در سال ۲۰۲۳، جمهوری اسلامی ایران کمپینی را برای اخراج مهاجرانی که “بهصورت غیرقانونی” در این کشور حضور دارند، آغاز کرد. در ماه مارس، این کشور اعلام کرد که افغانهایی که فاقد مدارک اقامت هستند، باید داوطلبانه ایران را ترک کنند؛ در غیر این صورت، با اخراج روبهرو خواهند شد.
در نتیجه این تصمیم، تاکنون بیش از ۷۰۰ هزار شهروند افغان ایران را ترک کردهاند و صدها هزار نفر دیگر نیز در آستانه بازگشت هستند. سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) گزارش داده است که تنها در ماه ژوئن ۲۰۲۵، بیش از ۲۳۰ هزار نفر از مرزهای ایران عبور کردهاند و در مجموع، شمار بازگشتکنندگان به بیش از ۴۷۰ هزار نفر رسیده است. موج عظیم بازگشت مهاجران میتواند چالشهای جدیای برای حکومت طالبان ایجاد کند. این افراد عمدتاً در سال ۲۰۲۱ و همزمان با بازگشت طالبان به قدرت، از افغانستان به ایران و پاکستان پناه برده بودند. در میان آنان کسانی هستند که بیش از چند دهه در ایران زندگی کردهاند و اکنون ناچار شدهاند به کشوری بازگردند که برای بسیاریشان دیگر آشنا نیست و آیندهی روشنی در آن نمیبینند.
باید نگاهی به مشکلاتی که فعلا در افغانستان وجود دارد کرد که برگشت کنندگان میتواند در کنار سایر ملت افغانستان تهدید یا فرصت را برای طالبان رقم خواهد زد.
تحولات ۱۵ اوت ۲۰۲۱، تأثیر عمیقی بر اقتصاد افغانستان که دارای ۱۷.۲۳ بیلیون دلار فعلا تولید ناخالص داخلی دارد گذاشت و باعث رکود شدید و تغییر در نگرش نسبت به کمکهای بینالمللی شد. کاهش این کمکها موجب افت شدید تقاضای کل و اختلال گسترده در ارائه خدمات عمومی گردید. همچنین، با مسدود شدن داراییهای بانک مرکزی، افغانستان دسترسی خود به سیستم بانکی بینالمللی و ذخایر ارزی در خارج از کشور را از دست داد. فضای نامطمئن اقتصادی و کاهش اعتماد سرمایهگذاران باعث شد هزاران نخبگان و ماهر کشور را ترک کنند که این معضله بزرگی در همه عرصه های افغانستان میباشد.
با این وجود، پیشبینی میشود تولید ناخالص داخلی افغانستان در سال ۲۰۲۴ حدود ۲.۵ درصد رشد کند که دومین سال پیاپی رشد اقتصادی محسوب میشود. این رشد عمدتاً از طریق بخشهایی مانند کشاورزی، معدن، ساختوساز و تجارت حاصل شده است. با این حال، بخشهای تولیدی و خدماتی همچنان با چالشهایی همچون فضای نامناسب کسبوکار، محدودیتهای صادراتی و کاهش منابع خارجی مواجه هستند. اگرچه در مصرف خصوصی و سرمایهگذاری ملکی بهبودیهایی مشاهده شده، اما افزایش واردات موجب رشد کسری تجاری و افزایش آسیبپذیریهای خارجی شده است. فشارهای تورمزدایی تا حدی کاهش یافته، اما خطراتی که ثبات اقتصادی، سطح دستمزدها و سرمایهگذاری را تهدید میکنند، همچنان باقیاند. این وضعیت نیازمند مداخلات سریع و مؤثر در حوزه سیاستگذاری است تا از یک رکود طولانیمدت جلوگیری شود. بخش بانکی همچنان در وضعیت شکنندهای قرار دارد و با چالشهایی چون نبود چارچوب نظارتی شفاف، رشد وامهای معوق و کاهش فعالیتهای اعتباری روبهرو است. کمبود نقدینگی در این بخش، بر لزوم انجام اصلاحات مالی اساسی برای حفظ ثبات اقتصادی تأکید دارد.
از سوی دیگر، با وجود رشد جمعیت که در حال حاضر ۴۱.۴ میلیون نفر است، درآمد سرانه تغییری نکرده است. فقر گسترده و ناامنی غذایی همچنان از مشکلات جدی کشور به شمار میآیند و بیکاری بالا و محدودیت مشارکت اقتصادی زنان، این چالشها را پیچیدهتر کردهاند.
