کلمه نسل جوان اشاره به گروه بزرگی از افراد دارد که در یک دوره زمانی مشخص زندگی کرده که از بقیه افراد در جامعه، شرایط تاریخی و اجتماعی و فرهنگی سیاسی را متفاوت تر از دیگران تجربه میکنند. در جامعه ما وقتی کلمه نسل جوان را میشنویم به یاد نسل آواره، بیچاره، نسل جنگ زده، نسل بی آینده و رها شده در دل بحران ها و مشکلات هاست می آیم.
نسل جوان در حال حاضر نسل گیرافتاده بین دنیای سنت و دنیای مدرنیته است، نمی داند که کدام به سود و کدام به زیانش است. نسلی که در میان سنت و مدرنیته دست و پا می زند تا دستش به بوتهی گیر کند که خود را نجات دهد ، نسلی که نه سنت را عمیقاً می فهمد و نه دنیایی مدرن و مدرنیته را فهمیده است
حاکمان و مسوولان جامعه ما سنت را چنان تعریف کرده اند که اگر برای فهم آن دلیل و استدلالی بخواهیم گویی با آن دشمنی ورزیده ایم. جدایی از اینکه نمیداند هیچ دین و آیین الهي و هیچ دستور خدا بدون فهم و تشخیص خود شخص پذیرفته نمی شود. عقلانیت انسان مدرن هیچ چیز را بدون استدلالات و مفاد نمی پسندد، نسل شبه مدرن جوان جامعه ما در گیر دار این دو قطبی شدن حیران و سرگردان مانده است.
نه آن چنان قدرت و توانایی این را دارد که در برابری جمعیت عظیم سنتگرا قیام کند و شرایط را بر وفق مراد خود تنظیم کند، نه فهم و درک شان که از دنیای معاصر و متجدد دارد اجازه این را می دهد که ساکت بنشیند و خاموشی را اختیار گزیند. از این رو مداوم به این طرف و آن طرف میزند تا مبادا راهی برای بیرون رفت از این منجلاب پیدا نمایید. برای همین راه نجات را در مهاجرت و دنیای مسافری دیده و از وطن خود بیزار است.
اما نسل سوخته و آواره در دنیای مهاجرت نه از وطن خویش دل کنده میتواند که رها کند و یا فراموش نماید و نه میتواند وطن جدیدی را برای خود انتخاب کند، تا مدام العمر در آنجا در آسایش و آرامش و راحتی هرچه تمام تر زندگی کند، راحتی و آرامشی را که وطن و میهن و زادگاه آدمی میدهد هیچ جایی از دنیا نمی تواند بدهد.
نسل جوان با حجم نهتنها زیاد بلکه چند برابری از مسئولیتها و فشارهای زندگی روزمره سروکار دارد، باید هم جای گذشتگان خود کار کند که نتوانسته اند برای آنها حداقل امکانات زندگی متوسطی ایجاد نمایند و هم به جایی خانواده ای خود کار کند تا خانواده و خود را نجات دهد و روزگاری خویش را بگذراند. نسل جوان جامعه ما هم در مقام پدر هم در مقام مادر و هم جوان است و هم نان آور خانه است و هم جوانی که باید حمایت شود، اما در آن واحد هم باید پدری نماید که نان آور و حمایت کننده خانواده است هم باید لالایی مادرانه را در گوش خود بخواند تا حسرت نامادری را نبیند.
نسل جوان ما به جایی همه نسلها زندگی کرده و تجربه دیده است، مثل پیرمرد ها از گذشته خود ناراضی و پشیمان و افسرده است، مثل میان سالان در میان مشکلات زندگی و زناشویی و فرزند پروری گیر کرده است، مثل نوجوانان و کودکان نیاز به حمایت دارند. از این روست که نمی تواند مثل یک جوان زندگی کند و برنامه ای برای خود داشته باشد. در واقع نسل جوان ما نسلی است که در هیچ دوره ای زندگی نکرده اما همه دوره ها را به جایی تک تک آدم ها در این دوره تجربه دیده و شرایطش و درد رنجش را لمس کرده است.
از سوی دیگر بی سرنوشتی و عدم امکان کار و کسب درآمد و مدیریت زندگی خوب و مشترک زناشویی، آینده فرزندانشان را چنان بهخطر مواجه ساخته که خود رنجی مضاعفی است بر دیگر دردها و رنجها.
باید فرزندی را بزرگ کنند که از میان انبوهی از مشکلات و بحران های سیاسی اجتماعی و فقر بدبختی و مشکلات اقتصادی، در آینده با رفتار مناسب و با اخلاق اجتماعی خوب یا با ادب و تربیت سالم و درس خوان با استعداد و مسئولیت پذیر بار بیاید که بتواند با آرامش و راحتی زندگی کند و در فکر وطن و آبادانی وطن خويش باشد، و یا فرزندانی را حمایت کند هنوز در حال تحصیل در مدرسه و دانشگاه هستند که با توجه به تجربه زندگی دانشجوی که دارم، متاسفانه اکثریت دانشگاهیان ما امیدی زیادی به آینده ندارند و از این ناحیه به شدت خطر بی سرنوشتی آینده این نسل را تهدید میکند. یا باید مشکلات نوجوانی و کودکانی را حل کند که بی سواد باقی مانده اما هنوز کار و شغل و حرفه ای ندارد و همچنان رها شده در دل جامعه است. هر کدام از این وظایف، صرف زمان و وقت، نیاز به برنامهریزی و هزینه مادی زیاد دارد که از عهده شان بر نمی آید و از سوی دیگر فشار روانی و توقعات زمانه هم همچنان باری روی دوش شان است. بناً از این روست که نهاد خانواده در جامعه افغانستان هر زور بدتر از دیروز در معرض آسیب است و هیچ چشم انداز امیدوار کننده وجود ندارد، چون نسل جوان ما که آینده جامعه ما است زیر بار و فشارهای متعدد له شده است.
نسل له شده یا جوان ما باید شرایط زندگیی را فراهم کند که خودش در کودکی از آن بهرهمند نبوده. باید از شیوه تربیتی و آموزشی استفاده کند که تجربه نکرده و یاد نگرفته. باید بخواند، بیاموزد و تمرین کند تا مبادا مثل والدیش شان به شیوه و سبک تحقیر کننده و تنبیهی، فرزندانش را مطابق با استانداردهای امروزی بزرگ نمایید.
آری برادر. این است روز گاری نسل جوان در جامعه ما.