویسنده
این مقاله نه از سر تعصب قومی یا حسرت به گذشته، بلکه از سر یک نیاز تاریخی نوشته شده است. نیازی برای به رسمیت شناختن بخشی از تاریخ که یا تحریف شده، یا عمداً از آن چشمپوشی شده است. امیر حبیبالله کلکانی بخشی از حافظه سیاسی ماست؛ حافظهای که باید از نو خوانده شود، نه با عینک تمسخر یا تحریف، بلکه با نگاه تحلیل، دقت و احترام.
در این نوشتار تلاش شد تا امیر نه تنها به عنوان یک پادشاه، بلکه به عنوان یک پدیده اجتماعی-سیاسی بررسی شود؛ پدیدهای که برای یک لحظه، تاریخ را از مسیر عادیاش خارج کرد و چشماندازی دیگر را برای آینده ممکن ساخت.
اگر این مقاله بتواند حتی یک جوان تاجیک را به شناخت و بازاندیشی در تاریخ خود وا دارد، رسالتش را انجام داده است.
منابع علمی و تاریخی
۱. غبار، میر غلاممحمد. افغانستان در مسیر تاریخ (جلد دوم). کابل: مطبعه دولتی کابل، ۱۳۴۶ خورشیدی.
فصل نهم و دهم، صفحات ۵۷۲ تا ۶۲۳ (درباره حکومت امیر حبیبالله کلکانی)
2. کاکر، حسن.حبیبالله کلکانی و سقوط سلطنت امانی.ترجمه حبیبالله رفیع.
کابل: انتشارات موسسه مطالعات استراتژیک افغانستان، ۱۳۹۵ خورشیدی. صفحات ۲۱ تا ۱۵۶ (شرح مفصل قیام، سلطنت و سقوط امیر)
3. فرهنگ، غلاممحمد.افغانستان در پنج قرن اخیر. تهران: مؤسسه امیرکبیر، ۱۳۶۸ خورشیدی. صفحات ۶۰۲ تا ۶۱۸ (تحلیل وقایع دوران سلطنت امیر)
4. فیضمحمد کاتب هزاره. سراجالتواریخ (جلد سوم). تصحیح عبدالحی حبیبی. کابل: آرشیف ملی افغانستان، ۱۳۴۵ خورشیدی.
منابع زمینهای پیش از سلطنت امیر
5. راویان شفاهی و اسناد شفاهی:
6. سرپرسی سایکس. تاریخ افغانستان. ترجمه محمدحسین فرزان. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۴ خورشیدی.
صفحات ۳۴۰ تا ۳۴۹ (دیدگاه غربی درباره سلطنت امیر)
7. احمدولی هوتک. پادشاه بیتاج؛ بررسی انتقادی سلطنت حبیبالله کلکانی. کابل: نشر آسیا، ۱۳۹۰ خورشیدی. تحلیل انتقادی نخبگان پشتون درباره امیر
8. مجله فصلنامه “میراث فرهنگی افغانستان”، شماره ۲۴، زمستان ۱۳۹۷.
مقاله: «مردی از کوه: نگاهی به میراث اجتماعی و سیاسی امیر حبیبالله»، نویسنده: دکتر بشیر احمد قاسمی، صفحات ۴۵ تا ۷۲.
9. سندی از آرشیف بریتانیا (India Office Records):
سند شماره IOR/L/PS/20/E91، سال ۱۹۲۹، گزارش سیاسی راولپندی درباره سقوط امانالله خان و روی کار آمدن امیر.