یکی دیگر از مشکلات حقوق زنان و کودکان است در دوره جدید حاکمیت طالبان، ارزشها و ساختارهای لیبرال دموکراتیکی که طی دو دهه گذشته با حمایت جامعه بینالمللی توسعه یافته بود، بهشدت تضعیف شده یا به کلی از میان رفتهاند. بهویژه حقوق زنان و دختران با محدودیتهای شدید و بیسابقهای روبهرو شده است. طالبان دسترسی زنان به آموزش، اشتغال، آزادی بیان، جابهجایی و حتی انتخاب پوشش را به طور گسترده محدود کردهاند. سرکوب اعتراضات زنان نیز با الگوهای خشونتبار نظیر بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، تهدید و ناپدید شدنهای اجباری همراه بوده است؛ مسائلی که بهطور مستقیم نگرانیهای جدی حقوق بشری را در سطح بینالمللی برانگیختهاند. آخرین گزارش یوناما تأکید میکند که طالبان به اجرای قوانینی ادامه میدهد که بهشکل سیستماتیک حقوق زنان و دختران را محدود کردهاند. آنها نهتنها از آموزش و اشتغال محروم شدهاند، بلکه مواردی از مجازات بدنی، سانسور و خشونت جنسیتی نیز گزارش شده است. در دسامبر ۲۰۲۴، وزارت اقتصاد طالبان اعلام کرد که سازمانهایی که از فرمان دسامبر ۲۰۲۲ مبنی بر ممنوعیت استخدام زنان افغان پیروی نکنند، مجوز فعالیتشان لغو خواهد شد.
در همین حال، افغانستان با یکی از پیچیدهترین و عمیقترین بحرانهای انسانی معاصر مواجه است. بحرانهایی که ریشه در تعامل متقاطع میان فروپاشی اقتصادی، تغییرات اقلیمی، و ناکارآمدی ساختارهای حکومتی دارد. افغانستان همچنان با یکی از بزرگترین بحرانهای انسانی در سطح جهان روبهروست. طبق برنامه نیازها و پاسخ بشردوستانه افغانستان (HNRP) برای سال ۲۰۲۵، بیش از ۲۲.۹ میلیون نفر در این کشور به کمکهای اضطراری نیاز دارند. از این میان، ۲۱ میلیون نفر به آب آشامیدنی سالم و خدمات بهداشتی دسترسی ندارند، ۱۴.۸ میلیون نفر با ناامنی غذایی شدید مواجهاند، ۱۴.۳ میلیون نفر به خدمات درمانی مناسب دسترسی ندارند، و ۷.۸ میلیون زن و کودک به حمایتهای تغذیهای نیاز دارند.
حدود ۴۸ درصد جمعیت اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند و توان تأمین نیازهای اولیه زندگی را ندارند، با وجود ابعاد گسترده این بحران، کمکهای بینالمللی همچنان ناکافی است. برنامه HNRP برای سال ۲۰۲۴ که نیازمند بیش از ۳ میلیارد دلار بود، تنها ۵۱.۸ درصد تأمین مالی شد. بهدلیل این کمبود، برنامه جهانی غذا (WFP) در ژانویه اعلام کرد که نتوانسته است جیره غذایی کافی برای میلیونها افغان در زمستان فراهم کند.
البته کمک های که از سوی سازمان های بین المللی برای افغانستان در نظر گرفته شده است توسط مافیاهای طالبان به مستحقین داده نمیشود و همه اینها توسط حاکمان این گروه به یک قشر خاص خویشاوندی تقسیم میشود و تفکیک که این گروه میان مهاجرین که از این ایران و پاکستان برمیگردند مشهود است در مرزهای این کشور.
از سوی دیگر مشکلات امنیتی نیز رو به افزایش است طبق گزارش های مردمی نزدیک ۲۵۰ فرد نظامی که در دوران جمهوریت خدمت می کردند در راه بازگشت از ایران توسط طالبان به سرنوست نامعلومی دچار شده اند و این عمل نیز هنوز جریان دارد اگرچه در ابتدا وعدههایی مبنی بر احترام به حقوق بشر و اصلاح در شیوه حکمرانی مطرح شد، شواهد میدانی حاکی از تحمیل تدریجی و سیستماتیک قرائت سختگیرانهای از شریعت اسلامی بر ساختارهای اجتماعی و حقوقی کشور است. اجرای مجازاتهایی چون اعدامهای علنی، قطع عضو و شلاق، نشانگر بازگشت به الگوهای حکومتی پیشین این گروه در دهه ۹۰ میلادی است. همزمان، فعالیتهای خشونتبار گروه دولت اسلامی شاخه خراسان (ISKP) نیز به تشدید ناامنی در کشور دامن زده است. این گروه با اجرای حملات تروریستی، از جمله بمبگذاریها و حمله به اماکن عمومی، در تلاش است شکافهای امنیتی و ایدئولوژیک را تعمیق بخشیده و ثبات نسبی را مختل کند. حضور فعال ISKP بر پیچیدگی وضعیت امنیتی افزوده و ظرفیت دولت طالبان برای اعمال حاکمیت مؤثر در سراسر کشور را به چالش کشیده است.
