رژیم گروه طالبان در افغانستان با مشکلهای زیادی روبهرو است. این چالشها میتواند در بلندمدت تهدیدی جدی برای بقای این رژیم بهوجود آورد. گرچه این گروه از برخی نقطههای قوت برخوردار اند که به آنها کمک کرده تا در شرایط سخت خود را تثبیت کنند، ولی ضعفهای زیادی نیز دارند که میتواند باعث تضعیف قدرت و مشروعیت آنها شود. این ضعفها نه تنها تهدیدهای برای رژیم گروه طالبان است، بلکه میتوانند فرصتهایی برای گروههای مخالفان فراهم کنند تا از آنها بهرهبرداری کنند.
۱. تسلط بر جغرافیا افغانستان
گروه طالبان با تسلط بر بخش زیادی از اراضی افغانستان، توانستهاند یک حاکمیت تقریبن یکپارچه را برقرار کنند. این تسلط بر جغرافیا به آنها این فرصت را میدهد تا سیاستهای خود را بدون نیاز به مبارزههای بیشتر یا از دست دادن بخشهای سرزمینی اجرا کنند. همچنان با در اختیار داشتن مناطق استراتژیک، طالبان میتوانند منابع طبیعی و اقتصادی کشور را مدیریت کرده و از آن بهرهبرداری کنند.
۲. داشتن امکانهای نظامی و مالی
طالبان با در اختیار داشتن امکانهای نظامی، از جمله تسلیحات سنگین و تجهیزات پیشرفته که از دولت پیشین و نیروهای نظامی آمریکا در اختیار آنان قرار داده شد، قدرت دفاعی و هجومی خود را تقویت کردهاند. این امکانها به آنان اجازه میدهد تا در برابر تهدیدها ایستادگی کنند. از سوی دیگر، کنترل منابع مالی از طریق استخراج معادن، کمکهای بینالمللی، بهویژه کمکهای چهلمیلیونی آمریکا و دیگر منابع داخلی، این امکان را برای طالبان فراهم میآورد تا قدرت خود را در داخل کشور تثبیت کرده و رشد اقتصادی خود را تحریک کنند.
۳. تعاملهای پنهانی با آمریکا، قطر و کشورهای غربی
طالبان توانستهاند روابط غیررسمی و پنهانی با برخی کشورهای مهم مانند آمریکا، قطر و کشورهای غربی و عربی برقرار کنند. این روابط میتواند فرصتهایی برای کاهش فشارهای بینالمللی و دسترسی به کمکهای اقتصادی و سیاسی فراهم کند. همچنان، طالبان میتوانند از این تعاملها برای تقویت مشروعیت داخلی خود و جذب کمکهای مالی و بشردوستانه بهرهبرداری کنند.
۴. نداشتن مخالفان سیاسی و اپوزیسیون منسجم
یکی از نقطههای قوت طالبان، فقدان یک اپوزیسیون منسجم و قدرتمند است. در شرایطی که بسیاری از گروههای مخالف خارجی درگیر مشکلهای داخلی یا اختلافهای میان خود هستند، طالبان میتوانند از این وضعیت برای تقویت کنترل خود بر افغانستان بهرهبرداری کنند. علاوه بر این، فقدان یک نیروی مخالف متحد، فرصتهای بیشتری برای طالبان فراهم میکند تا سیاستهای خود را بهطور موثرو بدون مشکلهای جدی داخلی اجرا کنند.
در کنار این، نقطههای ضعفی زیادی در رژیم طالبان وجود دارد که به برخی آنها در اینجا اشاره میکنیم
۱. تجملگرایی
یکی از مشکلهای اصلی رژیم گروه طالبان در حال حاضر تجملگرایی برخی از عضوهای رهبری این گروه است. طالبان در گذشته بهحیث یک جنبش اسلامی با تاکید بر سادهزیستی شناخته میشدند، اما با بهقدرت رسیدن این گروه، شاهد تغییرهای قابل توجهی در رفتار برخی از رهبران این گروه هستیم. برخی از عضوهای طالبان اکنون از زندگیهای لوکس، خانههای مجلل و موترهای گرانقیمت استفاده میکنند. این تغییر در سبک زندگی، که از انتقادهای عمومی در افغانستان و همچنان در میان حامیان سابق این گروه برخوردار است، موجب ایجاد فاصلهی عمیق میان رهبری و مردم فقیر و جنگزده افغانستان میشود. این وضعیت میتواند به کاهش مشروعیت و محبوبیت طالبان میان حامیان آنها کمک کند، زیرا در یک جامعه سنتی و مذهبی، تجملگرایی به شدت غیرقابل پذیرش است. بهویژه در شرایطی که مردم افغانستان در رنج اقتصادی و اجتماعی بهسر میبرند، این تضاد میتواند به نارضایتی گسترده منجر شود و تهدیدی جدی برای ثبات داخلی طالبان بهشمار آید.