فوریه ۲۰۲۵، حمله انتحاری داعش-خراسان در قندوز جان دهها تن را گرفت. این گروه، که از سوی سازمان ملل بهعنوان «بزرگترین تهدید تروریستی فرامنطقهای» معرفی شده، در حال گسترش فعالیتهای خود به خارج از مرزهای افغانستان، بهویژه آسیای مرکزی و اروپا است. بهطور کلی، بیش از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان فعال هستند.
از سوی دیگر تنیش میان این گروه با همسایه های خود از جمله ایران و تنشها میان پاکستان و طالبان بهشدت افزایش یافته است. در پی حملات هوایی پاکستان به ولایت پکتیکا در دسامبر ۲۰۲۴ که منجر به کشته شدن غیرنظامیان شد، طالبان اعلام کردند که در پاسخ، به اهدافی در داخل خاک پاکستان حمله کردهاند.
با همه این مشکلات که در افغانستان وجود دارد طالبان با سیاست دو گانه در مقابل ملت افغانستان روبرو خواهند شد اول فرصت دوم تهدید!
اگر که طالبان میخواهند دیپورتی ها برایشان یک فرصت توسعه را فراهم کنند باید نگاهی به تاریخ کشورهایکه توسط مهاجرین ساخته شده است بیاندازند مانند آمریکا، آمریکا در ابتدا سرزمین بومیان بود، اما پس از ورود استعمارگران اروپایی در قرون ۱۶ و ۱۷، موجهای بزرگ مهاجرتی از اروپا، آسیا و آفریقا به این سرزمین آغاز شد. پس از استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶، این کشور تبدیل به مقصدی برای میلیونها مهاجر از سراسر جهان شد که به امید زندگی بهتر به آنجا رفتند.
مهاجران نقش اساسی در توسعه زیرساختهای آمریکا داشتند. کارگران چینی در قرن نوزدهم در ساخت راهآهن سراسری آمریکا مشارکت کردند. مهاجران ایرلندی، ایتالیایی و اروپای شرقی در شهرهای بزرگی مانند نیویورک، بوستون و شیکاگو مشغول به کارهای سخت و زیربنایی شدند. علاوه بر این، بسیاری از کارآفرینان، مخترعان و دانشمندان مشهور آمریکا یا خود مهاجر بودند یا از خانوادههای مهاجر برخاستهاند. افرادی مانند الون ماسک (مهاجر از آفریقای جنوبی و بنیانگذار شرکتهای تسلا و اسپیسایکس)، سرگئی برین (مهاجر از روسیه و بنیانگذار گوگل) و اندرو گروو (مهاجر از مجارستان و بنیانگذار شرکت اینتل) تنها نمونههایی از تأثیر عمیق مهاجران بر نوآوری و فناوری در آمریکا هستند.
فرهنگ آمریکایی نیز بازتابی از جامعهای چندفرهنگی و مهاجرپذیر است. غذا، موسیقی، زبان، ادبیات و آداب اجتماعی در این کشور به شدت تحت تأثیر فرهنگهایی است که مهاجران از کشورهای خود به آمریکا آوردهاند. در واقع آمریکا به عنوان “ملت مهاجران” شناخته میشود، چرا که هویت آن بر اساس تنوع قومی، نژادی و فرهنگی شکل گرفته است.
علاوه بر آمریکا، کشورهای دیگری مانند کانادا، استرالیا و آرژانتین نیز با کمک مهاجران توسعه یافتهاند. کانادا کشوری است که سیاستهای مهاجرتی بسیار باز و هدفمندی دارد و از مهاجران در زمینههای تخصصی، صنعتی و علمی به خوبی بهره برده است. اقتصاد قوی و جامعه متنوع کانادا نشان از نقش کلیدی مهاجران در رشد این کشور دارد. استرالیا نیز ابتدا به عنوان مستعمرهای برای تبعیدیان بریتانیایی شروع به کار کرد، اما با موجهای بعدی مهاجرت از اروپا و آسیا، زیرساختها، اقتصاد و شهرهای بزرگ این کشور توسعه یافتند. در آرژانتین نیز مهاجرت گسترده از ایتالیا، اسپانیا و آلمان در قرن نوزدهم موجب تحول در کشاورزی، صنعت و فرهنگ شد و باعث شد آرژانتین در آن دوره یکی از اقتصادهای نوظهور جهان شود.
میتوان گفت کشورهایی هستند که نه تنها مهاجرپذیر بودهاند، بلکه اساس رشد و شکوفایی آنها بر پایه حضور و تلاش مهاجران بنا شده است. این کشورها از تنوع قومی و فرهنگی به عنوان منبع قدرت استفاده کردهاند و موفق شدهاند جوامعی پویا، نوآور و متکثر بسازند. که در میان برگشت کننده ها در افغانستان میتوان استعداد های زیادی را جستجو کرد که سالیان طولانی و یا در این سال های اخیر توانستند مهارت های را یاد بگیرند مانند، ساختمان سازی، معماری، کشاورزی، آشنایی با دستگاه های که میتواند پایه های اقتصادی طالبان را بسازد و این به شرطی انجام پذیر است که طالبان باید در سیاست های داخلی خود تغییرات را به وجود بیاورند مانند: همه شمولی حکومت، عدم قوم گرایی، پذیرفتن فرهنگ های مختلف، پذیرفتن اقوام با زبان های گوناگون و عدم تفکیک این مسایل.
تهدید:
بخش بزرگی از افغانهایی که پس از تسلط دوباره طالبان در سال ۲۰۲۱ از کشور خارج شدند، افرادی تحصیلکرده، با تجربه کاری در دولت پیشین، نهادهای بینالمللی یا ارتش سابق افغانستان بودند. برخی از این افراد، پس از گذشت چند سال، به دلیل مشکلات مهاجرت، فشارهای اقتصادی، رد شدن درخواست پناهندگی یا نبود امکان اقامت دائم، مجبور به بازگشت به افغانستان میشوند.
اگر طالبان نتواند این افراد را به درستی در ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور جذب کند، این برگشتکنندگان ممکن است به اپوزیسیون بالقوه تبدیل شوند. آنها دارای دانش، تجربه، ارتباطات بینالمللی و حتی سابقه سیاسی یا نظامیاند که در صورت ناامیدی یا سرکوب، ممکن است جذب گروههای مخالف مسلح، یا به راهاندازی شبکههای مقاومت غیرنظامی و مدنی تمایل پیدا کنند.
همچنین، حضور جمعیتی از افراد ناراضی، تحصیلکرده و با دیدگاههای متفاوت با طالبان در داخل کشور، میتواند باعث شکلگیری گفتمانهای جدید سیاسی، افزایش اعتراضات مدنی یا مقاومت نرم در برابر حاکمیت مطلق طالبان شود. هرچند طالبان تاکنون با سیاستهای سختگیرانه فضای جامعه را تحت کنترل نگه داشته، اما فشارهای داخلی و بینالمللی، بهویژه اگر توسط برگشتکنندگان تشدید شود، میتواند شکافهایی در ثبات نسبی این گروه ایجاد کند.
مهمترین مسله برای یک ملت گرسنگی گسترده است ، بهویژه در مناطق فقیر و روستایی، اعتماد مردم را نسبت به توانایی حکومت در تأمین نیازهای اولیه زندگی کاهش میدهد. طالبان که خود را بهعنوان یک نظام اسلامی مدعی عدالت و رسیدگی به مردم معرفی کرده، در برابر این بحرانها پاسخ عملی و مؤثری ارائه نکرده است. این ناتوانی، مشروعیت اجتماعی آنها را نزد مردم بهویژه در مناطق تحت فشار، تضعیف میکند و منجر به قیام خواهد شد که اتحاد مردم مانند خدا یا روح می ماند.
بهترست اینجا به مصاحبه میشل فوکو با فارس ساسین اشاره کنم:
بی شک قیام همیشه دلایل و توضیحات خودش را دارد و راستش اگر مورخی با گرایش مارکسیستی باشی نشان می دهی در چه شرایطی و زیر چه فشارهایی و به چه دلایلی قیام می شود. منظورم این است که برای درک همان لحظهای که قیام روی میدهد وقتی می کوشیم امر زیستهی انقلاب را بفهمیم به تعبیر من چیزی وجود دارد که نمی توان به توضیح یا دلیل تقلیل داد یعنی هر قدر هم که تهی دست باشی هر قدر هم که در معرض مرگ در نتیجه ی گرسنگی باشی در لحظه ای که قیام می کنی و می گویی مردن زیر رگبار مسلسل ها را بر مردن از گرسنگی ترجیح می دهی چیزی وجود دارد که خطر گرسنگی توضیحش نمی دهد نوعی بازی وجود دارد بازی میان ایثار و امید که هرکس یا جمیع مردم عهده دار آن اند همین امر میزان امید و پذیرش ایثار را تعیین می کند امید و ایثار که به مردم امکان می دهد با یک ارتش یا پلیس رویارو شوند.