۲. اختلافهای داخلی
از مشکلهای عمده دیگر این گروه، اختلافهای عمیق درون گروهی میان جناحها و رهبران آنان است . طالبان در حالی که خود را بهعنوان یک گروه منسجم و یکپارچه معرفی میکنند، در عمل شاهد درگیریها و اختلافهای بین بخشهای مختلف آنها است. این اختلافها میان ایتلافهای مختلف مانند شبکه حقانی و گروههای وابسته به قندهار وجود دارد.
این تنشها میتوانند به تضعیف عملکرد طالبان در سطح ملی منجر شوند و حتی ممکن است باعث ایجاد شکافهای داخلی و انشعابهای سیاسی شوند. این اختلافها میتواند در بلندمدت موجب بروز درگیریهای داخلی شود که نه تنها مشروعیت طالبان را به خطر میاندازد بلکه رژیم آنها را بر خواهد انداخت.
۳. انحصارگرایی قومی، مذهبی و جناحی
رژیم طالبان بهشدت بر قوم افغان/ پشتون تکیه دارد و این موضوع منجر به انحصار قدرت در دست این قوم شده است.
این انحصارگرایی قومی، که در آن قومهای دیگر مانند تاجیکها، هزارهها و ازبیکها از سهم مناسب در قدرت و مسوولیتها محروم شدهاند، در نهایت موجب تشدید احساس بیعدالتی در کشور شده است. در کنار این انحصارگرایی قومی، طالبان همچنان تمایل دارند که تنها یک دیدگاه مذهبی خاص را بهعنوان مرجع اصلی حکومتداری معرفی کنند که باعث میشود اقلیتهای مذهبی مانند شیعیان یا سایر اقلیتهای دینی نتوانند در فرآیند تصمیمگیری مشارکت داشته باشند. این نوع از حکمرانی باعث میشود که طالبان در برابر اعتراضهای گروههای قومی و مذهبی آسیبپذیر باشند و حتی ممکن است به ناآرامیها و شورشهای داخلی منجر شود. از این رو، این انحصارگرایی نهتنها انسجام اجتماعی را تهدید میکند، بلکه بذر نارضایتی را در میان بخش بزرگی از قومها و اقلیتهای مذهبی افغانستان میکارد که خواستار مشارکت برابر و عدالت اجتماعی هستند.
۴. فساد اداری و اخلاقی
گرچه طالبان در ابتدا با شعار مبارزه با فساد وارد میدان شدند و تلاش کردند خود را منحیث یک گروه پاکدست و پاک نفس معرفی کنند، اما با رسیدن به قدرت، فساد در ردههای مختلف اداری و حکومتی تحت کنترل آنها گسترش یافت. فساد در گمرکات، سیستم قضایی و استخدامهای دولتی از جمله مسایل عمدهای اند که به شدت بر عملکرد طالبان تاثیر گذاشته است. علاوه بر این، برخی از فرماندهان طالبان در مرکز و ولایتهای مختلف به فساد اخلاقی و سوءاستفاده از موقعیتهای خود متهم شدهاند که باعث کاهش اعتماد عمومی به این گروه شدهاست. این فساد نهتنها موجب کاهش کارآیی گروه طالبان میشود، بلکه مشروعیت این گروه را نیز زیر سوال میبرد. مردم افغانستان که بهشدت از فساد دولتی رنج میبرند، ممکن است بهطور فزایندهای نسبت به طالبان احساس بیاعتمادی کنند و به دنبال جایگزینهای سیاسی و اجتماعی برای تغییر وضعیت خود باشند.
۵. رشد گروههای تروریستی
یکی از تهدیدهای جدی برای امنیت رژیم گروه طالبان، رشد گروههای تروریستی، مانند داعش و القاعده است. اگر طالبان نتوانند مذاکرهای با گروههای مختلف داخلی و خارجی ترتیب دهند، فضا برای فعالیت گروههای افراطیتر فراهم خواهد شد. این گروهها که با هدف براندازی طالبان و ایجاد رژیمی افراطیتر فعالیت میکنند، ممکن است مناطق مختلف افغانستان را ناامن کنند و تهدیدهای بیشتری برای مردم و حکومت ایجاد نمایند. علاوه بر تهدیدهای امنیتی، این گروهها میتوانند بهانهای برای مداخله خارجی در افغانستان و افزایش فشارهای بینالمللی علیه طالبان فراهم کنند.
۶. عدم به رسمیت شناختهشدن بینالمللی
یکی دیگر از بزرگترین ضعفهای رژیم گروه طالبان در افغانستان عدم به رسمیت شناختهشدن از سوی جامعه جهانی است. علیرغم تلاشهای طالبان برای جلب مشروعیت بینالمللی، هیچ کشوری تاکنون این گروه را بهصفت دولت رسمی افغانستان به رسمیت نشناخته است. این وضعیت موجب انزوای سیاسی طالبان در سطح جهانی و عدم دسترسی به منابع اقتصادی و کمکهای بشردوستانه شده است. تحریمهای بینالمللی و عدم عضویت در نهادهای جهانی مانند سازمان ملل، طالبان را از بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی و سیاسی که سایر دولتها از آن برخوردارند، محروم کرده است.
۷. انعطافناپذیری ایدولوژیک
طالبان در حالیکه در گذشته وعدههایی برای انعطاف پذیریی در سیاستهای خود را داده بودند، همچنان بر دیدگاههای سختگیرانهای از شریعت پافشاری میکنند. این انعطافناپذیری ایدولوژیک بهویژه در زمینه حقوق زنان، آزادیهای مدنی و آموزش دختران بسیار نمایان است. در حالیکه نسل جوان افغانستان خواستار تغییرات مذهبی، اجتماعی و دسترسی به آموزش و فرصتهای شغلی است، طالبان با مقاومت شدید در برابر این خواستهها، مانع از پیشرفت و تحول در کشور میشوند. این رویکرد نهتنها باعث سرخوردگی جامعه میشود، بلکه به تقویت جبهههای مخالف داخلی و خارجی نیز میانجامد
۸. اختلاف با کشورهای همسایه
اختلافهای طالبان با همسایگان افغانستان، بهویژه با ایران، پاکستان، تاجیکستان و ترکمنستان، بر ثبات منطقهای تاثیر منفی گذاشته است. این کشورها نگرانیهایی در مورد امنیت مرزها، حقوق اقلیتها و برخورد طالبان با جوامع مختلف دارند. بهویژه پاکستان که بهطور سنتی از طالبان حمایت میکرد، اکنون از نگرانیها درباره مرز دیورند و فعالیتهای طالبان در مرزها رنج میبرد. ایران نیز از سیاستهای طالبان در قبال شیعیان و مسائل آبی معترض است و روابط پیچیدهای با این گروه دارد. اختلافها با همسایگان میتواند بهطور جدی همکاریهای اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک را زیر تاثیر قرار دهد و افغانستان را در موقعیتی آسیبپذیر قرار دهد. این تنشها نهتنها به انزوای طالبان منجر میشود بلکه میتواند زمینهساز حمایت غیرمستقیم همسایگان از گروههای مخالف این گروه و افزایش بحرانهای داخلی باشد.
در پایان میخواهم عرض کنم که نقطههای ضعف رژیم گروه طالبان در افغانستان شامل مشکلهای جدی از جمله تجملگرایی، اختلافهای داخلی، فساد، انحصارگرایی، و مسایل مرتبط با مشروعیت بینالمللی و اختلافها با همسایگان است که همگی تهدیدهای برای ثبات و بقای این گروه بهشمار میآیند. اگرچه طالبان در برخی زمینهها توانستهاند قدرت خود را تثبیت کنند، اما این ضعفها میتواند به نارضایتی اجتماعی، بروز اعتراضها و حتی تهدیدهای امنیتی منجر شود. فرصتهایی برای گروههای مخالف و جامعه جهانی وجود دارد که از این نقطههایضعف استفاده کنند و برای تغییرات سیاسی و اجتماعی در افغانستان گام بردارند.